محمد قائد


  

 

 

 

جستجو در اين صفحات

بینندگان

گزارشها فعلاً بدون احتساب صفحات پی‌دی‌اف

هفتۀ ‌پیش

ماه پیش

فصل ‌پیش

سال پیش   

 

مشاهدات

 

 

 

سفرهایی
از پشت
میز

 

         

 

دربارهٔ این نوشته‌ها می‌توانید در فیسبوک

١   و   ٢

نظر بدهید

اُوِرتورهای یک مترجم    

در باب مقدمه، پیشگفتار، پیش‌درآمد

پیام برای نشست کلابهاوس

۲۰ اسفند ۴۰۲

 

چاپ دهم زمستان ۴۰۲

توپهای ماه اوت            

یادداشت مترجم

مرگ در اثر گاز خردل و شلوار قرمز: پایان روزگار خوش

 

 

گلها و برگها

مجموعه‌ای از نشریات کمیاب روزگار پیش آرشیو غنی برنامهٔ گلها را غنی‌تر کرده است.

 

آه، مریلین نفاق‌افکن

یا

چگونه (موقتاً) از فهرست سرآمدان قلم‌‌دوات اخراج شدم

در سوء‌تفاهم بر سر تشبیه فروغ فرخزاد به مریلین مونرو، احمدرضا احمدی چهارده سال با من قهر بود.

 

قصه‌ای که طی حیات ما،‌ به قول اصفونیا، چندین جور تابونده خواهد شد

۱۵ خرداد اساساً نه بر سر عایدات املاک و مالکیت زمین و نه مبارزه‌ای خیالی با امپریالیسم، که شعله‌کشیدن نبرد قدیمی و فرسایشی بین اسلام و ایران بود.  کارزار بی‌پایان دو خرده‌فرهنگ رقیب که هیچ یک تسلط قطعی و بلامنازع بر آداب و عادات و فضای فکری جامعه ندارد.

 

آن شب چه گذشت‌   

 

مشاهداتی از فولکلور سیاسی ایران

ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

۱.  همچنان دنبال مقصر همیشگی

بازنویسی تاریخ معاصر ایران ادامه دارد.  اشخاصی حتی بدون مرور سرخط حبرهای ایران در پائیز و زمستان ۵۷ رأی قاطع صادر می‌کنند که چه کسانی در به قدرت رسیدن "اینا" مقصر و بلکه مجرم بودند.

۲.  «من لیدر انقلابم»: رقابت شدید شاه با چپ

شاه سفت‌وسخت مدعی بود شخصاً یگانه روشنفکر واقعی و چپ‌تر از تمام چپگرایان ایران و بلکه جهان است.  منطقاً چگونه ممکن بود روشنفکرهای چپ زیرآبش را زده باشند؟

در کار فیلم و سینما حدود توانایی بازیگر اصلی و بدلکار او مشخص است.  در نیرنگستان آریایی‌ـــ‌اسلامی‌مان محمدرضا انزلی سوپراستار بود یا نقش بدلکار بازی می‌کرد؟

 

۳.  اکنون و بعد

انگار با الهام از گروه رولینگ استونز که خواند "دنیا رو نیگر داریم میخوام پیاده شم"، در ایران معاصر گربه‌هایی که از کیسه بیرون پریده‌اند رام‌شدنی به نظر نمی‌رسند و می‌خوانند: اسلامو از برق بکشین، میخوایم بی‌دین باشیم.

بحران دائمی و شاید خونین نام دیگر وضع موجود خواهد بود.

 

سال آشفته‌حالی و تلاطم در دارالفنون

ناصر پاکدامن ۱۴۰۲-۱۳۱۱

 

فکر روشنگری مقدّم بر روشنفکری

آزردگان از وقایع ۵۷ با چپ‌انگاری روشنفکرها با یک تیر دو نشان می‌زنند: هم کل درس‌خوانده‌هایی که زمانی قرار بود مملکت را مثل خارجه کنند، و هم کسانی که متهم به اعتقاد به مهندسی ِ اجتماعی‌اند.

نباید انتظار داشت تکرار کلیشه‌های ضدیّت با روشنگری در پوشش انتقاد گدازنده از روشنفکرها کلاً متوقف شود.  همین قدر که طوطیانی بر حرفهای قالبی تأمل کنند غنیمت است.

