صفحة چهار از چهار صفحه

 

ادامه از صفحۀ 3 

Æ

سينيور ف. اومانيته

5.

سال 1358 در دفتر  كتاب جمعه گفت وقتى گارسن كافه نادرى هم مى‏گويد كتاب  اميركبير و ايران را خوانده است، چطور امكان دارد از همان تيراژ دو سه هزارتايى ِ مربوط به سالها پيش باشد.

از يك سو، اعتبار اثر و احترام اهل نظر غير از پولسازبودن است.  در آلمان به كتابهايى مانند آثار آدميت مى‏گويند ملايم‏فروش، يعنى همواره به آهستگى فروش مى‏رود؛ نه دخل كتابفروش را پر مى‏كند و نه پس از مدتى از مُد مى‏افتد و فراموش مى‏شود.  واقعيت ديگر اين است كه حتى همين مجموعه آثار هم در بسيارى جوامع جهان براى گذران محترمانۀ مؤلف كفايت مى‏كند.

يكى از ناشرانش مى‏نويسد اوايل دهۀ 1360 پاكت حاوى حق‏ تأليف  مقالات تاريخى را بى‏آنكه باز كند پس داد.  در همان سالها، كه همسايه بوديم، يك بار گذرا گفت حقوق بازنشستگى‏اش از وزارت خارجه را قطع كرده‏اند (گمانم اشخاص از  آشفتگی در فكر تاريخی بسيار عصبانی شده بودند).  سال 1377 گويا مستمرى‏اش را برقرار كردند.  تعجبى ندارد كه در سالهاى اخير باز قطع كرده باشند.  محمدعلى مجتهدى، ‌رئيس اسبق دبيرستان البرز، هم در آخرين مصاحبۀ زندگى‏اش گفت جمهوری اسلامی حقوق بازنشستگى‏اش را قطع كرد.  هموطنانی از شرح تنگدستى آدمهايى از قبيل ميرزاده عشقى و قمرالملوك وزيرى و كمبودهاى مالى ِ صادق هدايت احساس اندوه و شرمسارى مى‏كنند. قطع‏كردن مستمرى بازنشستگى افراد سالمند، آن هم به دستور يك مشت وزير و مديركل و نه حكم دادگاه صالح به موجب قانون، حتى از اين هم بيشتر اسباب شرمندگى است.  وقتى كار براى خدا باشد لابد همه چيز مجاز است.

ظاهراً آخرين حق تأليف‌هايی كه دريافت كرد مربوط به پيش از 1357 برای كتابهايی بود كه بعدها اجازۀ تجديد چاپ نيافت.  بعيد است خوارزمى، ناشر پرفروش‌ترين كتابش، اميركبير و ايران، با او تسويه حساب كرده باشد يا چيزی‌ به ورثه‌اش بپردازد.  درهرحال، توجه جوانان اهل كتاب به او جلب شده است و شايد مايۀ‌ تسلی باشد (برای كی؟) كه بهاى فتوكپى‌ مجموعۀ آثارش بالاتر می‌رود، گرچه حق‏الزحمۀ پايه‏اى كه براى كارگر روزمزد مقرر داشته‏اند از او دريغ شد.  دولت و ملت نيرنگستان آريايی‌ـ‌اسلامی بايد به سبب چنين خباثت و دنائتى در حق انديشه‌ورز گوشه‌گير به يك‌اندازه شرمنده باشند.

 

 

 

 

 

نگارنده وقتى خوانندگانى مى‏پرسند متنى كه پيرامون اسنوبيسم نوشته دربارۀ چه جور آدمى است، مى‏گويد خيلى راحت به نويسنده‏اش نگاه كنند.  حالا مى‏تواند به كسانى كه فريدون آدميت را از نزديك مى‏شناختند بگويد او را به خاطر بياورند.

در سالهايى كه همسايه بوديم گاه با كت‏وشلوار سرمه‏اى و كراوات و سطل ماست به‏دست به خواربارفروشى محل مى‏آمد.  چند بار هم در اتاق كارش كه حال و هوايى اداره‏جاتى داشت به ديدنش رفتم.  يك بار كه به ناهار دعوتش كردم، خواهشى كرد به اين مضمون كه جمع مهمانانْ كوچك و عارى از افراد متفرقه باشد.  در آن زمان كه نسل ما خيال مى‏كرد كراوات به تاريخ پيوسته است و از درگيرشدن در هر جر و بحثى استقبال مى‏كرد، اين خلق‏وخو بوى نا مى‏داد.  بعدها به تجربه دريافتم طرز سلوك او عاقلانه است و در بحث بيهوده و قاطى‏شدن با افراد متفرقه نبايد افراط كرد.

يك بار او را ”سينيور ف. اومانيته‏“ خطاب كردم.  شايد نخستين و آخرين بار بود با او مزاح مى‏شد اما همراه سايرين خنديد و نشانه‏اى از ناخشنودى بروز نداد، شايد چون مزاحى خواص‏فهم بود. ”برخى چيزنويسان اروپايى و آمريكايى،“ مورخـّان مورد علاقه‏اش را كه انگليسى بودند در بر نمى‏گرفت اما خودش زياد در سبكروحى و روحيۀ مطايبۀ رايج در ميان اهل قلم آن جزيره شريك نبود.

 

 

عنوان فرعى  انديشه‏هاى ميرزافتحعلى در شناسنامۀ‌ انگليسى كتاب عيناً از اين قرار است:

 a contribution to the history of the iranian liberal ideas يعنى: كمكى به فهم تاريخ آراى آزادانديشانه در ايران.  آدميت از اين هم كه برخى منتقدانش به او عنوان مورخ فكرمحورِ بورژوازى داده بودند ناخشنود نمى‏نمود.  درهرحال، نگارنده در عين اعتقاد به تأثير مستقيم نيروهاى مادى در تحولات تاريخى، ميل دارد از خواندن روايات آدميت دربارۀ نقشى كه طرز فكر مناسب نخبگان در زمان و مكان مناسب ايفا مى‏كند لذت ببرد.  اگر اختيار داشت، با بهبود املا و انشاى همان عنوان فرعى، پيشنهاد مى‏كرد براى شادى روح مؤلف ِ ناشاد و خلق‏گريز، و ايجاد تمايز با چيزنويسان غيرمتخصص و تاريخ‏نويسان و عوام ‏كالانعام، روى سنگ گورش بنويسند:

Here Rests
Signor F. Humanité
Who Majestically Contributed to the
Promotion of Liberal Political Thought in
Persian Historiography
 

ارديبهشت  87

 

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X