مزد ترس و مرد تُرش

 

مؤمنانی می‌گویند آرزوی مرگ دیگران کردن گناه است.  اما در این باره که خشنودی از مرگ کسی مذموم باشد توصیه‌ای نشده شاید چون احساس را، برخلاف ملاحظات عقلی، مشکل بتوان با استدلال مهار کرد.

 

به‌رغم حرفهای غالباً بی‌پایهٔ عرفا، نه تنها بین عقل و عشق (= عاطفه) نبردی جریان ندارد، بل انسان هرچه را دوست بدارد توجیه می‌کند و برای مخالفت با هرچه نامطبوع باشد دلایلی عقلی می‌یابد یا می‌سازد.  گرچه تریاق که همچون زهر هلاهل تلخ است کاربرد تسکین‌دهنده و تا حدی شفابخش دارد، تلخی علامتی است برای وجود سم.

 

 

آزمایش و مشاهده نشان می‌دهد موجود زنده هرگاه از چیزی به سبب تجربه‌های ناخوشایند بهراسد، از آن منزجر و متنفر می‌شود.  وقتی میان چند تکه پنیر به قطعهٔ مثلاً زرد جریان برق وصل باشد موشهای گرسنه پس از تحمل چند شوک الکتریکی طرفش نمی‌روند.  با قطع جریان برق به پنیر آن‌رنگی، خاطرهٔ ناخوشایند تا مدتها زنده می‌ماند و حتی ممکن است به موشهایی منتقل ‌شود که شوک را مستقیماً تجربه نکرده‌اند.

 

محمد حسینی بهشتی (شهید مظلوم‘‘) طی حضور دوساله‌ تا تیر ۶۰ در صحنهٔ سیاسی ایران کوشید از خودش سیمایی مقتدر و جدی و مبعوث به حکمرانی ارائه دهد.  اما در مملکتی که یک بار دیگر کویت شده بود و شک و بدبینی بر همه چیز سایه انداخته بود کسی حوصلهٔ آخوند پرمدّعا نداشت،‌ خصوصاً که معلوم نباشد از زیر کدام بوته و پس‌وپشت کدام بندوبستی بیرون آمده.  انهدامش اسباب خشنودی بخشی بزرگ از جامعه حتی در میان طرفداران رژیم جدید شد. 

 

قدرت لـُخم و سیخکی و تهدیدکننده ایجاد ترس می‌کند و ترس دائمی موجد تنفر است.  هم استدلال عقلی فراگیر است و هم تجربهٔ عاطفی مسری است. 

 

اردیبهشت ۵۸ عنوان سرمقاله‌ای دربارهٔ ترور سرلشکر قره‌نی که چند هفته رئیس ستاد ارتش بود: ’’برای تروریستها جایی نیست‘‘ (صفحه ۱۱۵ این متن).  منظور نهایی این نگارنده نه نصیحت به کسی یا کسانی که ممکن بود قصد ترور داشته باشند،‌ بل تشویق جماعت به پرهیز از ابراز مسرّت تحریک‌آمیز و نیز دورکردن اتهام همنوایی آیندگان با ترور بود.

 

در کتاب مبارزه علیه وضع موجود می‌خوانیم سال ۱۹۷۷ نظام مستقر آلمان غربی نگذاشت بيانيّهٔ جمعى از روشنفكران آلمان دربارهٔ ترور دادستان كل آن كشور به دست گروه بادِرــ‌ماینهوف منتشر شود با این استدلال که ’’به مقابلهٔ روشنفكرانه با ترور و خشونت بايد با سوءظن نگاه كرد؛ چنين مقابله‌اى آلوده به موضوعِ مورد بحث است‘‘ اما با تمام قوا كوشيد بر پايهٔ تكه‌هايى از آن نوشته به افكار عمومى بقبولاند در صادقانه‌بودنِ هرآنچه روشنفكرانِ راديكال عليه خشونت مى‌گويند و مى‌نويسند بايد شک كرد چون در تهِ دلْ طرفدار خشونت و براندازى‌اند.