 

ویزا شدن پاسپورت و دالان ابدیت

با توجه به تجربه‌های فولکلوریک بامزهٔ مضحک و نه چندان خوشایند، در سوگ اخیرمان راحتی یاران و خویشان را بر همه چیز مقدم دانستیم.  سالنی گرفتیم پاکیزه و دلباز و مجهز به میز و صندلی.  چند جوان که قطعاتی محزون با نی‌انبان و قره‌نی اجرا کردند توقع نداشتند حین نواختن آنها پذیرایی از حاضران ممنوع باشد.      pdf

 

یأس موقـّرانه

فوتبال سیطرۀ یك روحیه است بر كل جامعه‌ای كه هر یك از لایه‌های آن معمولا ماست ِ خودش را می‌خورد.  استیلای همرنگ ِ جماعت‌شدن است.  پیروزی در آن، پیروزی تخدیری عاطفی است بر واقعیتهایی كه جای دلخوشی نمی‌گذارد.  گهگاه افسردگی ِ ناشی از خیط‌شدن در آن برای بهداشت روانی شخص و نشئه‌زدایی از جامعه مفید است.  سكوت آن شب نشانۀ خوشایند حدی از سلامت عقل بود.

 

چاپ جدید                    

جامعه محصول خواست ما و حکومت محصول شرارت ماست.

 

آنچه در آن جلسه گذشت:

نقد و نظر در کلابخانه

 

رؤیای تعبیرنشدهٔ اقتصاد صلواتی

 و استهلاک چند اسطوره

اشخاصی احساس می‌کنند چقدر سواد و معلومات دارند که لازم می‌بینند چند دوجین متاب بی‌خواننده تولید کنند؟   

شوخی‌بودن تعلیف کتاب، حتی نزد فیرسوف‌مآب‌ترین‌ ایشان، نشانهٔ بارز ناآشنایی تقریباً مطلق با امر کتابت است.

 

فاصله کانونی در خاطرات

چیزهایی در یاد آدمی همچنان فوکوس است و بسیاری چیزها محو و کمرنگ.

 

اعادهٔ یک پیشگفتار

از برداشتن پیشگفتار اولیه بر نفیس‌ترین کتابی که از این نگارنده انتشار یافته پشیمان شدم.

از مقدمه بر ترجمه‌های دیگرم استقبال می‌شود و نتیجه گرفتم بیست‌وچند صفحه پیش‌درآمد در حکم منبر رفتن و تحمیل به حوصلهٔ خواننده نیست.

یکی از دو خطای بزرگم در کار کتاب و نشر.  قابل جبران است.  در چاپ پنجم کتاب به آن برخواهد گشت.

 

عبور و درجا زدن در ژانر مقالهٔ شخصی

آدمهایی وقتی می‌گویند از این قلم عبور کرده‌اند و بس است، دیگر ننویس، حرف مفت می‌زنند بی صداقت چندانی.

امروز هم برای دانشجوهایی در بیست‌و‌چندسالگی ممکن است ارتکابات گذشته و حال این قلم همان اندازه تازگی داشته باشد که برای دانشجوی بیست سال پیش.  اینکه پس از سالهایی عبور کنند یا نکنند انتخاب طبیعی خودشان است، مسئلهٔ من نیست. 

 

دریاب که از دالـَر جدا خواهی رفت

 در پردهٔ اسرار فنا خواهی رفت

گزارشی بی‌مانند از سقوط نهایی کابل و ورود وحوش غارهای تورَه بورَه به ارگ ریاست جمهوری افغانستان

 

پیام به نشست کلاب‌هاوس

در صدمین سال ورود میرزاده عشقی

به صحنهٔ ادبی و هنری و سیاسی جامعهٔ ایران

چاپ چهارم

نخستين مسلمانان در اروپا

 

خطر شهادت در راه تار و تنبور

هموطنی ارمنی گفت در این مملکت سه میلیون نفر سحری میخورند اما سی میلیون نفر افطار میکنند.   ساعتها افراط در بلعیدن زولبیابامیه و کشک بادمجان شامگاهی البته آسانتر است از سحرخیزی برای طاعت و عبادت.  حالا متنی سه هزار خواننده دارد اما بیش از سیهزار نفر با تمام قوا و تیغی نظر میدهند زیرا داخلآششدن را حق مسلـّم خویش می‌دانند.

