احساس حماقتی که از نگاه به پشت سر و کارهای گذشته به ما
دست میدهد ممکن است سبب شود خیال کنیم دوران حماقت به پایان رسیده است و
حالا به اندازهٔ کافی عقل داریم. این هم احتمال دارد حماقت دیگری
باشد.
هنگامی که فیلم جدایی نادر
از سیمین اسکار گرفت در ایران کسانی برای کم اهمیت جلوهدادن موضوع
گفتند این جایزه نه تنها اهمیتی ندارد بلکه باید پرسید گیرندهٔ آن و اثرش
چه عیب و علتی داشتهاند که تشویق شدهاند.
نگارنده در مطلبی با عنوان
"خطکش و ترازوی اسکار"
در یادآوری طرز فکر عهد شباب نوشت "امروز بخش بزرگی از تولیدات سینمای غرب
طی دو دههٔ گذشته را میتوان در چند دوجین شبکهٔ ماهوارهای دنبال کرد.
مثلاً از چهارصد فیلمی که هر سال در آمریکا ساخته میشود فقط دهبیستتا
بهیادماندنیاند، همانهایی که در فهرست نامزدهای جایزههای بزرگ مطرح
میشوند" و در روزگار پیش "کمتر فیلم مهمی در غرب ساخته میشد و در
سینماهای سطح بالای تهران و شهرهای بزرگ ایران به نمایش در نمیآمد."
در انگلستان، ایتالیا، فرانسه و خود آمریکا فیلمهایی ماندنی هم ساخته میشد
که در فهرست نامزدهای اسکار ذکری از آنها نبود. اما تقریباً همه را
میشد در سینماهای آن روز ایران، از جمله در شیراز دید: دیدن کارهای جوزف
لوزی و رابرت راسن و دیگر آدمهای تکرو آن روزگار در سیمنموی ایران که
بسیار به آن علاقه داشتم.
برای انجمن فیلم دانشگاه شیراز نسخههای باقیماندهٔ همان فیلمها را از
نمایندگی کمپانیهای پخش در تهران میگرفتیم. انبارـ آرشیو
زیرخاکیهای احمد جورقانیان فقید هم منبعی عالی بود.
تصویری از تشریح یک جنایت ساختهٔ اتو پرهمینجر هم روی دیوار
دفتر انجمن فیلم بود (یادم نیست خودم به دیوار زدم یا پیشتر آنجا بود).
دنبال فیلم گشتیم اما گفتند هیچ گاه به ایران نیامده. سی
سال بعد در کتابخانهای در کانادا آن را یافتم و نسخهای از آن را که کسی
از آمریکا به من هدیه داد با خودم برای دوستان به ایران آوردم.
بانی لیک گم شده، اثر دیگر همان کارگردان که پیشتر در سینما ایران دیده
بودیم ته انبارهای واردکنندگان فیلم در ساختمان آلومینیوم تهران یافت شد.
شخصاً از دوستداران فیلم سینماسکوپ سیاه و سفید، نوع نورپردازی آنها و
کنتراست تند و عمق میدان تصویرم.
|