
سرانجام پس
از هفده سال
در دنیا پیش آمده که نامهای
پس از دهها سال به مقصد برسد یا حتی یک قرن بعد از نگارش در گوشهکناری
پیدا شود. بیآنکه مأمور پستخانه باشم سالها به چشم خویش میدیدم
چند کیلو نامه پشت و روی کاغذ آ۴ گاه این طرف و گاه طرف دیگر میز کارم
رسوب کرده است.
نوروز ٨٢ در کتابخانهٔ موزهٔ بریتانیا به نامههایی برخوردم که ٩٠ سال از
نگارش آنها میگذشت. همسر ایرلندی کنسول بریتانیا در کرمان اوایل
دههٔ ١٢٩٠ در آستانهٔ درگرفتن جنگ بزرگ هر هفته نامهای برای پدر و مادرش
به وطن میفرستاد. گیرندگان نامه کاغذها را در جعبهای مقوایی روی هم
میگذاشتند و بازماندگان آنها جعبه را به کتابخانهٔ بزرگ لندن دادند.
اما یافتن غیر از خواندن است. جوهر رنگباختهٔ ماشین تحریر باستانی
در اسکن سریع کمکیفیت، و پرینت تهیهشده از سیدی ناخواناتر شد.
دستخط علیا مجلله که نگو و نپرس.
چندین جلد کتاب دیگر در اینترنت هوا شد یا به چاپخانه رفت و نامهها همچنان
گوشهٔ میز بود. خواندن نامههای درهم و برهم تازه اول گرفتاری بود و
به تعیین ترتیب زمانی، ویرایش و پانوشت و کنار گذاشتن موضوعهای صرفاً
خانوادگی نیاز داشت. در پیشگفتار
کتاب شرح دادهام و در این جا بار دیگر از همهٔ کسانی که کوشیدند به
من کمک کنند کاغذها را بخوانم سپاسگزارم، از جمله: ژاکلین حقشناس در
تهران، راسموس کریستیان اِلینگ در بخش ادبیات و زبان فارسی دانشگاه کپنهاگ،
و تیرداد عباسی و همسر حالیا فقیدش
الیزابت در ایپسویچ انگلستان.
با همهٔ دردسرهای کشدار و مزمن، نکتهٔ گیرا در نامههای امیلی لاریمر این
است که بینهایت بعید بود بتواند حتی حدس بزند اظهارنظرهایش در باب سیاست و
جامعه و مردمان گوناگون دور و برش و رؤسا و دیپلماتهای انگلیسی روزی فارسی
شود و در همان کرمان و تهران (که هیچ گاه ندید و نظر خوشی نسبت به آن
نداشت) همگان بتوانند بخوانند. اما فکر نمیکنم تجاوز به حریم خصوصی
او یا هرکس دیگری باشد.
سراسر ایالتهای بوشهر و فارس و کرمان و بلوچستان طبق معاهدهٔ ١٩٠٧ با
روسیهٔ تزاری قلمرو حکمرانان بریتانیایی بود اما ایرانیها که چه بسیار از
جفاکاری و روحیهٔ مستکبرانهٔ اینگیلیس مینالیدهاند شاید تعجب کنند که
بدترین مردمان از نظر مادام امیلی چه کسانیاند. مینویسد سوئدی
نوعاً و ذاتاً فاقد ظرافت و درک و فهم است و کنسول روسیه (بدون نام بردن از
او) تا خرخره ودکا نوشیدن در تنهایی را به حضور در ضیافت اروپاییان ترجیح
میدهد ــــ شاید چون عـُرضه و حوصله و سخاوت مهمانی پسدادن ندارد.
همین طور تاجرهای فرنگی که با وقاحت تمام از همدیگر طرح بافت قالی
میدزدند.
به نظر امیلی، کرمانی به تنبلی و تریاککشیدن و دروغگفتن و دلهدزدی
عادت دارد و راهزنی برای بلوچ شغلی است موروثی و خداپسندانه. اما
بزرگشدهٔ مسکو و سنپترزبورگ و استکهلم و آتن و
برلن و پاریس و ادینبرا چرا تا این حد مهمل و نادرست؟ شاید توقع بانوی فرهیخته از نوع بشر
زیاد بود.
۳ دی ٩٩
فهرست مشاهدات
|