وقتی کسی یا چیزی را که به نظرت جای بحث دارد پس از تأمل فراوان زیر نورافکن می‌گذاری باید احتمال نزدیک‌به‌یقین بدهی فشار جانکاه وارد خواهد آورد بر روح و روان افرادی و تا فیهاخالدون کسانی را باربکیو خواهد کرد.

خبر خوب: پس از هوا کردن پشت‌بند بحث زیرخاکی ِ چهل‌وچهار سال پیش، در چهل‌ و چهار سال آینده شاید در باب موسیقار مطلبی قلمی نکنم.

و خبر بد: در ارتکابی مفصل (و احتمالا فناناپذیر) دربارهٔ موضوعهای فوق و بسیاری دیگر منبر رفته‌ام اساسی.  شک ندارم معتقدان به سقوط نثر و فکر و زوال عقلی این کیبورد با شتاب و بیش از یک بار خواهند خواند.  از زجری که تحمل خواهند کرد شرمنده نیستم.  برای رشد فکری‌شان مفید است هرچند اذعان نکنند.  

 

صدای مردم صدای خداست؟

شجریان پیروزمندانه به هدفش رسید.  در خارج منظماً کنسرت گذاشت، کارش را با تأسیس شرکت تولید و تکثیر کاست و سی‌دی مستقیماً به بازار فرستاد و‌ با پشتوانهٔ وضع مالی ِ توپ چنان از رادیوتلویزیون دولتی بی‌نیاز شد که سرانجام در بزنگاهی تاریخی درخواست سی سال پیش‌تر را با تحکـّم ابلاغ کرد: صدایش را پخش نکنند ــــ جز مناجات.

 

زنده‌کردن راست پنجگاه هر اثری بر موسیقی ایرانی داشت و پیش‌نویس آماتوری‌ برای قانون اساسی هرچه بود یا نبود، موضع به‌یادماندنی‌اش در فجایع شنیع ٨٨ عمیقاً بر افکار عمومی اثر گذاشت و نام او را، فراتر از مخالف سه‌گاه و مویهٔ چهارگاه و بیداد همایون و دیلمان و بیدگانی دشتی و جامه‌دران شور، به‌عنوان شخصیتی مردم‌دوست ماندگار کرد.

 

آنچنان که بود و بودیم

 

مهلکهٔ تیر غیب: بگیری میزنم

در ایران افرادی هواکردن فیلمی که در مهمانی گرفته شده جزو حقوق ‌گیرنده است و فیلمبرداری از اشخاص در حریم خصوصی اساساً نیاز به اجازه ندارد؟

یک جواب شاید این باشد که هر جا دوربین دست کسی باشد، اگر نه بنا به تعریف، عملا حیطهٔ عمومی است و متصل به سپهر بیکران اینترنت.

می‌گویند علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.  تجربه‌های رنجیدن و رنجاندن به دارندهٔ این کیبورد یاد داده کلیپ حریم خصوصی هم جزو خرده‌ریز حیطهٔ عمومی است و تذکر و حتی اعتراض بعدی فقط باد هوا و دشمن‌تراشی.  وقتی گرفتند، گرفتند، و چه پنج ساعت در اینترنت باشد چه پنج سال.

 

١.  گزارش نشست کلابخانه

۲.  چند پیام آن

 

 

 

به گودالشهر خوش آمدید

دههٔ ۸۰ با جاری‌شدن سیل پول نفت ِ بشکه‌ای بالای صد دلار و ورود اصطلاح ”گونی ِ پول“ به فرهنگ اداری‌ــ‌ـمالی ایران، قدرتمندانی که دستشان به خزاین بانکها می‌رسید هر جا زمینی مصادره و غصب کردند، از شهرداری و سازمان منابع طبیعی گرفتند، خریدند یا تغییر کاربری دادند، با برنامهٔ بالابردن برج به گودبرداری پرداختند.

