بگذار تا مقابل روی تو بگذریم٭

(بلکم 15 دقـّه پیشت بیشینیم)

‌در جستجوی ورژن مؤنث اسامی قدیسین در اسلام عربی و در اروپای مسیحی به عالیه برخوردم که زمانی در ایران هم رایج بود و نام یک خوانندهٔ آمریکایی معاصر است.  علویه خانم نام داستانی است از صادق هدایت.  عربها حُسْنا دارند.  رضیه سلطانه (معادل مؤنث سلطان رضا) هشتصد سال پیش در شمال هند حکم می‌راند.  مواردی از باقره و صادقه و تقیه و نقیه و جواده ندیده‌ام.

 

کریستین، کریستیان، کریستینا، کریس، ‌کریستی،‌ کریستا را ابتدا با املای سی‌اچ دنبال می‌کنم.  در فهرست دارندگان مشهور Kristen که در اسکاندیناوی برای هر دو جنس بود اما در زبان انگلیسی مؤنث شناخته شد نام کریستن استیوارت بازیگر انگلیسی را می‌بینیم.

 

خاطره‌ای کمرنگ دارم از سریال ساعت گرگ‌ و میش.  خبری مربوط به هفت ‌هشت سال پیش بیشتر به یادم مانده: مردی اهل خاورمیانه 500 هزار دلار پیاده شد تا اجازه یابد 15 دقیقه در محضر علیامجللّه (متولد 1990) بنشیند به ایشان زُل بزند.  هر ثانیه حدود 555 چوب.

 

بدون ذکر نام، نوشتند شخص نظرباز از خاندان سلاطین خاورمیانه است و مبلغ قرارداد که پیشاپیش پرداخت شد به مصارف خیریه خواهد رسید.

 

در نشریهٔ عرب بیزنس خواننده‌ای با نامی عربی‌ـ‌اسلامی مانند بسیاری همکیشانش فرصت موعظه و ابلاغ قوانین انسانساز شریعت را از دست نمی‌دهد: "مطلقاً بی‌معنی است.  من در دین اسلام مطالعه دارم و مایلم نظر بدهم عمل این شخص در ملاقات با یک زن پیش از هر چیز غیراسلامی است.  ضرورت دارد توجه کند در اسلام چنین ملاقاتی مجاز نیست.  این مبلغ را که او با تلاش خود به دست نیاورده و ثروت مملکت است باید صرف غذا و نیازمندی‌های اولیهٔ پناهندگان فلسطین و سومالی و افغانستان کرد."

 

خواننده‌ٔ‌ دیگر: "به نظر من عجیب است در عربستان مردها مجاز به دیدن زنان نیستند اما این شاهزادهٔ سعودی 500000 دلار می‌پردازد تا ستارهٔ‌ نیمه‌برهنه ببیند.  چطور اجازهٔ چنین کاری می‌دهند؟" 

 

یک نفر دیگر عرب نظرباز را ول می‌کند و به خانم موضوع چشم‌چرانی لنترانی می‌پراند: "500 هزار تا می‌دهم کریستن استیوارت از این به بعد در فیلم بازی نکند."

 

خواننده‌ای با امضای سلما نظر می‌دهد حالا که پول پرداختی صرف امور خیریه شده در این کار عیبی نمی‌بیند.  زنان عربستان که از آزادیهای اجتماعی بیشتری برخوردار می‌شوند لابد به مرور یاد خواهند گرفت گوسفندهایی در لباس گوسفند نباشند، ادعای مصارف خیریه را زیر و بالا کنند و دربارهٔ چنین خبری صریح‌ و مرتبط نظر بدهند.

 

باری، قدمای ما که می‌سرودند "در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند/من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند" حاضر بودند پانصد دینار یا درهم یا شاهی یا فلوس یا پشیز یا هرچه بسلفند فقط برای دید زدن و نه حتی یک پیمانه می از دست و ساعد سیمین ساقی گلعذار؟

 

طفلکهای گنجشک‌روزی گرچه شغلشان خیالبافی بود در عالم واقع اهل هوسهای پرخرج نبودند و استطاعت نداشتند شندر غاز صله که با هزار مکافات و بامبول و ماساژ احساسات کاسب می‌شدند خرج خواتین کنند، آن هم خاتون 23 ساله که در روزگار قدیم از نظر تاریخ مصرف عیش‌جویانه منقضی تلقی می‌شد و ممکن بود مادربزرگ باشد.  در فرهنگ صحاری به‌اصطلاح ایرانشهری، ‌شامل وحوش غارهای توره‌بوره، پسر دوازده‌ سیزده‌ساله قابل بحث بود (و هست) اما نه فقط برای نگاه، و نه با این قیمت جنون‌آمیز که بیشتر در حد باج‌وخراج یک شهر بزرگ است تا عطینای بلهوسانهٔ ربع‌ساعته.

 

آن از روزگار زریّن معنویت و وحدت وجود.  امروز در عصر مِسین مادیگری و فردیّت، تلقیات خلایق فرق کرده اما شاید نه از زمین تا آسمان و در همه جا و تمام موارد به یک اندازه: دختر چشم‌سبز انگلیسی دربست و کمپلت چند می‌ارزد و با صرف نیم‌میلیون برای خرید آپارتمان در لندن از خدمات سالانه چندتا مثل او می‌توان برخوردار شد؟ توجه داشته باشیم خانم استیوارت هم نان شهرتش را می‌خورد و چنین نیست که هر سبزچشمی در ردهٔ مشاهیر ِ دارای چشمان سبز  باشد.

 

کنجکاوم عرفونچی تلویزیون وطنی و سایر پرچانه‌هایی که از محل تکرار سروده‌های جلال‌الدین بلخی ارتزاق می‌کنند اگر در سه‌کنجی گیر بیفتند و مجال طفره نیابند در برابر این دو سؤال چه سر هم خواهند کرد: 1) ربع‌‌ساعت فقط و فقط تماشای محبوب غیرخیالی از فاصلهٔ یک‌متری ‌تواند مرحله‌ای باشد در  استعلا و تصعید و استغنا از چندوچون هستی که روح را به تعالی بـَرد و جان را هبا و فنا ‌کند؟  2) مولانا برای چنین ملاقات عارفانه‌ای حاضر بود چند قروش نقره پیاده شود: صدتا، بیست‌تا‌، ده‌تا، ‌هیچی؟     

 

بر پایهٔ لحن جراید خارجه و پوزخند خواننده‌ها، استمباد قاطبهٔ خلایق، چه عارف و چه عامی، از ویار افلاطونی ِ میلیاردر عرب را می‌توان در این حکمت عامیانه خلاصه کرد: پیه وقتی فراوان و مفت باشد برای روغنکاری ِ چهارپایان اهلی هدر می‌رود.  این یعنی کاربرد آموزه‌های عرفون در زندگی روزانه.

22 اسفند 98

 

٭ مصرع بعد: دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم ــــ سعدی.

 

فهرست مشاهدات

 

 

صفحهٔ اول   كتاب  مقاله / گفتگو/ گفتار          لوح   فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.