قواعد و فرامين
در پانويس متنی معنی كوكتل (يا
كاكتـِيل) را توضيح میدهم و اضافه میكنم مشهورترين نوعش
مارتينی است كه با جين يا ودكا، كمی ورموت، و زيتون يا ليمو درست
میكنند.
مراقبم كه سر خمره ممكن است در گاو گير كند: اگر هم مَميز
ِعرشاد چشم پوشید و نگفت از مصاديق اشاعۀ منكرات است و كلاً حذف،
خوانندۀ چيزبلد پوزخند بزند و غلط بگيرد.
از روی دستانداز اول، ناشر احتمالاً به اين صورت خواهد پريد كه
١) هنگام ادای توضيحات بگويد به نويسندۀ محترم وصلۀ كوكتل و آب
گوجه فرنگی و قرتیبازی نمیچسبد، فقط سـِـك؛
۲) اگر لازم شد
اشاره به مارتينی را فدا كند تا بقيۀ پانويس را نجات دهد.
از نعمت حافظه هم به اندازۀ فروتنی كمبهرهام.
برای تقويت موضع در برابر هجمۀ نوع دوم گشتی در منابع میزنم و
از اين فرصت برای ترميم يكیدو خاطرۀ كمرنگ استفاده میكنم: جيمز
باند در يكی از فيلمهايش مارتينی سفارش میدهد و به بارمن میگويد
”تكان
بده، به هم نزن“ و بارمن مخلوط را در فلاسك (همان
″فلاكس“ خودمان)
میريزد و تكان میدهد. چه فرقی میكند همين كار را با قاشق
يا همزن انجام دهند؟ (به نظر ملا اسحٰق، بارمن داش آكل:
”مزۀ لوطی خاك است.“)
و وقتی پرزيدنت كارتر گفت نبايد اجازه داد مديرها صورتحساب ناهار
با سهتا مارتينی را جزو مخارج شركت، و نهايتاً پای ساير مالياتدهندهها،
بنويسند، سروصدا برخاست كه مگر آدم شاغل وسط روز اين همه مرگابه به
خندق بلا سرازير میكند؟
برخی حاشيههای مطبوعات آمريكا احتمالاً در مواردی درست بود:
آدمهای شديداً موفق بعد از ناهار ِ پرملاط میگيرند تخت میخوابند
تا شب كه بلند شوند ادامه بدهند.
اسم واقعی چيزها گاه صورت خوشی ندارد. پس
رندان لاپوشانی میكنند، مثلاً مارتينی (در گيلاس مثلثیشكل مخصوص،
نه هر ليوانی) بهعنوان لفتولعاب
شيك برای فعلی كه عوام به آن عرقخوری میگويند. شمردهاند پرسوناژ جيمز باند در داستانهای
يان فلمينگ كلاً
١٩ مارتينی ِ ودكا
و ١٦ مارتينی ِ جين سفارش میدهد،
مايعات از نوع ديگر هم فتّ و فراوان. اما داستان ِ تكانبدهبههمنزن چيست؟*
زمانی میگفتند آفتابهدار
مسجد شاه
تهران به ارباب رجوع دستور میدهد اين يكی را فوراً سر جايش
بگذارد و آن يكی را بردارد. چنان تنگنايی جای
بحث نيست.
درهرحال، كمتر كسی خودش را درگير معاﻳﻨﮥ فنی ِِ لولهنگ حلبی
میكند. آن بندۀ خدا با امرونهی كارشناسانهاش شغل خود را
به مرتبهای فوقتخصصی ارتقا میداد.
انگار عنوان مارتينی حـُسنتعبيری برای آبياری، و تكنيك باند
ــــ جيمز باند ــــ معادل خوشراﻳﺤﮥ فرامين آفتابهدار مسجد
شاه است: فلمينگ كه بهرغم اخطار پزشك معالجش جين را ليتری مینوشيد،
برای فنی جلوهدادن ِ موضوع اقدام به ابداع تكنيك میكند و
جماعت را سر كار میگذارد.
میخوانيم در آزمايشگاه بيوشيمی دانشگاه اُنتاريو دست به تحقيق
زدهاند كه تكاندادن يا بههمزدن مايع هر يك چه تأثيری بر
مولكولهای هيدرژن معلق در آن دارد. اهل علم بعيد است شرّ و
ورهای رمان عامهپسند را جدی بگيرند. نهايت اينكه روی
هر ادعايی تحقيق میكنند.
آدمهايی هم لازم میبينند قواعدی از خودشان در بياورند و عدهای را
بنا به ضوابط مندرآوردی مردود اعلام كنند. حتی از اين بازی
لذت هم میبرند. وقتی پای اعتقادات دينی در ميان نباشد، متعصبترين
خطكشبهدستها را اسنوب مینامند.
همان آدمها گاه آمادهاند، بخصوص به نفع بالادستی و قویترها، با
سبكروحی بگويند ”هيچ آدابی و ترتيبی مجو“ و خاكی باش، اما در
جاهای ديگر محكم روی قواعد بايستند تا نشان بدهند چقدر اصولیاند.
وقتی ناشر ِ كتاب ديگری میگويد بد نيست برای امضای نسخههای آن
حضور يابم، هشدار میدهم كه تشبـّه به كفـّار به ”اتوگراف“ ختم نمیشود
و در چنين مناسبتهايی به مشتيريان انديشهورز در خارجه گاه كوكتل ِ
آبزيپويی هم میدهند (فضلای داخله به امضاكردن كتابهای قالبشده همراه با صرف نوشاﺑه میگويند ”رونمايی“. از اين كلمه هم بدم
میآيد. نمیدانم چرا).
در مورد آن پانويس، بالاخره بايد هم ماست (و مارتينی) خودمان را
بخوريم و هم به مَميز محترم اطمينان خاطر بدهيم مسلماً ايشان نيز
مسئوليت مهمی در حفظ نظام دارد
و بحمدالله سر اين سفره نان
ِ صددرصد حلال میخورد.
يك ﭼﺸﻤﮥ ديگر از دارتانداز ِ شيراز
دربارﮤ اين قبيل اوضاع و اشخاص:
ترسم كه صرفهای نـبـَرَد روز
ِ
بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
اول خرداد
٨٩
*پینوشت
(آذز ٩۲): این هم مطلبی عالمانه اما قدری شوخطبعانه
دربارهٔ
نوشیدن مستر باند که تازگی منتشر شده
و ترجمهٔ
همان
مطلب.
فهرست مشاهدات
|