 

 

مقالهٔ «ظهور، صعود و معضلات جانکاه»

در گفتگوی کلاب هاوس

١۴ خرداد/۴ ژوئن

 

دیلماج لازم؟

ــــ نخیر مرسی، ترجمه قدغن

در ایران افرادی که در ”پارتی مختلط شبانه“ یا روز روشن روی پشت‌بام اقدام به ترقـّص و ضبط فیلم و پخش در شبکه‌های اجتماعی ‌‌کنند به اتهام اشاعهٔ فساد کیفر می‌بینند.  به السّابقون والسّارقون/ اولئک گانگسترون هم که دست به دزدیهای هنگفت می‌زنند و بار ِ تا هفت‌پشت‌شان را می‌بندند اتهام فساد مالی وارد می‌شود.  در زبان عادی و غیراداری به اقدام اول می‌گویند خوش‌گذراندن، به دومی می‌گویند دزدی.  رژیم سابق هم واژهٔ‌ فساد را به کلمات عریان و همه‌فهم دزدی و اختلاس ترجیح می‌داد.

 

 

رانندهٔ تاکسی در مقام نظاره‌گر جوادگیت

محتوای فایل جوادگیت شاهد درستی ِ الرأی‌العام و حرفهایی است که در جامعه جریان دارد و کسانی با برچسب ’رانندهٔ تاکسی‘ سعی در تخطئه‌اش دارند.  حرفهای وزیر مملکت تأیید می‌کند کولرساز و فروشندهٔ مینی‌سوپر گرچه به اطلاعات دقیق طبقه‌بندی‌شده دسترسی ندارند در مورد حکمرانی و حکمرانان اساساً غلط فکر نمی‌کنند.

 

 

١.

سوم اسفند ِ رضا خان سوادکوهی: ظهور ِ شاید تصادفی، صعود ِ یقیناً مقاومت‌‌ناپذیر

 

۲.

میراث ِ آمرانگی

 

در مطبوعات ِ پانزده سال ِ منتهی به شهریور ۲۰ کمتر مطلبی سیاسی‌ـــاجتماعی که بتوان نظر شخصی رده‌بندی کرد به چشم می‌خورد.  نـُطـُق‌کشیدن قدغن بود.  تحمیل سکوت به زیان خود آمر مطلق هم تمام شد: حتماً موافقانی داشت اما آنچه دربارهٔ جامعه منتشر می‌شد امریهٔ شهربانی را به یاد می‌آورد.

 

در سوی دیگر، دهه‌های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ که دورهٔ شکوفایی مطبوعات بود نشریات میانه‌به‌بالا کمتر مطلبی که آن فرد آمر موضوع اصلی باشد نوشتند.  فقط محدودیت سانسور نبود.  حتی در نشریات زیرزمینی و در خارج تمایل همراه با تحقیر به فراموش‌کردن رضا شاه را نباید نادیده گرفت.

 

 

مـُقطـّعات چهل‌ودومین

به جای استیضاح ذوالقرنین‌هایی که با وعدهٔ ظهور قریب‌الوقوع و اجرای احکام انسانساز سوار شدند و کار و بار ِ تا هفت‌پشت‌شان توپ ِ توپ، چسبیدن یقهٔ گروهی ایده‌آلیست رؤیاپرور که زمانی ”درين ظلام درخشيد و جست و رفت“ شاید ترفند دیگری باشد برای خلط موضوع و رد گم کردن در نیرنگستان آریایی‌ــ اسلامی‌مان.

 

خود این سؤال که چرا ’چپیا، روشنفکرا‘ گذاشتند ”اینا“ به قدرت برسند و طبقه‌ای جدید با گلوهای گشاد و جیبهای عمیق شکل بگیرد جای درنگ و پرسش دارد.

 

دربارهٔ محمود کیانوش

 

 

سرانجام پس از هفده سال

نامه‌هایی از کرمان به دوبلین

 

 

چاپ چهارم

ایدئولوژیهای سیاسی         

 

 

الهام خلسه (یا خرسه)ی سحرگاه امروز

 

 

چه کسی مرغها را از پرنده‌آزاری در امان خواهد داشت؟

نوبتی هم باشد نوبت ماکیانهاست: به مرغها افیون می‌خورانند.

 

 

جاذبهٔ گریزناپذیر گـُنده‌ترین چماق

هیئت حاکمهٔ ایران دست به دعا برداشته که کاش دلارهایی برسد، و قاطبهٔ جماعت در سراسر طیف سیاسی به نرده‌های کاخ سفید دخیل بسته‌اند مگر چماق بزرگش ‌چماق داخلی را از کار بیندازد.