 

در پیشگفتار ترجمهٔ همان متن نوشتم ’’حكومتها به موضوع خشونت برخوردى دوگانه دارند: از مخالفان مى‌خواهند انسانهايى متمدن و صادق باشند و دست به خشونت نزنند؛ اما بيدرنگ مى‌افزايند چون رفتار همهٔ مردم متمدنانه و صادقانه نيست، پس تا اطلاع ثانوى چاره‌اى جز توسل به خشونت وجود ندارد و نام آن را بايد اِعمال اقتدارِ قانونى گذاشت، نه چيز ديگر.  در چشم معترضان، اين نحوهٔ استدلال جز سفسطه‌اى به منظور حفظ انحصار دولت بر استفاده از ابزار خشونت نيست.‘‘

 

تازه آن وضع آلمان بود، تا چه رسد به صحاری ایرانشهر.

 

 

در شادی همگانی اخیر برای قتل دو حاکم شرع می‌بینیم جماعت هم مانند حکومت به خشونت برخوردی دوگانه دارند.  خشونت سازمان‌یافته و آدم‌ربایی و شکنجه و قتل را محکوم می‌کنند اما در برابر ترور عناصری نامطلوب همراه با چاشنی شایعات موهن و گزنده نمی‌توانند از لذت بردن خودداری کنند: چایچی/چایمن به استکان دامت‌افاضاته‌ها ادرار می‌افزود و تیراندازی شجاع و ماهر بود اما نتوانست هدف سوم را در اتاقی دیگر پیدا کند.

 

یاد داستانی قشونی می‌اندازدم.  در مانور گُردان زرهی لشکر مشهد در ارتفاعات تنگهٔ امامقلی نزدیک مرز ترکمنستان شوروی، به سرباز مأمور چادر افسران گروهان گفتم نباید لب لیوانْ لکهٔ چای و بر بدنهٔ آن اثر انگشت باشد.  وقتی خدمتش تمام شد و رفت، همقطارانش با هرهر و کرکر به اطلاع رساندند لیوانم را با تُف برق می‌انداخت ’’تا جناب سروان ایراد نگیرند.‘‘

 

 

دامت‌افاضاته‌ها روزها مانند مُهر لاستیکی مشغول دار زدن طبق دستور مأموران امنیتی‌اند و شب‌هنگام لابد غرق مناجات و راز و نیاز با خدای خود ــــ که شاید نوشیدن چای نجسْ لُوث یا کم‌اجرش کند.

 

دربارهٔ ثواب قسمت اول، در ترسیم تصویر صادق خلخالی طرح بحث کردم ’’آيا به‌رغم تصوير منفی در كتابهای تاريخی كه انسانهای فانی می‌نويسند، می‌توان به رستگاری ابدی نایل گشت و به بهشت جاويدان راه يافت؟ و آيا پروردگار هنگام دخول بندگان صالحش به بهشت از آنها گواهی عدم سوءپيشينه نمی‌خواهد؟‘‘

 

گذشته از سوء یا حُسن سابقه طبق تشخیص الرأ‌ی‌ا‌لعام (افکار عمومی)، قیافهٔ متصدیان اعدام چرا کریه و دل‌آزار است؟ خوف فشار شب اول قبر و ترس فردای قیامت منطقاً باید مانع انباشت آن همه گوشت و چربی اطراف شکم و گردن شود.  

 

سالها پیش مضمون کوک کرده بودند اسم فیلم مُزد ترس، ‌با بازی ایو مونتان، می‌تواند مَرد تُرش باشد.  امروز می‌توان تأمل کرد اشخاص ترش و شور و تلخ را چه چیزی جز جیفهٔ اِرهاب (دهشت‌افکنی) و مزد و مواجب ایجاد خوف در این شغل نگه می‌دارد.

۴ بهمن ۴۰۳

 

 

صفحۀ‌‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار         لوح   فهرست مطالب  سرمقاله‌ها

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.