پس برنامه و ميزان واحدهاى درسى براى هر دوره تحصيلى و منابع درسى در
ستاد انقلاب فرهنگى تصويب شد.
ــــ تمام برنامهها، منابع درسى، شاخهها، محتواها و اهداف هر درس و رشته را در
ستاد انقلاب فرهنگى تدوين كرديم. توجيهها و استدلالهاى خودمان را نيز به
آن اضافه كرديم و بعدها ستاد و شوراى انقلاب فرهنگى آنها را خلاصه كرد و
بسيارى از شاخ و برگهايش را زد. برنامهاى كه در ستاد انقلاب فرهنگى تدوين
شد بيست سال است كه در دانشگاههاى سراسر كشور اجرا مىشود و كسى نبوده است
كه تجديد نظرى در آنها اعمال كند.
در زمان فعاليت ستاد و بعد از ادغام آن در شوراى عالى انقلاب
فرهنگى، استدلال بسيارى بر اين بود كه ستاد جايگاه قانونى خودش را پيدا
نكرد و مشكلات اجرايى داشت. ميزان استقلال ستاد از نظر مصوباتى كه بيرون
مىداد و رابطه آن با مجلس چگونه بود.
ــــ در ابتداى انقلاب نهادهايى پديد آمدند كه به هيچ جا وابسته نبودند: ستاد
انقلاب فرهنگى در برابر وزارت علوم، جهاد سازندگى در برابر وزارت كشاورزى،
سپاه در برابر ارتش، كه حسب شرايط انقلابى مىخواستند تغييراتى در نهادهاى
موجود بدهند. دو راه وجود داشت: يا اين نهادها در مؤسسات موجود ادغام شوند،
يا مستقل باقى بمانند. اين نهادها به صورت مستقل و به عنوان نهادهاى موازى
با سازمانها و وزارتخانههاى موجود باقى ماندند. اين نهادهاى موازى اكنون
به سبب پرسنل فراوان و هزينههاى زيادى كه دارند مشكل و معضل براى جامعه
پديد آوردهاند.
ستاد انقلاب فرهنگى جايى بود كه توسعه پيدا نكرد و گروههاى تشكيلدهنده پس
از برنامهريزى به دانشگاهها بازگشتند. بنابراين از نظر بدنه، ستاد تحليل
رفت و به همين دليل هم از نظر برنامهريزى قدرت خود را از دست داد.
بنابراين عدهاى براى هماهنگى با وزارت علوم، آمدند اسمش را عوض كنند. كه
كار به جايى نبرد و ما را كنار گذاشتند و عدهاى فرد رسمى و ادارى را
جايگزين كردند و گفتند شوراى انقلاب فرهنگى بهتر است، و همان شد. ستاد
بازوهاى كاربردى خودش را از دست داد و تبديل به شورايى شد كه رئيس جمهور و
نخستوزير و وزير در آن شركت داشته باشند، چندتايى استاد هم باشند. در
حقيقت ماهيت اوليه خود را از دست داد و اكنون روى اصول كلى نظر مىدهد. در
نتيجه، وزارت علوم هم دوباره به جاى اول خود برگشت و استقلال خود را
بازيافت.
يعنى از نظر اجرايى، ستاد انقلاب فرهنگى بايد مصوباتش را به مجلس
مىفرستاد و پس از تصويب مجلس بود كه لازمالاجرا مىشد.
ــــ مصوبات ستاد لازمالاجرا بود. مصوبّات ستاد تحويل وزارت علوم مىشد و به
دانشگاهها فرستاده مىشد و حتى ستاد در دانشگاهها پيگيرى مىكرد كه آيا
مصوبات اجرا مىشود يا نه، اشكالات آن چيست، يا از استادان نظرخواهى مىشد.
