قلمزن هرچه بيشتر
در موضوعها باريك شود و هرچه خوانندهاش باسوادتر باشد به فرهنگهای لغت
متعدد و بزرگتری نياز دارد، و طبيعی است با احتياط بيشتری بنويسد.
خوانندهها معمولاً خطای املايی را، با تصحيح آن و پوزش مرتكب خطا،
میبخشند و فراموش میكنند. هركسی ممكن است بالاخره در املا و/يا تلفظ
لغتی گير كند. زبانْ مقدم بر خط و مستقل از آن است و رساندن منظور در
گفتگو نيازی به مشخصكردن املای كلمات ندارد زيرا كل جمله معنی هر كلمه
را تعيين می كند، نه برعكس.
افرادی عادت
دارند لفظ قلم صحبت كنند. در مقابل، نويسندگانی عاشق واردكردن عين كلمات
محاورهای در متن هستند. اما بسيار اهميت دارد مشخص باشد مخاطب كيست و چه
برداشتی خواهد كرد.
احمد شاملو دوست
داشت بگويد
”احمقونه“.
مردم اين كلمه را در صحبت به كار نمیبرند. هركس هم به كار ببرد عين شكل
كتابیاش تلفظ میكند. با اين همه، از آنجا كه مخاطب او، حتی در جايگاه
شنونده، اهل متن مكتوب بود مشكلی پيش نمیآمد.
در آن سو، دامت
افاضاته وقتی چندين بار پشت ميكرفن تلاش میكند تركيبی كتابی مختص متن
مطنطن را تلفظ كند اما موفق نمیشود، خيط میكارد. به خطای لغوی در متن و
صحبت و/يا در گوش شنونده اشاره میكنيم؛ سبك حرفزدن ِ عشق لاتی داستان
ديگری است. |