برخورد خردهفرهنگها
در سُرور و در سوگوارى
در چند دهه گذشته شايد فقط در اسفند 1366 بود كه صداى
ترقه هاى چهارشنبه سورى نه تنها نسبت به سالهاى پيش افزايش نيافت بلكه
به كلى قطع شد. موشكباران تهران چنان تنشى در اعصاب شهروندان ايجاد كرده
بود كه جايى براى هيجان آفرينى با كمك صداى ترقه باقى نمى ماند. اگر
ترقه تركاندن را تفريح خردسالان و نوجوانان بدانيم، آن سكوت به خواست و
دستور بزرگسالان بود.
اما منحنى سر و صدا در شب چهارشنبه آخر سال همچنان رو
به صعود داشته است. صنعت مواد منفجره هم پيشرفت مى كند و صداى ترقه ها
رفته رفته به صداى نارنجك شبيه مى شود. دليلى ندارد كه چنين تحولاتى را
نتيجه ارادة يا برنامة افرادى خاص بدانيم. انسان با ساختن ابزار نه تنها
جامعه و جهان، بلكه فكر خويش را هم تغيير مى دهد و ابزار ساخته بشر بر شكل
سُرور و سوگوارى اش هم تأثير مى گذارد.
تحول از ترقه هاى قديم (كه بسيار كمتر از انواع
امروزى حال مى داد) به مينى بمب هاى لرزه افكن فعلى شمار بزرگترى از
نوجوانان هر دو جنس را به مشاركت در رزمايشهاى شبانه خيابانى مى كشاند.
آكندن خيابانها از دود و آتش و طنين انفجار، هم تمرينى در تكرار صحنه هاى
پرهيجان برخى فيلمها و هم عرض اندامى در رقابت خرده فرهنگ هاست.
دعوت به شادمانى با آتش افروزى به سبك نياكان البته
بسيار شنيده مى شود. در مقابل، كسانى فرياد بر مى آورند
كه بايد مانع از بازگشت به عصر جاهليت شد. اما اين صحنهها حاوى پيام ديگرى هم هست: خشونت
در انحصار كسى
نيست و حكومتشوندگان هم حق خود مىدانند كه، پابه پاى
حكومتكنندگان، خشن و خشنتر شوند. اين جنبهٔ چالشگرانه و اعتراضى ظاهراً
از چشم بسيارى منتقدان چهارشنبه سورى دور مىماند.
يك فعاليت پر سر و صداى ديگر، يعنى مراسم سوگوارى
عاشورا، هم از دستاوردهاى فناورى بىنصيب نمانده است. بلندگوها و ابزار صوتى مدام پرقدرتتر مىشود
و شيوهها، رفتارها، شعارها و شعرها تحول
مىيابد. در اين مورد نيز همان منتقدان مىگويند نبايد گذاشت آئينها را
دستكارى كنند. از جملهٔ انتقادها يكى به نوع سازهايى است كه كسانى در آئين
سوگوارى به كار مىبرند. مثلاً، از نظر مدافعان حفظ سنت در عزادارى آئينى،
ساكسوفون (يا، در تلفظ رايج ايرانى، «ساكسيفون») و ترومپت در شمار سازهاى
مطلوب قرار ندارند. در همان حال، كلارينِت
(مشهور به قرهنى) مجاز به شمار
مىآيد. يك سبب را مىتوان
در اين ديد كه قرهنى را از سالهاى
دور نه تنها در سربازخانه، بلكه گاه همراه با سرود صبحگاهى مدرسه نيز مىنواختهاند.
در مقابل، ساكسوفون، به رغم صداى محزونش، چنين پيشينهٔ مثبتى ندارد. حتى ترومپت، با وجود كاربرد نظامى و صدايى رسا كه آن را به
مرتبهٔ سالار سازهاى بادى مىرساند، نزد كسانى سازى خودى به حساب نمىآيد.
سبب ظاهراً اين است كه هر دو ساز را پيشترها در ايران در كاباره و به منظور لهو و لعب مىنواختهاند.
ظاهراً انتقادها از اين بابت است كه ترومپتزنها
و ساكسوفوننوازان زمانى براى مقاصد غيرالهى در آلاتشان مى دميدهاند. در
واقع، هر دو سازهايى نسبتا گرانقيمتاند كه آنها را بيشتر براى كسب درآمد مىنوازند
تا
براى لذت شخصى. در نظام اسلامى
(گذشته از دستههاى موزيك ارتش) كمتر هنرآموزى دنبال نواختن سازهاى برنجى مىرود و
تكوتوك نوازندگان اين آلات باقيمانده دورانى سپرى شدهاند.
