از
قضا، دفتر ناشران کتابهای آقای محققی هم به طور کلی در همان مناطق شهر
قراردارد، نه در اطراف دانشگاه تهران یا شمال تهران، که محل
استقرار بیشتر ناشران مشهور ایران است.
ابزار و علل قتلها
نیز نشان دهندۀ فقری است که قاتلان و قربانیانشان در آن گرفتار بودهاند:
·
40
%
از
قربانیان خفه شده بودند؛
· 20 %
با چاقو کشته شده بودند؛
·
حدود 5% با گلوله کشته شده بودند؛
و
بقیه با آتش،
برق،
غرقشدن در
آب، سم،
یا ترکیبی از برخی موارد بالا.
علل قتل
ریشۀ
بیش از 30 مورد قتل، درگیریهای خانوادگی، از جمله برهمخوردن رابطۀ
زن وشوهر، عشق یکجانبه، یا سوءظن نسبت به وفاداری همسر بوده. حتی
قاتل زنجیرهای که پیش از این به او اشاره شد ظاهراً از درهم ریختن کانون
خانوادۀ
خویش به رنج آمده بوده.
انگیزۀ
بقیۀ قتلها از این قرار بوده:
• دزدی؛
• اعتیاد؛
• بدهکاری در نتیجه قمار؛
• آدم دزدی و باج خواهی؛ و
• قتل "حرفهای" در مقابل دریافت پول، که یک مورد از آن در کتابهای آقای
محققی ثبت شده.
زمینه
میزان قتل در ایران در شرایطی بالا رفته که جمعیت کشور، به ویژۀ
جمعیت شهرنشین، در حال افزایش بوده. جمعیت
شهری ایران به علت مهاجرت در دوران جنگ و پس از آن دو برابر سریعتر
از جمعیت کل کشور افزایش یافته. آهنگ رشد
جمعیت در چندین شهر، از جمله مشهد، قم و اراک حتی از این هم بالاتر بوده.
درهمین حال، سطح زندگی در ایران در حال کاهش بوده. میزان
افرادی که زیر خط فقر به سر می برند در سال 1380 دو
برابر سال 1356 تخمین زده میشد.
افزایش سریع و تحرک گستردۀ
جمعیت و افزایش فقر مناطق متراکمی را در شهرهای بزرگ ایران به وجود آورده
که مردمی با ویژگیهای بسیار متفاوت منطقهای، قومی
و زبانی در آنها زندگی میکنند.
این تحول به نوبۀ
خود پیوندهای خانوادگی و همسایگی را که در جمعیتهای
کوچکتر به همبستگی اجتماعی و حل اختلاف از راه
میانجیگری کمک میکنند سست کرده است.
به علاوه، احتمال آن هست که فراوانی قتل در ایران به شکل اعدام، خشونت سیاسی و
تجلیل از آن، و دست کم سالی هفدههزار قتل در حوادث رانندگی، از حساسیت
نسبت به قتل در نتیجۀ
اختلاف شخصی کاسته باشد.
عامل دیگری که می تواند در کاهش حساسیت نسبت به قتل نقش
داشته باشد ارقام بسیار متفاوتی است که در ایران دربارۀ
کشتهشدگان جنگ و خشونتهای
سیاسی داخلی کشور عرضه شدهاند. آشفتگی
این آمار، هم نشانۀ
کمتوجهی به ارزش جان انسان است، و هم به نوبۀ
خود از ارزش جان انسان می کاهد.
در سطحی دیگر، ممکن است
احتمال آزاد شدن قاتلی که کسی را به عنوان "مهدورالدّم" کشته باشد، یا همسر
خود را در رختخواب با دیگری یافته و کشته باشد (قتل در فراش)، قتل را،
اگرچه به شکل غیرمستقیم، تشویق کرده باشد. (برای نمونه به
گزارشی
از سال 1387، "خطری
که بالقوه میتواند نظام اسلامی را تهدید کند: آزادی موقت محکومان پروندۀ
قتلهای محفلی کرمان؟!" و به این
مقاله از سال 1388، "قانونی نه درخور زمان"، نگاه
کنید.)
نظام کیفری ایران همچنین تعیین تکلیف قاتل را به عهدۀ
بازماندگان مقتول می گذارد، در حالی كه انگیزۀ
بازماندگان به احتمال بسیار زیاد انتقام است، و این می تواند مشوقی دیگر
برای خشونت باشد.