 

چاپ سوم

مبارزه علیه وضع موجود

 

و ویزا شدن یک پاسپورت دیگر

سه قلم از صادرات اسکاتلند که بر جهان معاصر اثرگذار بوده: ویسکی اسکاچ، شون کانری و دکترای حقوقی که به حسن فریدون (سابق) اعطا کردند.

 

 

سیم آخر و کلمات نامربوط

سوءتعبیر اگر در همین حد می‌ماند زیاد مهم نبود.  اما یک برداشت غلط رفته‌رفته به نتیجه‌گیری‌های بزرگ منجر می‌شود و به صدور رأی، نظریه‌پردازی و یافتن مصادیقی دیگر برای برداشت احتمالاً نادرست.

 

 

باج و خراج

در وصف سر به صحرا و بیابان گذاشتن برای خلاصی از شرّ بختکی که با پول نفت فربه شده و حالا با خشکیدن عایدات نفت از قابلمه هم حق‌و‌حساب می‌خواهد.

 

تأملات پشماگین

دههٔ ٦٠ جماعت به تلویزیون وطنی ”پشم شیشه“ می‌گفتند.  آیا دارندهٔ‌ این کیبورد هم اگر پیش‌نویس قانون اساسی تألیف کند ممکن است روزی از تصویر محاسنش (با الهام از ”آن خشت بود که پـُر توان زد“) برای تبلیغ مادّه‌ای به نام پشم خشت استفاده شود؟

 

طنابها برای گردنها

در کشتن لذتی است که حتی در دالـَر نیست.

 

دانه‌های انار+ خرده‌های شیشه

نبردی که اکنون در برابر چشمهای آستیگمات ما جریان دارد بین برخورداری و داشتن و نابرخورداری و نداشتن، بین اقلیت کوچک حکومت‌کننده و اکثریت بزرگ حکومت‌شونده، و میان اسلام و ایران است.

مطوّل‌نامه‌ها و قلمزنان همسو می‌کوشند جا بیندازند که اوضاع کنونی تقصیر درس‌خوانده‌های روزگار پیش و نتیجهٔ نافهمی آنهاست.  در همان حال، تبلیغاتشان ایرانشهربازی را به بیرون از کلاس درس و به سطح جامعه پمپاژ می‌‌کند.

 

 

چاپ جدید

دفترچهٔ خاطرات و فراموشی

 

چاپ جدید

ظلم، جهل و برزخیان زمین

 

چاپ و انتشار جدید

رنج و التیام

در سوگواری و داغدیدگی

نشر نو

تیر ۹۹

دی ٩٩

چاپ چهارم خرداد ٤٠٠

٣۰۸ صفحه

ضمیمه: آخرین بار کِی پدرت را دیدی؟

پیوست جدید: دست ِ راست پدر

 

 

بریان می‌دیدم:

مرغان هوا پشت پنجره و در قابلمه

چگونه از نگاه گوارشی به پرنده‌ها به شفقت گرایش یافتم

 

 

در بازار دادوستد و شلیک کلمات

غربی تصور می‌کند رفتار انسان خردناک باید دست‌کم همان اندازه پیش‌بینی‌پذیر باشد که کردار غریزی گاو.

 

 

"باکرهٔ تنبان‌آهنی"، کریکت خان و علمای مدرسه

ده پانزده سال پیش در مصاحبه‌ای گفتم انتخاب ما در ایران بین فنلاند و دانمارک نیست، فی‌الواقع "در مسير پاكستانيزه شدنيم."

 

 

خیال، تخیل و واقعیت بیرون پنجره

آیا گفته توانم که اینجانب تا امشب و هفتهٔ آینده کجای کارم؟

 

 

کتاب در روزها (و احتمالا هفته‌ها و گاسم ماهها)ی تمرگینگی

حتی وقتی مضطرب نیستی ممکن است در تعلیق باشی و منتظر موشک بالیستیکی که از امشب تا ماهها بعد درون خودت و دیگران منفجر شود.

