همواره چنين نيست كه انسان ابتدا بينديشد و
سپس بر پايه فكر دست به عمل بزند. بسيارى از دلايلى كه فرد براى كردار خويش
ارائه مىكند صرفاً يك رشته توجهيات است كه بعداً در عرصه عمل فراهم شده.
توجيهات هم به اندازه دلايل فراوان است و توجيه عقلى تنها يك نوع نيست،
بلكه بسته به فرهنگ به شكلهاى گوناگون در مىآيد.
در ايران گرايش مشهور به نوانديشىِ دينى نيز، گرچه داراى پايههايى طبقاتى
و حتى قومىنژادى است، مبارزه را در قالبى فرهنگى مىريزد. تاريخ اجتماعىِ
جوامع عرب در دويست سال گذشته را مىتوان در ميانجيگرىِ دولت در دعواى ميان
سنتگرايان و متجددان خلاصه كرد. تاريخ اجتماعىِ ايران در قرن بيستم هم
عبارت از توالى نبردهايى ميان خردهفرهنگها بود كه به پيروزى يكى و شكست
ديگرى مىانجاميد. اين نبرد گرچه تنازعى طبقاتى است، عمدتاً در سطحى فرهنگى
جريان دارد.
تحولات انتهاى دهه 1320 و ابتداى دهه 1330 را در يك روز، 28 مرداد، خلاصه
مىكنند. اين اختصار كمضرر است اگر توجه داشته باشيم نبردى اجتماعى سالها
ميان خردهفرهنگهاى طبقات متنازع جريان داشت و اين گونه نبود كه در يك روز
ناگهان ورق برگردد. آدمهايى كه در آن بعد از ظهر تابستان شكست خوردند سى
سال پيشتر هم مغلوب شده بودند. آن شرايط اگر امروز هم باز پيش بيايد نتيجه
كلاً بسيار متفاوت از آنچه اتفاق افتاد نخواهد بود.
|