عجیب است که عبور میتواند به معنی درجا زدن باشد.
انتقاد میکنند دربارهٔ احمد شاملو بسیار خوب نوشتم اما بعداً از سبک خودم
خارج شدم و پرت افتادم.
سال
۸۰
وقتی مقالهٔ
مربوط به شاعر تازه درگذشته در انتهای
دفترچهٔ
خاطرات و فراموشی
بیرون آمد حملههای شفاهی تندی به من
کردند.
اما رفتهرفته آن اِسِی تبدیل شد به یادی نوستالژیک و تصویری
رمانتیک. از ناشرها شنیدهام جوانهایی که به مرحلهٔ دانشگاه میرسند
شناخت خود از شاملو را با خواندنش کامل میکنند.
جزر ملایم در پی مَدّ تند را میتوان این گونه هم دید:
مطلب مورد بحث در ذهن آدمهایی که تازه با این قلم آشنا شده بودند ماندگار و
شاخص شد. خوانندگانی بودند مستعد گذر از سانتیمانتالیسم، و حالا با
نگاهی به پشت سر انتظار همان نوع متن دارند، هم جدی و هم نرم.
اما خوانندهای که در بیستوچندسالگی تحولی کلا در توجه به سبک نوشتن و به
طور خاص طرز بیان احساسات را از سر گذرانده در چهلوچندسالگی نمیتواند
انتظار داشته باشد بیست سال به عقب برگردد و همان اندازه حال کند.
آدمهایی وقتی امر میکنند بس است،
دیگر ننویس، حرف مفت میزنند بی صداقت چندانی. عمری با کمانچهکشیدن
دکتر اصغر بهاری فقید حال میکنند اما میگویند از این
کیبورد عبور کردهاند.
امروز هم برای دانشجوهایی در بیستوچندسالگی ممکن است
ارتکابات گذشته و حال این قلم همان اندازه تازگی داشته باشد که برای
دانشجوی بیست سال پیش. اینکه پس از سالهایی
عبور کنند یا نکنند انتخاب طبیعی خودشان است، مسئلهٔ من نیست.
ما را
به خیر، شما را
به سلامت. رو سر بنه به
بالین، تنها مرا رها کن.
۱۶ دی ٤٠٠
کوتاهشدهٔ بخشی از یک گپ ماراتن ــــ در حال تکوین
*
Those who can, do; those who can't, teach.
(George Bernard Shaw, Man and Superman, 1902).
|