یأس موقـّرانه*
”مدارستان يك مدارس صحيحی نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته
باشد. برنامههايتان يك
برنامۀ استعماری است. همهاش بازی همهاش فوتبال همهاش چه.
سایر ممالك هم اين طوری است؟ پس اين اتمها را كی درست كرده؟ پس اين
طيـّارهها را كی درست كرده؟“
آيتالله خمينی، قم،
۲۶ فروردين
۴۳ (صحيفۀ
امام، ج ۱، ص
۳۰۴)
سکوتی موسیقیایی ادامه می
یابد. پنج
دقیقه، ده دقیقه، نیمساعت.
از شهر صدایی
برنمیخیزد.
خودش است. واژههایی با الهام از فرهنگ لغات مندرآوردی ِ
پرُفسور محمود حسابی فقید: بازش، بازیدن، بازندگی، بازانه، باختیدن،
باختانه، باختـناك.
چرا آمریكا كه چنین راحت محصولات فرهنگیاش را به مردم جهان حـُـقنه میكند
در صدور بیسبال ناكام مانده است؟
یا آن فعالیتی كه سی چهل گلادیاتور برای
قاپيدن توپی خربزهآسا با كلاهخود و زره در گلولای روی هم میغلتند؟ شاید
چون آن بازیها پر از عدد و رقم است و قاطبۀ خلایق جهان از
یك تا ده كه
بشمارند خسته شدهاند. از
این رو، فوتبال ورزش فكری ِ هر تنابندهای است كه بتواند تا سه بشمارد.
ازدحام به معنی اكثریت نیست. مدركی وجود ندارد تا بتوان نتیجه گرفت اكثریت
مردم جهان عاشق فوتبالاند. درهرحال، فوتبال
یقیناً بر روحیه و حتی
برنامۀ زندگی جوامع معاصر تاثیر میگذارد. صحبت از
یك میلیارد دلار
زیان حواس پرتی در روزهای جام جهانی است. زمانی وكلای مجلس شورای ملی
هم تیم فوتبال تشكیل دادند. در همان دوران، در
هر محلهای دو سه جوانْ
گیتاری و طبلی میخریدند و برای خودشان دستۀ بیـتـلی راه میانداختند. ورزشكارها هم اشخاصیاند در ردیف خوانندهها و آرتیستهای سینما. پس
نباید زیاد سخت گرفت.
اما حساب آدمهایی كه شرطبندی را تا حد فعالیتی خردمندانه ارتقا میدهند و
خودشان را با كازینو برابر میدانند جداست.
اینكه سفیدپوستی نه چندان خوشصدا عاشق خوانندهای سیاهپوست باشد قابل درك است؛ اینكه خودش را خوانندۀ
سیاهپوست ببیند بیماری است.
صنعت رؤیاسازی، با فیلمهایی از سر تا ته خیال
و مَجاز، به بیننده
یاری میدهد كمی در هپروت طیران كند. صنعت فوتبال
وانمود میكند نه تنها واقعی است، بلكه خود تماشاچی بخشی از واقعیت مفروض
است. این یكی دردمندانه بحث میكند چرا آن بازیكن به جای فوقانی از تحتانی
بدنش بیشتر كمك نگرفت، و آن دیگری موضوع را چنان جدی میگیرد كه گویی شخصا
همان خوانندۀ سیاهپوستی است كه در فلان فیلم كشته شد.
فوتبال سیطرۀ
یك روحیه است بر كل جامعهای كه هر
یك از لایههای آن معمولا
ماست ِ خودش را میخورد. استیلای همرنگ ِ جماعتشدن
است. پیروزی در آن، پیروزی تخدیری عاطفی است بر واقعیتهایی كه جای
دلخوشی نمیگذارد. گهگاه افسردگی ِ ناشی از خیطشدن در آن برای بهداشت
روانی شخص و نشئهزدایی از جامعه مفید است.
سكوت آن شب نشانۀ خوشایند
حدی از سلامت عقل بود.
خرداد ۸۵
* عبارتی از
یك شعر احمد شاملو.
دربارهٔ برندهنشدن تیم
ملی فوتبال ایران در مسابقهای خارجی. در متن چاپ
شدهٔ مطلب که به
خواست روزنامهٔ شرق نوشته
شد نقل گفتهٔ آیتالله خمینی وجود نداشت.
|