 

 

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

مولانا برای چنین ملاقات عارفانه‌ای حاضر بود چند قروش نقره پیاده شود: صدتا، بیست‌تا‌، ده‌تا، ‌هیچی؟  

 

 

شکافتن دل هر ذرّه و لایه‌لایه بریدن کلباس ــــ چهل سال بعد

نسلهای آیندهٔ این مملکت در نگاه به پشت سر دربارهٔ مناقشه بر سر برنامهٔ تغلیظ اورانیوم و موشک میانبـُرد و پیامد آنها در تنگنای اوضاع رو به وخامت کنونی چگونه قضاوت خواهند کرد؟

 

جرقه در الدورادو و اهمیت فزایندهٔ ماهیچه

فیلمی که یقیناً تلویزیون وطنی از ماجرای صبح پنجشنبه  ۷ دی ۹۶ در الدورادو گرفت بسیار احتمال دارد سندی باارزش باشد برای درک آنچه اتفاق افتاد.

 

ژیگول مردا که تو بودی

یا

رؤیای اسلام با چهرهٔ انسانی

یک دهه پیش نگارنده اظهار امیدواری کرد "صفاتی مثبت هم که لابد داشت دوستانش خواهند نوشت."

 

ازدحام در غیاب کارت الکترال و کامپیوتر

ظریفی اهل کشور همسایه در صفحهٔ فیسبوک نوشت: ”مشکل انتخابات در افغانستان به زبان ساده این است: هر یک از دو طرف پیشتاز فکر می‌کند که رقیبش تقلب خواهد کرد. و این فکر درستی هم هست.“

 

لغـات، لـغویـان و نزاکت اجتماعی

همین است که قدرتمندها از اهل کتاب و دانشگاه بیزارند.

 

ارقام ناپیدا

از حضور مطالبی که چندین سال پیش هوا شده در فهرست پربیننده‌ترین‌ صفحه‌های سایت پیداست متونی را علاقه‌مندانی در جاهایی همرسان می‌کنند. 

 

 

نشر هردمبیل ایران

اینکه یک کتاب را 16، 17 نفر ترجمه می‌کنند مسخره‌بازی و ناخنک‌زدن است.  یک کتاب قاعدتاً پس از دو یا سه بار ترجمه‌کردن باید ایرادهایش بر طرف شده باشد.  چطور بعد از 13 بار ترجمه‌کردن،‌ ترجمهٔ سبزدهم از اولی بهتر نیست؟                                                  صفحهٔ اصلی مصاحبه

 

 

منطقهٔ حائل؟

در ایران کنونی مشکل بتوان گفت چیزی از نوار حائل فرضی باقی مانده باشد.  منطقهٔ حائلی برای اعراض و اعتراض و تک‌روی وجود ندارد.  در ادامهٔ نبرد فرسایشی، اسلام و ایران شاخ به شاخند.  یا با اونایی یا با اینا.
 

کشوهای تودرتوی ذهن اسانیب

معیار نهایی و غایی و فصل‌الخطاب البته پول است و نتایج و متفرعات آن. اما ملغمه گاه در چنان لایه‌هایی پیچیده می‌شود و چیزهایی متفاوت چنان با هم ترکیب می‌شوند که نمی‌توان با قاطعیت گفت چی‌به‌چی و کی‌به‌کی است.

 

دیواری که بر میرخلیل غرباشیف آوار شد

در پاسخ به "حال و هوای شما پس از شنیدن خبر دیوار برلین"

 

کنس‌بازی و مفتخوانی "این قوم ژاژخای"

نبرد ناصرالدین‌شاه، عشقی، بهار،‌ "حشرات‌الارض" و سایر ناشران جراید با روزنامه‌نخریدن خلایق.

 

حیا و هاراکیری

نوبت چمباتمه‌زنندگان و  جاخوش‌کردگان بر "سر سفرهٔ انقلاب و نظام" است که پس از رساندن پولهای مسروقه و خانم و بچه‌ها به جایی امن در بهشت خارجه، دست‌کم تک‌وتوک سامورایی‌وار دست به هاراکیری بزنند تا همگان ببینند بارقه‌ای از حیا و شرف باقی مانده است و جای مهر بر پیشانی تنها برای فریب خلق نیست.

 

دفاع از خویش جزو حقوق حکمرانها نیست؟

دفاع این قبیل اشخاص از حکومت اسلامی تأثیری ضد مقصود دارد و گردانندگان برنامه‌ها می‌دانند حوصلهٔ قاطبهٔ بینندگان را سر می‌بـَرد.  اما آیا انتخاب صحیح این است که آنها را حذف کنند؟

 

 

نوستالژی و ملاقات با خویش و با گذشته در خیال

ایران به گمانم تنها جامعهٔ جهان باشد که به نوستالژی تلویزیون (یا تلهنوستالج) هم مبتلا شده ــــ گرفتاری یکیدوتا نیست.

