شاه براى پول هنگفت و مفت لهله مىزد تا به سياحت فرنگ و
زنان آن ديار برود. اما اصحاب ديانت هم
كارنامۀ درخشانى نداشتند. شاه سوابقشان را با
عتاب و تحقير به رخ مىكشد: ”هنوز آن فقرۀ جهاديۀ علماى كربلا و نجف كه
آمدند طهران و فتحعلىشاه بيچاره را واداشته با دولت روسيه به جنگ و جدال
انداخته از نظرها دور نشده است و هرچه دولت ايران تا به حال مىكشد از
نتيجۀ همان نصايح علماى آن وقت كربلا و نجف است و حالا يقيناً تجديد آن
لازم نيست.“
آدميت از جوانب قضيه غافل نمىماند. تخمين
امينالضرب را معتبر مىشمرد كه ”اقلاً دويست هزار نفر مشغول زراعت و خريد
و فروش و تجارت توتون و تنباكو بودند“ اما مىافزايد كمپانى جديدالتأسيس
”نمىخواست با بازرگانان معامله كند، بلكه مأمورانى در اصفهان گمارده بود
كه مستقيماً با توتونكاران داد و ستد بنمايند و توتون و تنباكو را ارزان
بخرند. اما سرمايهداران معتبر (از جمله حاج
محمدحسن امينالضرب) حالا مىانديشيدند كه دست آن كمپانى را در معاملات
داخلى بايد بريد؛ بلكه فقط با تجار طرف داد و ستد باشد.“ و نتيجه مىگيرد:
”قضيۀ برهم خوردن انحصارنامۀ دخانيات ... بر نفوذ دستگاه روحانى بهعنوان
عامل سياسى در برابر قدرت دولت افزود.
اما اين مرجعيتِ روحانىْ ذاتى نبود؛
از عوارض ورشكستگى معنوى قدرت سياسى بود.“
اين را نيز ناگفته نمىگذارد كه سيدجمالالدين اسدآبادى نامهاى مفصل و
”خطابى و جدلى“ به ميرزا حسن شيرازى نوشت و ”پس از آنكه قضيۀ انحصارنامه
دخانيات بالا گرفت ـــ و پاى ميرزاى شيرازى خواهياناخواه به ميان كشيده شد
ـــ در پيامى كه او به شاه فرستاد به همان مضمون استعمار اقتصادى بيگانگان
تكيه كرد“ و آدميت بيدرنگ مىافزايد ”اما نه اينكه مقالۀ سيد او را به
اقدام برانگيخته باشد.“
كسانى كه نگاه آدميت را فكرگرا و فردگرا مىدانند بد نيست اين بخش را با هر
متن مشابهى كه مىپسندند مقايسه كنند كه كدام واقعاً اجتماعگراتر است.
پيشداورىها ناظر به منش صاحب قلم و دربارۀ
دامنۀ فعاليت پدر اوست. حتى اگر دسترسى
انحصارى به اسناد دربستۀ وزارت خارجۀ ايران، شائبۀ اطلاع پدرش از نقشۀ
ترور اتابك، و پارتىبازى خود او هنگام قضاوت دربارۀ ملكمخان قابلتأمل
باشد، كلاً از اهميت اين حجم از آثار فريدون آدميت نمىكاهد.
راه صحيح ترقى، نه پائينكشيدن ديگران از سكو
به سبك ايرانى، بلكه اذعان به ارزش كار آنها و سپس ارائۀ كارهاى بهترى است.
|