خرگوشها و آدمها در تصوير
كودكیام از سفر تابستانی به تهران، شهر قم جايی است داغ با مگسهای بزرگ و
آب تلخ و شور.
اما در تازهترين
عكسهای بهاری، قم نگو، رم بگو. عيناً شهرهای خارجه در
فيلمهای خبری: ماشينها را
سيل مثل قوطی كبريت روی هم ريخته است.
دريچههای سد شهر را باز كردهاند تا سرريز نكند، لابد بیآنكه
فرصت باشد اتومبيلهای پاركشده را از
رودخانۀ ظاهراً خشك بيرون ببرند.
اهل شكار و طبيعت هم مانند
زيستشناسان میدانند خزندگان و جوندگان در مكانی كه زمانی جريان
آب گذر كرده باشد لانه حفر نمیكنند. اينكه چگونه تشخيص
میدهند زمانی اينجا آب جاری شده، مثل حس جهتيابی پرندگان
مهاجر موضوع تحقيق است.
برای هرچه بيشتر پولدرْآوردن از زمين و زمان، از جمله، روی نيموجب
كانالهای گيشا و ميرداماد تهران هم پاساژ ساختند و دكانهای
بنجلفروشی زدند. حتی سيل تابستانی تجريش، در سالهای قبل
از آن، درس عبرت نشد كه هر جا ده هزار سال پيش آب جاری
شده باشد ممكن است امشب هم جاری شود.
مسئولين وقتی در تلويزيون وطنی
اعلام میكنند اينك سال صفر تاريخ است انگار خودشان هم باورشان شده
كه طي مدت رياست آنها ديگر اينجا از آن خبرها نخواهد بود.
تماشا كنيم و ببينيم با بساط پاركينگ در رودخانۀ خشك قم چه
خواهند كرد. به
احتمال قريببهيقين سر جايش میماند چون در هر سانتيمتر مربع آن
پولهاست.
بد نيست پيش
از اقدام به آسفالتكردن مسيلها و زدن سازۀ فلزی
روی آنها، چند
خرگوش و موش صحرايی ول كنند تا ببينند آن موجودات هوشمند چه
كارهايی نمیكنند.
آيا رؤسای مردمي
پولكی میتوانند از چنين صفتی عاری باشند؟
13 فروردين 88
فهرست مشاهدات
|