چنان قحطسالی شد این دور و بر

یا:

در گرماگرم نبرد ایران و اسلام الکل چوب جای اسکاچ و بوربون استیک‌بارآلود را می‌گیرد

به کسی مقیم ساحل خلیج سانفرانسیسکو نوشتم:
”بیاشامید و اسراف کنید ای لاکتابان.  خشک‌ترین تابستان ناخشنودی ما.  غائلهٔ دالر جریان مایعات از کردستان عراق را هم خشکانده.  حتی پرسوناژ آبیاری‌کننده تلفنش ساکت است و شاید به اسارت نیروهای اسلام در آمده باشد.“

به سیاق گزارشگران فوتبال: میریم خشک‌ترین پائیز و زمستان در تاریخ آبیاری معاصر را هم داشته باشیم.

اگر امام راحل حالیا می‌سرود "در ِ میخانه گشائید به رویم شب و روز"،‌ شاید رندان حق‌پرست ندا می‌دادند: حاج‌آقا دلتان خیلی خوش است، برای پنج دقیقه هم مواد یوخ، تا چه رسد سرویس بیست ‌و چهارساعته.

چندی پیش بی‌خیالانه مقادیری رام (عرق نیشکر کوبایی) به‌عنوان نگهدارنده روی یک عالـَم مربّای خویشتن‌پز زردآلوی معطر ریختم و مهمانهای ناشتایی به وجد آمدند ـــــ غریق زلالی ِ همه صبحانه‌های جهان.  حاشا که راه و رسم اسرافکارانهٔ مرفهین بی‌درد قابل ادامه باشد.

 

عکس کمتر محجّبه مربوط به آداب مصرف تکیلای مکزیکی است که احتمالی اندک دارد وسط‌مسط‌های میز غنائم در عکس دیگر (رو به پوستر، پشت به بطری) هم یافت شود.

9 مهر 97

 

فهرست مشاهدات

 

 

 

صفحهٔ اول   كتاب  مقاله / گفتگو/ گفتار          لوح   فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.