درجۀ ايمان مؤمن نسبت مستقيم دارد با شدت كينهاى كه در دل
مىپروراند.
خردهحساب و رقابت بين خود سابقون هم به خيلى پيش برمىگشت و
ائتلاف 15 خرداد از ابتدا مجموعهاى ناهمگن بود.
پس از درگذشت آيتاللَّه
بروجردى در آخر دهۀ 30 و پايان عصر ترجيح كفر به ظلم و ظلم به فتنه،
فدائيان اسلام دستبهكار ايجاد هيئت مؤتلفه شدند و به بسيج بازاريان و
روحانيون
ِ طرفدار كنارگذاشتن تقيه و توسل به خشونت در اعتراض صريح به وضع
موجود پرداختند.
اين آدمها كه خلقوخو و پايگاه اجتماعىشان متفاوت
از يكديگر بود
(از آخوند بورژوای تهرانی گرفته تا خلخالی) در شرايط عادى
زير يك سقف دُور هم جمع نمىشدند.
بر پايۀ روايت رسمى
ِ خودشان، نه آيتاللَّه خمينى اجازۀ ترور حسنعلى منصور
نخست وزير مىداد، نه آيتاللَّه ميلانى و نه هيچ روحانى ترازاول ديگرى.
وقتى اصرار كردند كه آيتاللَّه خمينى اجازه بدهد،
”ايشان كمى برآشفتند و
به من فرمودند: "شما به كار اينها چه كار داريد؟ ... اگر وظايفى دارند
وظايف خود را انجام مىدهند."“
منظور از
”اينها“، نفرات مسلح هيئت بود.
”به كار اينها چه كار داريد“ و
”شما كارهاى خود را بكنيد“ خيلى روشن يعنى دخالت نكنيد، فشار نياوريد من
نظرم را عوض كنم،
حرفش را هم نزنيد.
اما نهى صريح را چنين معنى كردند كه
ايشان
”غيرمستقيم به ما گفتهاند اگر فتوايى داريد برويد به فتواى خود عمل
كنيد.“
”از فقهاى درجه دوم از چند نفر فتوا داشتيم“ و دست به اقدامى
زدند كه از تمام ترورهاى دهه بيستشان تاريخسازتر شد.
مىتوان حدس زد علت برآشفتگى شايد اين
بود كه براى فتواهاى موهوم پشتبند
تهيه مىكردند اما آيتاللَّه خمينى حواسش جمع بود بازى نخورد و دنبالهرو
آدمهاى متفرقه نشود. درهرحال،
تهيۀ تپانچۀ روبهراه
و پيداكردن تيرانداز
ِ بلد مشكلتر از گرفتن فتواى قتل از پيشنمازهاى درجه دوم بود (زمانى
فشنگ در رِوُلور
قراضۀ نوّاب صفوى گير كرد و براى كشتن احمد كسروى درجهدار ارتش
اجير كردند).
در اينجا حرف نه بر سر عمق ضمير آيتاللَّه خمينى است كه شايد هرگز ندانيم
چه بود، و نه قضاوت بر توسل به خشونت است كه در دهۀ 40 بيشازپيش در بسيارى
جاها و نه فقط در بازار تقديس مىشد
ــــ در ميان دانشجوها، در متون و مطبوعات
روشنفكرى، در شعر
نو، در سينماى نئولاتى و البته از سوى سازمانهاى چريكى كه
پا مىگرفتند.
از اواخر دهۀ 30 مُد شد بنالند ”سگ
ِ رامى شدهايم/ گرگ
ِ هارى
بايد.“
نكته اين است كه فرد بر پايۀ احساس تكليف تصميم به اقدامى مىگيرد.
بعد اگر
آيتاللَّه درجه يك مجوز نداد، حرف صريح
او را با نوعى تأويل عجيب وارونه مىكند
و از درجهدومها براى كارى كه بههرحال انجام خواهد داد تأييديه مىگيرد.
به همين سادگى.
|