اما قرار است ميزان، حال فعلى اشخاص و (لابد اشيا)
باشد. كسانى شركت در مراسم گوناگون را لازمه رشد فرد مىدانند، هر چند كه
شب پيش و پس از آن به سبكى ديگر زندگى كند. كاباره هم در ايران دير گاهى
است به تاريخ پيوسته و براى نسلى جديد كه با اين سازها از طريق موسيقى
جاز و فرهنگ غرب آشنا مىشود ترومپت نوعى شيپور پيشرفته به حساب مىآيد، و صداى ساكسوفون به همان اندازه بغضى در گلو شكسته دارد كه نواى ويولنسل و
كمانچه.
امسال تحولى جديد در حاشيه سوگوارى هاى محرم اين بود
كه وقتى جماعتى از عزاداران به دسته اى ديگر هجوم بردند، پليس از دسته زير
ضرب دفاع كرد. نشريات ارزشى در گزارش چنين برخوردهايى اخطار كردند چنانچه
نيروى انتظامى اقدام به قلع وقمع سوگواران غيرمجاز نكند جوانان غيور خود
وارد عمل خواهند شد تا به برخى كجروي ها خاتمه بدهند.
چرا پليس نه تنها
بايد مانع از اجراى مراسم چهارشنبه سورى شود، بلكه نگذارد كسى بدون اجازه
در ماه محرم عزادارى كند؟
انتقادهايى شديد و حتى تهديدآميز به گوش مى رسد كه
چرا مىگذارند افرادى
مطابق سليقهٔ خود دست به راهانداختنِ
سينهزنى
بزنند. خرده گيران مىگويند اينكه آدمهايى غيرسنّتى به خيابان بيايند و
شام غريبان راه بيندازند در حكم بدعت است (بدعت نه به معنى ِ نوآورى؛ در
مسيحيت قديم و در اسلام، بدعت مفهومى است در لبهٔ ارتداد، به اين معنى كه
متهم آگاهانه دست به انكار مبانىِ دين و تخريب آنها مىزند).
در بطن ماجرا، ميان هوشنگ و اسى و كامبيز و فريبا از
يك سو، و محمدعلى و جواد و حاج ابوالقاسم و معصومه از سوى ديگر رقابتى شديد
جريان دارد. يك خردهفرهنگ نگران است راهافتادن دسته هاى عزادارىِ
به اصطلاح مدرن در حكم رقابت با دستههاى سنّتىتر باشد.
اين رقابت به مخالفت محمدعلى
با سينهزنىِ كامبيز ختم
نمى شود. طى قرنها، بروز رشادت و مردانگى در عزاداريهاى آئينى به حد القاى
خلسه ناشى از نمايش خشونت رسيده است. قيافهٔ مردانى عضلانى و نيمه برهنه با
فرق خونين و مالين از ضربات قمه براى بسيارى از خلايق جاذبه دارد.
اما دوربين نامحرمان از چنين مناظرى فيلم مىگيرد و
در رقابت ميان ملتها و دولتها، آن فيلمها را به عنوان سند نامسلمانىِ
ايرانيان در دنيا عرضه مىكنند. از اين رو، در تهران، جايى كه بيش از
شهرهاى دور از مركز زير نگاه و در معرض دوربينهاى رقيبان خارجى
است، قمهزنى جرم به حساب مىآيد اما در محيطهاى كوچكتر مردم كار خودشان را
مى كنند چون كارناوال ِ خونينِ نمايشِ مردانگى ِ خشن مشترى دارد.
چهارشنبه سورى ِ تؤام با بمب صوتى شباهت چندانى به
آئينهاى باستانى ندارد (مراسم موقرانه سوزاندن تركه هاى انار در مراسم
زردشتيان را مقايسه كنيم با صحنه هاى چهارشنبه سورى در خيابانها). در
ايران كنونى، رقابت براى بيان احساسها از طريق نمايش پرخاشگرى و خشونت، چه
در سُرور و در سوگوارى، جريانى است رو به رشد. طبيعى است كه افراد براى
ابراز اين تمايل از قوى ترين ابزار موجود استفاده كنند ــــ خواه قمه زنى
و ترقه هاى بمب آسا باشد، خواه بلندگوى هزار واتى، و خواه زنجير زدن ِ
كامبيز جوان كه معمولاً تمايلى به دستبهيقهشدن با كسى ندارد.
در حالى كه چهارشنبه سورى، عيد نوروز و سوگوارى ِ
مذهبى بيش از پيش تبديل به صحنه رقابت خرده فرهنگ ها
مى شود، دفاع پليس از حق «دگر سوگواران» را بايد به فال نيك گرفت. در شهرى
كه اصطلاحاً «تهران بزرگ» نام گرفته است مى توان مانع از تبديل رقابت
خرده فرهنگ ها
به تنازع بقايى خشن ميان اِسى و حاج يداللَّه شد.
بهمن 83
* فصلنامة
سفر، شمارة 5، فروردين 84
|