زمانی کسی در روزنامهٔ بسیار جدی لوموند نوشت کود شیمیایی با میوههای ما چه کرده و کجاست زردآلوهای کودکیمان با آن طعم خوش.

اما به چشمم نخورده کسی در جایی جز ایران دلش برای برنامههای تلویزیون کودکیاش با آن گویندههای مامانی تنگ شده باشد و بگوید تلویزیون هم تلویزیون قدیم.

 

 

معنی واقعه، پایداری خاطره، دستکاری تاریخ

وقتی ملتی مدام در فکر انقلاب ”کامل“ بعدی باشد مشکل بتوان بحث کرد که این وضع ”طبیعی“ هست یا نیست.

 

البیت‌الابیض، مستر زبریدنت

محروم‌ماندن ایران از موهبت دلار نه موقتی است و نه به آسانی قابل دُور زدن یا برگشت.  رهایی از این طاس لغزنده و تار عنکبوت چسبناک بسیار بیش از آنکه برخی گمان می‌کنند طول و تفصیل خواهد داشت و به درازا خواهد کشید.  جنگ فرسایشی کنونی نبردی است از نوع لایه‌لایه بریدن کالباس.

 

چنان قحطسالی شد این دور و بر

به سیاق گزارشگران فوتبال: میریم خشک‌ترین پائیز و زمستان در تاریخ آبیاری معاصر را هم داشته باشیم.

 

پولشویی و آبکشی ِ وجوهات

 

 

قدری هم ویرایش به پیشنهاد چاپخانه

پانزده خرداد شعله‌کشیدن نبرد قدیمی و فرسایشی بین دو خرده‌فرهنگ رقیب بود که هیچ یک تسلط قطعی و بلامنازع بر آداب و عادات و فضای فکری جامعه ندارد.

 

شما  *Ä!@# هستید؟

 

قضیهٔٔ ''پدر ملت'' در شعری که عشقی نسرود

 

جانی و سورچران‌ها، دکتر محمود و شرکا

 

خواننده‌ها، مهمانها، کنجکاوها

 

سلطان مصر تنها پرسوناژ مادرقاهرهٔ ماجرا نیست

 

روزگار عبث و تنهایی عرفانچی دلتنگ آمریکا در کرانهٔ نیل

                                                                 پی‌دی‌اف  1 و  2

 

 

داستان آیندگان: وقایع‌نگاری مهر ۵۷ تا مرداد ۵۸

لرزه‌ها و ریزشها؛‌ بهترین زمان، بدترین زمان؛ نخستین روزها از بقیهٔ آینده؛ سال نکو

 

رؤیای بی‌پایان

دربارهٔ ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر

 

 

تاریخ در سلـُو مُوشن

به بحث شبکه‌های اجتماعی دربارهٔ  کلیپی از جلسهٔ 14 خرداد 68 مجلس خبرگان می‌توان از چند منظر نگریست.

 

اکبر و ابراهیم

دربارهٔ رفسنجانی و یزدی

 

آنچنان که بودیم

کشف ترجمه‌هایی قدیمی از همینگوی و افلاطون

 

پل و زیبایی و چشم بیننده

خیابان دوطبقه می‌تواند زیبا باشد؟

 

گامی بلند در جریده‌نگاری

دربارهٔ کتاب روزنامه‌نگاری در ایران: از رسالت تا حرفه

 

آنچنان که ظاهراً بودیم و شاید حالا هم باشیم

یادداشت‌های امیرحسن چهل‌تن   عبدی کلانتری   هوشنگ گلمکانی  عباس مخبر  مجید ملکان  مسعود مهرابی  دربارهٔ این کیبورد

و گفتگوهای مهدی فاتحی با او، یا آن.

(عکسهای سارا افضلی و سعید سیادت از پرسوناژ مورد بحث: زیر سقف کار اولی و در هوای آزاد کار دومی)

 

بررسی تطبیقی فیلم و رمان  بچهٔ رزمری

 

ازدحام در لفاف دموکراسی

کشوری سراغ نداریم که انتخابات در آن آزاد نباشد اما بتوان مطمئن بود کاملاً عادلانه است.

