سیم آخر و کلمات نامربوط
جستجو برای شنیدن جملات مردی که در
مشهد در آخرین لحظات زندگیاش به میلهٔ
آهنی بسته شده بود به جایی نرسید. دوستان کلیپکاو هم میگویند
حرفهای فرد اسیر مفهوم نیست.
اما یک نکته مفهوم است، گرچه نه کاملا و دقیقاً. تماشاگران از حرفهای
او خوششان میآید و از رجز خواندنش با خنده استقبال میکنند. در
مطبوعات وطنی و در شبکههای اینترنتی جماعت را سرزنش کردهاند که در برابر
درد و رنج همسایهٔ اسیر نه تنها بیتفاوت میمانند که حتی سرگرم میشوند.
سوءتعبیر اگر در همین حد میماند زیاد
مهم نبود. اما یک برداشت غلط رفتهرفته به نتیجهگیریهای بزرگ منجر
میشود و به صدور رأی، نظریهپردازی و یافتن مصادیقی دیگر برای برداشت
احتمالاً نادرست.
مانند برداشتها پس از آبان
٩٨ که کسانی گفتند معترضان به افزایش قیمت بنزین از
حاشیه به شهر یورش آوردند. مرور گزارشهای نرخ اجاره خانه در مطبوعات
طی چند تابستان که فصل اثاثکشی است میتواند نشان دهد
راندهشدگان سالهای اخیر از شهر با ضربهٔ جهش هزینهٔ مسکن شاید نقشی
پررنگتر در اعتراضهای خونین داشتند تا کسانی که پیشتر هم در حاشیه
بودهاند. و در تحلیل جریانهای اقتصادی و اجتماعی بین او دو بـُردار
تفاوت بسیار است.
نزدیکترین روایت
از رجزخواندن بدعاقبت مرد مشهدی
توضیح یک مقام قضایی شهر است: "رفتار
پليس به خاطر استفادهٔ متهم از كلمات نامربوط بوده
است وگرنه او كاملا توسط مامور مهار شده بود و اين رفتار توجيه ديگري ندارد."
نامربوط به چه؟ لابد به موقعیت وخیمش که بیشتر اقتضای پوزشخواهی داشت تا
گردنکشی. و حتی بدتر: نه تنها محارم آن درجهدار یا افسر پلیس، که
متعلقات بیوت صدر تا ذیل مملکت را زیر غلتک انداخت و باران ناسزای تندوتیز
به هیکل مسئولین محترم باراند.
شاید این بود سبب خشنودی شاهدان سرکشی ِ مردی آشکارا بیغذاییکشیده و
مضطرّ و بدحال اما جسور و زباندراز که مانند خرس به تله افتاده است.
و به استناد روایت مقام قضایی، همین بود
سبب تلاش مأمور فلفلافشان برای ساکتکردن آدمی که به سیم آخر زده.
شیراز مرد مست نیمهشب سر گذر عربده میکشید و مخالفان شاه را به رگبار
ناسزاهای ناموسی بسته بود. پاسبان گشت به او نزدیک شد و نصیحتش کرد
بهتر است مانند بقیهٔ مردم به خانه برود و استراحت کند، و اطمینان داد
اعلیحضرت همایونی دشمن و مخالف ندارد. مرد پاتیل بـُراق شد: ندارد؟
خود من یکی.
٦ آبان ٩٩
فهرست مشاهدات
|