صفحۀ‌‌‌ اول   كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها


  

 جن در كمد

 

آدمهايی تا زير تخت و پشت پرده را وارسی نكنند و در ِ كمد اتاق خواب را چهارتاق نگذارند خوابشان نمی‌برد.  بعضی برعكس بايد در ِ كمد لباس را قفل كنند مبادا كسی يا موجودی در آن‌جا مخفی شده باشد يا بعداً مخفی‌ شود.  كسانی اگر شب در خانه تنها باشند در ِ اتاق خواب را محكم از داخل قفل می‌كنند در همان حال كه چراغ تمام اتاقهای دیگر را روشن می‌گذارند، گرچه اقدام اخير منطقاً به مهاجمان امكان می‌دهد راحت‌تر بيايند و بروند.

در آمريكا از دهه‌ها پيش كسانی غرق اين فكر بوده‌اند كه موجوداتی از كرات ديگر آمده‌اند و خودشان را جزو ”ما“ جا زده‌اند.  بابايی كه دم سبزی‌‌فروشی هويج سوا می‌كند، يا همسايۀ ‌روبه‌رويی، چه بسا يكی از”آنها“ باشد كه ماسك آدميزاد بر چهره دارد.  ‌اين استدلال كه بيرون از كرۀ زمين، در منظومۀ‌ شمسی و تا ميلياردها فرسخ ِ نوری‌ در كهكشان پرنده پر نمی‌زند و نشانه‌ای از سفينه‌های مسافران هوشمند ديده نشده البته به خرج آدمهای خيالاتی نمی‌رود.  بشقاب پرنده، آقا.  از بشقاب پرندۀ‌ ‌نامرئی غافل نباشيد.

اگر در چنان مملكتی اين قبيل اشخاص جمعيت و نشريه دارند و مدام به ”آنها“ فكر می‌كنند، تعجبی‌ ندارد در جايی‌ مانند ايران داستانسرايی كنند كه كسانی ابتدا يهودی‌ بوده‌اند بعد بابی ‌شده‌اند بعد بهائی شده‌اند بعد وهـّابی شده‌اند بعد مسيحی شده‌اند بعد وانمود كرده‌اند مسلمان شده‌اند اما همچنان زيرآبی می‌روند و كارشان زدن زيرآب ”ما“ست.

پدرِ پدرِ پدربزرگ در قرنهای پيش به آئين ”آنها“ گرويد اما نوه و نبيره، که از گهواره در آن آئین پرورش یافته‌اند، همچنان مرتد قلمداد می‌شوند و در معرض تعقيبوآزارند.  پدرِ پدرِ پدربزرگی ديگر در همان عصر به آئين ”ما“ گرويد اما نتيجه و نبيرۀ حی ّ ‌و حاضرش همچنان از ”آنها“ به حساب می‌آيند.

 

 

 

  

مجازات خروج از دين البته روشن است.  سال 71 پزشك ساكن شيراز را كه اعلام كرده بود همچنان سفت‌وسخت مسلمان است اما از اين به بعد نمی‌خواهد شيعه باشد سينۀ ‌ديوار گذاشتند.  در فقه اسلام حكمی برای توجيه اين قتل ‌وجود ندارد.  او‌ را به جاسوسی برای اجانب و پول‌گرفتن از وهـّابيون متهم كردند و پيام مجازات روشن بود: اگر حتی‌ ساير مذاهب اسلام را جدی بگيريد در حكم خروج است و شـَقــّه خواهيد شد (علی ‌شريعتی‌ هم اگر زنده می‌ماند و پس از سال 57 به ايران برمی‌گشت يحتمل آخر و عاقبت ناگواری‌ پيدا می‌كرد).

وضعيت كسانی كه پدرانشان به دين خدا و البته مذهب حـَقــّه پيوسته‌اند به آن سرراستی‌ ‌نيست.  می‌خوانيم كه افشا می‌كنند برخی از ”اينا“ از ”ماها“ نيستند و در واقع جزو ”اونا“ هستند زيرا بزرگتر خانواده‌شان همين يكی‌دو نسل پيش تشرّف حاصل كرد.  تاريخ ايران پر است از زوايای تاريك و بسياری ناگفته‌ها كه تاكنون نگذاشته‌اند عامۀ خواننده‌ها، تا چه رسد به عوام، از آنها خبردار شوند.  معركه‌گيرها متون را حفـّاری‌ می‌كنند تا خرت‌وپرت‌هايی‌ بيابند و برای مصارف روز سر هم كنند.  نسل جوان درس‌خوانده بايد به قضايای تاريخی با ديد انتقادی ‌برخورد كند و بازيچۀ جن‌گيرها نشود.