 

طعم خوش گوشت سفید: رؤیای پرحسرت طبقهٔ جدید

انقلاب اسلامی نامی است از نوع بـِرند برای مجمع‌الدستجات قدرتهای خیابانی که سالهاست بر سر شیوهٔ درست و نادرست زندگی با اکثریت عظیم جامعه بگومگو دارند.  مهمترین ناسازگاری خرده‌فرهنگ‌های ایران سبک زندگی از نظر جایگاه زنان درس‌خواندهٔ شهری است. 

 

گلوی پاره‌پارهٔ آخرین مشروطه‌خواه پرسروصدا

اعلام "آخرین تعطیل مشروطیت" سال 58 از سوی دولت بازرگان خیلی هم آخر نبود.

 

افشا کن اما یواش و با احتیاط

دربارهٔ کاغذهایی که تازگی در آمریکا از بایگانی بیرون آمده.

 

پهلوان سوپرشارژ هشت‌سیلندر4 4x

دربارهٔ مشت‌زن فقید

 

عبدالعلی، عبدالسروش و جبرئیل

دربارهٔ مناظرهٔ‌ تلویزیونی برنامهٔ پرگار بر سر چند و چون ارتباط خدا و ‌انسان.

 

در نکوهش فروتنی

دربارهٔ تجربهٔ حضور در فیسبوک.

 

طعنه و رندی در قیف گوگل

حال که نرم‌افزار طعنه‌یاب می‌سازند، شاید بهتر باشد در سپهر اینترنت در طعنه و رندی و کنایه زیاده‌روی نکنیم.

 

حقوق بیگانه‌ها، زبان عموزاده‌ها

دربارهٔ ترجمهٔ رمانهای فارسی دری نویسندهٔ افغانستانی از انگلیسی به فارسی ایرانی.  

 

عصر اکتشاف در تابستان گرم طولانی نوجوانی

در جهان امروز کلاً نوجوانی حقی است که در روند رشد فرد نه تنها به رسمیت شناخته شده، که لازمهٔ بلوغ کامل و طبیعی شمرده می‌شود.

 

ویزاشدن چند پاسپورت دیگر

دربارهٔ ابوالحسن نجفی، اومبرتو اکو، محمد هیکل و هارپر لی که ماه پیش درگذشتند.

 

از نشر و ناشرون  در این‌جا و جاهای دیگر

تلقی نسلها از همدیگر همه جا همواره کم‌وبیش همین بوده که جوانترها به نظر بزرگترها کتاب صحیح و پربار نمی‌خوانند و از علم و معرفت بویی نبرده‌اند.  و مسن‌ترها به نظر جوانها به حرفهایی عتیقه چسبیده‌اند که بوی نا می‌دهد و به این‌‌جا و اکنون ربطی ندارد.

 

جاسوس اینگیلیس، پسر مصدق و نیلوفر

نگاه شهروند غربی به ایران اسلامی با چنین متونی شکل می‌گیرد.

 

آشفتگی در فکر تاریخی

گفتگو دربارهٔ چند کتاب و چندین موضوع.

 

فیلترمدارها

 

                         

 

 

 داستان آیندگان

در دست انتشار

 

 

قدرتهای جهان مطبوعات

چاپ سوم  مرداد ٤٠٠

 

 

 

چاپ سوم

آدم ما در قاهره

 

پيش‌درآمد

جواهرات فوزيه،

فيلسوف ولى‌خان

و سكينهٔ آمريكايى

خدمات پس از فروش و اِوا گاردنر

 

چاپ چهارم

سيمای نجيب يك آنارشيست

 

پیشگفتار کتاب

نقد سیر اندیشه به‌عنوان ماجرای زندگی

مصاحبه

گذر از دیوان ادبا به ساحت توده‌ها

 

گفتار دربارهٔ‌ کتاب

استعدادی که فرصت رشد نیافت

 

 

چاپ دوم

بچهٔ رزمری

یادداشت مترجم

آن شب در اتاق نشیمن همسایه‌های ورّاج و فضول

 

 

 

 

      

 

 

 دربارۀ این سایت |  English  

 

دعوت از نظر شما

 

                                       

نقل مطالب این آرشیو  با ذكر ماخذ یا با لینك آزاد است.