يعنى ستاد يك دوره آزمايش و خطا پشت سرگذاشت كه دوره بررسى برنامهها در
عمل بود. در آن دوره كميته نظارت تشكيل شد و يك سال به دانشگاههاى سراسر
كشور سركشى كرديم و با نظر خواهى از استادها به بررسى مشكلات پرداختيم و
تغييراتى در برنامهها داديم. بعدها كمكم اختياراتى هم به صورت محلى به
دانشگاهها داده شد كه بتوانند يك يا دو درس را جابهجا كنند. اين اختيارات
بعد از حذف ستاد به شوراى عالى انقلاب فرهنگى رفت و در مرحله اجرايى هم
وزارت علوم برنامه اجرايى آن را عملى كرده، در حالى كه ستاد مغز كار، تفكر
و برنامهريزى را انجام مىداد. پس از شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بعضى
كميتههاى آن كه ماندند كاركرد و كارآيىشان را از دست دادند. مثلا براى
تصويب يك رشته يا انتخاب يك استاد، اين كميتهها اظهار نظر مىكنند. مدتى
هم اين سازمان به صورت موازى بود. گهگاه براى انتخاب يك استاد، دانشگاهها
اظهار نظر مىكردند. به هر حال اين ابهام هنوز هم وجود دارد اما كمرنگتر
شده است و اين حالت موازى هنوز هم وجود دارد.
يعنى حالت موازى بين كميته و شورا.
ــــ كميتههايى كه در شورا وجود دارد حد فاصلى وزارت علوم و شوراى عالى انقلاب
فرهنگىاند.
|
مديريت دانشگاهها از
اوايل انقلاب دست دفتر
تحكيم وحدت
بود. اگر
كسى را آنها مىپذيرفتند مىتوانست رئيس دانشگاه شود ولو كم سنوسال
و كمتجربه باشد. اگر نمىپذيرفتند، اگر علامه دهر هم بود نمىتوانست
رئيس دانشگاه شود. در دانشگاه تقريباً يكهتاز بودند.
|
|
|
|
|
|
در همان زمان، جهاد دانشگاهى بازوى اجرايى ستاد بود. از طرف ديگر، پس از
اينكه وزارت علوم مجدداً شروع به فعاليت كرد، بهعنوان مجرى مصوبات و
طرحهاى ستاد انقلاب فرهنگى معرفى شد. بهنظر مىرسد دوگانگى در اجراى
مصوبات ستاد انقلاب فرهنگى وجود داشت.
ــــ جهاد دانشگاهى بيشتر متوجه دو مسئله بود و هيچ وقت جاى كميتهها را
نمىگرفت و برنامهريزى نمىكرد. جهاد بيشتر جنبههاى فرهنگى دانشگاهها را
بر عهده داشت و در مراحل آموزشى فعاليتى نداشت. جهاد كه از عدهاى دانشجو و
استاد تشكيل مىشد وظيفه مراقبت و محافظت از چارچوبهاى ارزشى در دانشگاه
را به عهده داشت، مثلا اسلامى كردن محيط دانشگاه. نه ادعايى داشتند و نه
تأثيرى در مسائل آموزشى دانشگاه، مگر اينكه مسئلهاى خاص پيش مىآمد و
مثلاً يك درس به نحو خاص ارائه مىشد و مورد اعتراض تعدادى از دانشجويان
قرار مىگرفت. دخالت جهاد در همين حد بود. اما كلاً برنامهريزىها زير نظر
ستاد بود و همين گروه علوم انسانى كه من سرپرست آن بودم برنامهها را بررسى
مىكرد و در ستاد تصويب مىشد و مستقيماً به دانشگاهها ارسال مىشد و به
اجرا در مىآمد. بنابراين جهاد يك ارگان مهم در دانشگاهها بود بين ستاد
انقلاب فرهنگى و محيط دانشگاه. و به هدف فرهنگى وارد عرصه شده بود نه
آموزشى. بعدها كارهاى آموزشى مثل كلاس كنكور گذاشتند، ولى خوب، هميشه اين
ابهام در كارش وجود داشته است و يك مقدار هم موفق شدند بودجههايى را تحت
عنوان تحقيقات بگيرند به اين عنوان كه مىخواهند جهادى كار كنند. در بعضى
رشتهها كارهايى هم كردهاند.
|