پانزده خرداد
که در
مطلب مورد بحث، ”تظاهرات خونین“
و ”مبارزهٔ خلق“ خوانده شده
در چشم جامعهٔ همعصر نه ابراز عقیدهٔ سیاسی، که
بلوایی ترسناک و ویرانگر
بود. رژیم وسیعاً محبوب نبود اما آن
وقایع تهدیدی جدی
علیه تمدن و ترقی،
سبک زندگی جدید شهرنشینان و حقوق برابر زن و مرد تلقی میشد.
زمانی
حسین بروجردی در
توجیه کنارآمدن با وضع موجود و ردّ حرفهای فدائیان اسلام گفته بود ظلم بهتر از فتنه است
(یا فتنه بدتر از ظلم است). اکثریت قاطع
و بسیار بزرگ جامعه به
بـلوا،
به خشونت قمهزن و زنجیرزن،
به یورش آدمهای کشتارگاه
ورامین به خیابانهای تهران و به خردکردن
و سوزاندن
با وحشت نگاه میکرد.
سرپوشگذاشتن بر اختلاف دیدگاههای اهل
دشکچه و فتوا در برابر تحولات اجتماعی و تلاش برای یککاسه کردن آنها به
بهای نادیدهماندن تفاوتها از همان زمان شروع شد: فتوای
مجتهد متوفیٰ
اعتبار ندارد. منظور این بود که حرف
امثال بروجردی برای
زمان خودشان بود و تمام شد رفت.
نکتهای مهم در حرف
امام راحل در بهشتزهرا
همین بود: نظر
مراجعی که پدر و پسر را تأیید کردند برای
من
تعهدی ایجاد نمیکند
(بعدها سوءتفاهم پیدا شد که ایشان گفت نسل بعدی حق دارد حکومت اسلامی را به
همهپرسی بگذارد؛ اما صحبت از
قدرت تشخیص برتر و الهی ِ انتخاب در شخص گوینده بود نه
در همگان).
مناقشه به موافقنبودن با عقیدهٔ
درگذشتگان محدود نماند. ابتدای اردیبهشت 58 هاشم صباغيان
معاون نخستوزير دولت موقت
اعلام کرد به دستور امام،
نمايندگان دورههاى گذشته شورا و سنا بايد حقوق خود را پس بدهند.
عجيبترين فرمانـ
فتوا (تاکنون) در
جمهورى اسلامى: پسگرفتن حقوق پرداختى به
اعضای پارلمان از خرداد
۴۲ که آيتالله خمينى
مجالس شورا و سنا را غيرشرعى و غيرقانونى اعلام كرد.
دستخط یا فرمانی روی نوار یا فیلم در آن باره انتشار نیافت.
اموالی که گرفتند گرچه میتوان حدس زد کجاها رفت معلوم نشد مجموعاً سر به
چه مقدار زد.
بر پايه آن استدلال، ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و دادگسترى
و ساير دستگاههاى كشور هم غيرقانونى بودند،
از جمله وزارت آموزش و پرورش که بهشتی و باهنر برای تألیف کتاب تعلیمات
دینی از آن حقوق میگرفتند.
وکلا و سناتورهای ادوار پس از
۴۲
منطقاً ممکن بود پیرو مرجعی نباشند
یا شرعاً پيرو
یکی از اكثريت
قریببهاتفاق مراجع باشند كه حكومت
وقت را غيرشرعى و
غيرقانونى نمىدانستند.
آن دستور نه
برای تنبيه وكلاى كماهميت و
کماثر و ازيادرفته، كه در واقع
انتقامى بود از همان مراجع
رقیب و باسابقهتر ــــ مشخصاً کاظم
شریعتمداری که
در پی وقایع خرداد
۴۲ (همراه با مرعشی نجفی و میلانی) آیتالله
خمینی را مرجع اعلام کرد تا حکم اعدام
برای او صادر نشود.
و نیز ابوالقاسم خوئی که در ایران پیروان
بسیار داشت و پائیز
۵۷ ملکه در نجف به دیدارش رفت.
آن نوع عطفبهماسبق در جاهای دیگری هم
اِعمال شد. کار حتی وقتی خالصانه و مخلصانه برای
خداست چه بسا از اغراض شخصی خالی نباشد. مستمری بازنشستگی کسانی از جمله فریدون
آدمیت و محمدعلی
مجتهدی را قطع کردند با این استدلال که آنها، به ترتیب، از وزارت
امور خارجه و
آموزش و پرورش اخراج شدهاند. اما حقوق بازنشستگی از محل ذخیرهٔ
خود فرد پرداخت میشود نه
بیتالمال،
بازنشستگی به معنی انفصال
دائمی از دستگاه دولت است و
”اخراج“ فرد بازنشسته معنایی
ندارد جز تعقیب و آزار
و گرسنگیدادن.
|