یک نمونه از
اصلاحپذیریِ اصلاحکنندگان.
فرنگی نگونبختی که به قصد
مبادله با یک تروریست در دههٔ ۶۰ گروگان گرفته شد و چندین سال در اوین آب خنک خورد
مینویسد وقتی کتابی تعلیف ریشهری وزیر وقت
اطلاعات به دستش دادند تا به منظور هدایت کافران به انگریزی ترجمه کند، سنگ
تمام گذاشت و
نعنا داغ
و زعفرانش را
حسابی زیاد کرد.
گاه برای چند سطر
ساعتها وقت صرف کرد معادل دقیق شعری عربی یا فارسی را در انگلیسی به دست
دهد. به غلطهای املایی و انشایی و چاپی بسیاری برخورد و، گرچه جزو وظایف
مترجم نیست، به مآخذ قرآنی هم رجوع کرد و اشتباهات و ارجاعات نادقیق و
نادرست و تکرار مکررات بسیاری دید. همین طور اِشکالهای محتوایی و روشی و
خطا در استدلال.
پیشنهادهایش برای بهبود هر بحث را کنار متن نوشت. اما کسی
توجه نکرد. وقتی کتاب چاپشده را که قرار بود ابلاغ پیام حق به
علمای ﺗﺸنهٔ دانستن حقیقت در خارجه باشد برایش آوردند دید چنان پر از غلط
تایپی و جاافتادگی و انواع خطای فنی است که بعید مینمود خوانندۀ بالقوه از
صفحات اول و دوم جلوتر برود یا اصلاً میل به خواندن کند.
یحتمل تایپیست بنگاه ناشر (معمولاً مواجببگیرهای
سوری و لبنانی) آن اندازه سواد ندارد و زبان انگلیسی نمیداند که
بتواند بحث یک غربی
آشنا با فارسی و عربی و متون اسلامی را هضم
کند. یادداشتهای فرنگی اسیر را دست یک استعمارستیز تلویزیون وطنی
بدهید رجز تحویل
میگیرید علیه بیگانگی غرب با جوهر معرفت و انسانیت.
سنگینوزنترین غولهای منبر و حوزه وقتی از علوم پانصد سال اخیر شاهد
میآورند معمولاً
بیربط و آشفته قیاس میکنند.
با مبانی علم جدید
بیگانهاند و نتایجی را که دست سوم و چهارم خواندهاند
غلط فهمیدهاند و نابجا مصرف میکنند.
’’پرُفسور
ماتاهاری‘‘
میگفت به نظر آلفرد هیچکاک زنها هرچه پوشیدهتر باشند خواستنیترند. محمدرضا مهدویکنی
کالج مطالعات مدیریت هاروارد
را با اموال و باغ
و زمین غلفتی
میبلعید اما وقتی میخواست
’’انِشتن‘‘ را با چیزی موسوم به
’’حرکت
جوهری‘‘
یککاسه کند میگفت پیغمبر به عرش اعلیٰ
رفت و بازگشت در حالی که
لنگهٔ درِ اتاق همچنان تکان میخورْد.
صدوهشتاد درجه بدفهمی
به سبب فقدان اطلاعات پایه و ناآشنایی با الفبای علم. بر اساس نظریهٔ
نسبیت فضاـزمان اینشتین، چنانچه انسانی سوار بر سفینهای با سرعت نور
به کهکشانی دوردست برود در بازگشت به زمین درمییابد طی چند سالی که در سفر
بوده در کرهٔ زمین قرنی گذشته است. شاید حکایت اصحاب کهف که چُرت
قیلولهشان معادل یک قرن عمر خاکیان فانی بود بیشتر به درد شیخ میخورْد تا
قصهٔ معراج.
فتیلهٔ کل تحصیلات دانشگاهی (جز سهمیهٔ رشتههای مرتبط با طب برای فرزندان
طبقهٔ جدید) پائین کشیده شده و شمار متقاضیان علوم انسانی نشانی از شور و
ازدحام دههٔ ۷۰ ندارد. برخی رشتهها مانند روزنامهنگاری که برای سوئیت
انفرادی فارغالتحصیل بیرون میداد بسته شد و بعید است بازگشایی شود.
درهرحال، متن را، چه مقدس و چه عادی، با روش علمی میسنجند. مکان مناسب
برای محیطانگاشتن متن مقدس بر نظریهٔ علمی، و نه محاط در آن، حوزه و صومعه
است نه دانشگاه. |