آزمایش و مشاهده نشان میدهد موجود
زنده هرگاه از چیزی به سبب تجربههای ناخوشایند بهراسد، از آن منزجر و متنفر
میشود. وقتی میان چند تکه پنیر به قطعهٔ مثلاً زرد جریان برق وصل
باشد موشهای گرسنه پس از
تحمل چند شوک الکتریکی
طرفش نمیروند. با قطع جریان برق به پنیر آنرنگی، خاطرهٔ ناخوشایند
تا مدتها زنده میماند
و حتی ممکن است به موشهایی منتقل شود که شوک را مستقیماً تجربه نکردهاند.
محمد حسینی بهشتی (’’شهید
مظلوم‘‘)
طی حضور دوساله تا تیر ۶۰
در صحنهٔ سیاسی ایران کوشید از خودش سیمایی
مقتدر و جدی و مبعوث به حکمرانی ارائه دهد. اما در مملکتی که یک بار دیگر کویت
شده بود و شک و بدبینی بر همه چیز
سایه انداخته بود کسی حوصلهٔ
آخوند پرمدّعا نداشت، خصوصاً که معلوم نباشد
از زیر کدام بوته و پسوپشت کدام بندوبستی بیرون آمده.
انهدامش اسباب
خشنودی بخشی بزرگ از
جامعه حتی در میان طرفداران رژیم جدید شد.
قدرت
لـُخم و سیخکی و تهدیدکننده ایجاد ترس میکند
و ترس
دائمی موجد
تنفر است. هم استدلال
عقلی فراگیر است و هم تجربهٔ عاطفی مسری است.
اردیبهشت ۵۸
عنوان سرمقالهای دربارهٔ ترور سرلشکر قرهنی
که چند هفته رئیس ستاد ارتش
بود:
’’برای
تروریستها جایی نیست‘‘
(صفحه ۱۱۵ این
متن). منظور نهایی
این نگارنده نه نصیحت به کسی یا کسانی که ممکن بود قصد ترور داشته باشند،
بل تشویق جماعت به پرهیز از ابراز
مسرّت تحریکآمیز و نیز
دورکردن
اتهام همنوایی آیندگان با ترور بود.
در کتاب
مبارزه علیه وضع موجود
میخوانیم سال ۱۹۷۷
نظام مستقر آلمان غربی نگذاشت بيانيّهٔ جمعى از روشنفكران آلمان دربارهٔ
ترور دادستان كل آن كشور به دست گروه بادِرــماینهوف منتشر شود
با این
استدلال که ’’به
مقابلهٔ روشنفكرانه با ترور و خشونت بايد با سوءظن نگاه كرد؛ چنين
مقابلهاى آلوده به موضوعِ مورد بحث است‘‘
اما
با تمام قوا كوشيد بر پايهٔ تكههايى از آن نوشته به افكار عمومى بقبولاند
در صادقانهبودنِ هرآنچه روشنفكرانِ راديكال عليه خشونت مىگويند و
مىنويسند بايد
شک
كرد چون
در تهِ دلْ طرفدار خشونت و براندازىاند.
در
پیشگفتار ترجمهٔ همان متن نوشتم ’’حكومتها
به موضوع خشونت برخوردى دوگانه دارند:
از
مخالفان مىخواهند انسانهايى متمدن و صادق باشند و دست به خشونت نزنند؛ اما
بيدرنگ مىافزايند چون رفتار همهٔ مردم متمدنانه و صادقانه نيست، پس تا
اطلاع ثانوى چارهاى جز توسل به خشونت وجود ندارد و نام آن را بايد اِعمال
اقتدارِ قانونى گذاشت، نه چيز ديگر.
در چشم معترضان، اين نحوهٔ استدلال جز سفسطهاى به منظور حفظ انحصار دولت
بر استفاده از ابزار خشونت نيست.‘‘
تازه آن وضع آلمان بود،
تا چه رسد به صحاری ایرانشهر.
|