جاذبهٔ
گریزناپذیر گـُندهترین چماق
در گزارشهای کارکرد صفحهٔ منتسب به این کیبورد در اینستاگرام که دیشب از
ادارهکنندهٔ آن رسید، سهشنبه ١٠ نوامبر/۲٠ آبان ۵٩۲٨ نفر به بخشی از
مطلب
یانکی و حاجآقا سر زدهاند و لابد آن را خواندهاند.
در خلسهٔ سحرگاهی به فکر افتادم اگر مطلبی دلآزار (و در اصل طولانی) را آن
همه آدم میخوانند چرا اینجانب دوباره نخوانم ـــــ مثل ملانصرالدین فقید
که جماعت را پی ِ قیمهپلو موهوم ِ کوچهٔ پائینی فرستاد، بعد به فکر افتاد
شاید واقعاً خبری باشد و خودش هم عازم شد.
گرچه نوشتن مطلب کار و وقت بسیار برده بود مدتها، چند سال، از هوا کردنش
اکراه داشتم. بیش از آنکه مروزی تاریخیــاجتماعی باشد مرثیهای
است برای مردمی که اطمینان دارند قدرت مسلط در پایتخت مملکت اگر هم
برنامهای بریزد قادر به اجرای تماموکمال آن نیست و تنها نیرویی که هر
توطئهای را با جدیّت به سرانجامی موفق میرساند استیکبار جهانخوار است.
العیاذ بالله، همچون قادر متعال که امر کرد ’بشو!‘ و عالـَم وجودْ هست شد،
جان کندی هم اراده کرد در ایران اصلاحات ارضی بشود و شد. فقط رئیس
جمهور آمریکا میتوانست به زمیندارهای بزرگ و خانهای مسلح از زنجان و
اردبیل تا مَمَسَنی و فیروزآباد و کرمان امر کند بنشینند سر جایشان و حرف
گوش کنند.
اینک هیئت حاکمهٔ کنونی ایران دست به دعا برداشته که کاش دلارهایی برسد.
و قاطبهٔ جماعت در سراسر طیف سیاسی به نردههای کاخ سفید دخیل بستهاند مگر
چماق بزرگش چماق داخلی را از کار بیندازد
ـــــ برخی سخت مغبون که زیرآب مکدونالد کتلتساز را زدند.
میرزاده عشقی پس از همراهی ِ بهاصطلاح هیئت دولت موقت به کرمانشاه طی جنگ
جهانی اول چنان سرخورده شد که خشمگینانه سرود: ”ای آسمان ببار در این مملکت
بلای/ این قوم را زوال ده ای چرخ چنبری“. یعنی میهن عزیز شاید آری،
مردم ناجورش حتماً نه.
چهلواندی سال بعد آیتالله خمینی
قاصد فرستاد به سفارت آمریکا تا به گوش رئیس جمهور آن کشور برساند که
ما هم بعله. بعدها گفت قول و قرار در عالم سیاست فقط ”خدعه“ است.
۲۳ آبان ٩٩
فهرست مشاهدات
|