میتوانم
به ویراستاران فرهنگی ِ نشریات و دانشجوهای سابق که مرا تشویق به اظهارنظر
کردند بگویم: اینک نظر. و متقابلاً به آنها توصیه کنم خودشان دست به
کار شوند فهرستی تهیه کنند از واریاسیون روی مضمون ِ نفهمیدن در
نوشتههای مورد بحث: عبارات و جملاتی از قبیل ”به
درست و یا به غلط، دریافته بودند“، ”به
نظر نمیرسد به درستی فهمیده شده باشد“، نفهمیدند، نتوانستند درک کنند، بار
امانت نتوانستند بکشند، درماندند. نفهمیدن ظاهراً همه جا به معنی
موافق نبودن به کار رفته، نهایتاً یعنی درسخواندهها اگر فهم و شعور
داشتند به بقای آنچه میخواستند پایان یابد تن میدادند.
اظهارنظر
شاگردها/شیفتگان میتواند مکمّل فهرست نفهمیدنها باشد. یک نمونه از نثر نیمپز و
روایت سید جوادانهٔ آن اشخاص: ”وی [یعنی
پوستینانداز مورد بحث] معتقد
است
كه
اعلاميههای
آخوند
خراسانی میتوانست نطفهای باشد که بزرگ شود که اساسی برای مجلس،
حقوق
شهروند
و
مساوات شود که این اتفاق نیفتاد.“۴
بله، درست حدس زدید:
روشنفکرها اهمیت نطفهٔ اعلامیههای آخوند خراسانی را نفهمیدند، لقاحی مناسب
برای حقوق شهروند (یعنی همان تکالیف
یا چی؟) و مساوات(؟ً) در ایرانشهر
بزرگ روی نداد و مملکت در ورطهای افتاد که میبینیم (در ضمن، نطفه
بزرگتر از آنچه هست نمیشود؛ جنین است که رشد میکند).
نه نفهمیدنی در کار
بود و نه حتی سوءتفاهمی. اهل حوزه و منبر حواسشان ششدانگ جمع است
درسخوانده وقتی میگوید حقوق بشر، منظورش این است که زنده بیرون آمدن از
دین چرا باید محال باشد، و حق شهروندی یعنی وجود
انسان مقدم بر عقیدهٔ اوست. این همه زن و مرد جوان تحصیلکرده در محبس و
این همه کتاب روشنگر و مطلب تحقیقی در اینترنت گواه است که روشنفکرها منظور
نطفهٔ حضرات را خیلی خوب میفهمند و از خود اهل حوزه روشنتر بیان میکنند.
اگر نمیفهمند و اگر طالب مساوات نیستند پس این همه تعقیب و آزار چرا؟
وقتی سلیمان میرزا
اسکندری رهبر جناح سوسیالیست مجلس چهارم پشت تریبون پرسید مگر آحاد مملکت
برابر نیستند، نزدیک بود غائله به پا شود و فتوای قتلش بدهند. به اعتقاد
نهاد دیانت، شیعه و سنـّی، مسلمانزاده و کافر، و زن و مرد هرگز با همدیگر
برابر نیستند؛ فقط مساویاند در برابر حکم شرع به وقت کیفر و مصادرهٔ
اموال.
با توجه به آن سابقه، زمان علیاکبر داور وزیر عدلیه، بحث تدوین قوانین
مدنی و جزایی کشور را به صحن مجلس نبردند، در کمیسیون حقوقی تصویب کردند و
تمام. هفتاد سال بعد حکومت دینی همین کار را در مورد قانون مجازات
اسلامی انجام داد. منوّرالافکار غربزده الاغ مادرزاد هم که باشد
اینقدر توی باغ هست که شرع اسلام در جامعهٔ ایران، به بیان اهل طب و دارو،
در حکم فارینبادی است و محرّک ترشح شدید آنتیبادی.
مجلس هراندازه
مطیع و حکومت چه لائیک و چه ولایی، مواد قانون مجازات شرعی را اگر یکییکی
پشت میکرفن مجلس بخوانی در جامعه غوغا بهپا میشود و کافه به هم میریزد.
بنابراین تنها راه چاره این است که یواشکی و در یک ضرب تصویب کنی و آن گاه
هرکس نـُطـُق کشید اقدامش انکار مسلـّمات و علیه امنیت مملکت خواهد بود، نه
بحث فنی و حقوقی.
بعید است
در نوشتههای پوستینانداز و مریدانش به چنین نکاتی
و مقایسهٔ مذاکرات مجالس دوم و چهارم مشروطه و مجلس اول خبرگان اشاره شده باشد. یکی از مباحث صد سال پیش این بود
که کسب تأیید علمای نجف یعنی فرستادن مصوبات مجلس شورای ملی به شهری در
مملکتی دیگر برای
ممهور شدن به مُهر فلان معمم که هیچ گاه در ایران زندگی
نکرده.
موجودی که اسمش را گذاشتهاند روشنفکرها شک نداشت اهل حوزه و منبر راهحلی
در آستین ندارند جز تکفیر، رقابت با همدیگر برای ”الاحقر“ شدن و جمعآوری
وجوهات هرچه بیشتر. محال است متنی برای تصویب
خدمت پنج دامتافاضاته بفرستی و
پنجاهتای دیگر ساکت بمانند. در روزگار ما یک اهل حوزه
دربارهٔ صادرکنندهٔ
بیانیهای که ”الاحقر“ فلان امضا کرده بود
گفت: ایشان خیلی مانده تا الاحقر شود.
|