اول، نومسلمان تا چه مدت ايمان‌آورندۀ آزمايشی به حساب می‌آيد و پس از چه مدت عضو كامل و هميشگی ‌است؟  اگر قرار باشد چندين ميليارد كافر و پيرو مذاهب منسوخ يكی از همين روزها فوج‌فوج داخل مذهب حقــّه شوند، نودينان ِ منتظرِ رستگاری چند وقت عضو علی‌البدل خواهند ماند و تصديق دائمی‌شدن‌ آنها با كيست؟

دوم، اخلاف جديدالاسلام‌ها تا ابد مؤمنان درجه دو خواهند بود؟  اگر در طريق رستگاری تساوی وجود ندارد، پس شرط عدالت است كه ايمان‌آورندگان بعدی بدانند روی پيشانی فرزندانشان خواهند نوشت: اين شخص كاملاً جزو ”ما“ نيست زيرا پدر ِ پدرش همين چند وقت پيش مسلمان شد.

سوم،‌ بافندگان اين قصه‌ها موضوع اصلی‌ و تعيين‌كننده را از نظرها پنهان می‌دارند: مسئوليت فرد و منافع گروهی و طبقاتی.  بازاری ِ‌ متعهد در راه جاری‌شدن احكام الهی و نهی از منكر دست به ترور زده، تا پای اعدام رفته، سالها زندان كشيده و از فرط خداپرستی (و البته بالابودن اوره و اسيد اوريك خون) روی‌ پا بند نيست، اما كسانی ادعا می‌كنند همين اواخر مسلمان شده و لابد دلش جای ديگر است.

 

  

داستانسراها، چه بخواهند و چه نخواهند، دربارۀ نژاد صحبت می‌كنند، ايمان را با نژاد يكی می‌گيرند، تلويحاً می‌گويند فكر در ژن آدم است و قابل تغيير نيست، و نژادها و اقوام را درگير نبردی ‌ابدی می‌دانند.  نقش اجتماعی فرد را، در برابر زوايای پنهان روحی و عقايد يواشكی‌اش،‌ بی‌اهميت جلوه می‌دهند و می‌كوشند انكار كنند كه تقيه پادزهر ِ عقيدۀ زوری است.

 

يهودی‌معرفی‌كردن ِ حاجی ِ جيب‌چون‌بانك و بانفوذ ِ بازار چيزی ‌نيست جز تكثير رسوبات مسموم تزاريسم و نازيسم در لفاف نازك انتقاد از وضع موجود.   پيش از مخالفت با نهان‌دينان ِ فرضی‌ يا واقعی‌ بهتر است ‌مواظب باشیم رندان در سلوفان تحقيق تاريخی، گرايشهای فاشيستی به خوردمان ندهند.  برای رهايی از پنهانكاری و دودوزه‌بازی و تقيه بايد به جبر و عنف در حيطۀ عقيده پايان داد و آزادی وجدان را اصل گرفت.

معركه‌گيرهای شبه‌محقق انگار می‌گويند قربانيان قسر در رفته‌اند چون فشار محتسب و بازجو كم بوده،‌ نه اينكه چرا اصلاً جبر و عنفی ‌در كار بوده.  خوب كه نگاه كنيم مفهوم افشاگريهای‌ تاريخی‌شان اين است كه توّابهای روزگار قديم هم به آنچه مجبور می‌شدند بگويند اعتقاد نداشتند.  اين نشانۀ خباثت زجركشيدگان است يا گواه ثابت‌قدمی‌شان؟

 

  

از كمبودهای اساسی ‌ِ چنين ‌محققانی يكی اين است كه نظر ِ حق‌به‌جانب ِ محتسب و بازجوی روزگار پيش دربارۀ ‌قربانی ِ تغيير دين را از ته كتابها استخراج می‌كنند اما يحتمل هرگز پای حرف دل ايرانی ِ غيرمسلمان معاصر دربارۀ‌ ايرانی ِ مسلمان معاصر ننشسته‌اند.  اگر نشسته بودند شايد می‌فهميدند كه تا چه حد خودش را برتر می‌داند و تا چه حد داغ و درفش محكمۀ شرع بر روح و فكر ــــ‌ البته نه جسم ـــــ او كم‌اثر است.

زن ژاپنی می‌گويد حاجيه‌خانم ايرانی كه روی ماشين لباسشويی‌اش نايلون كشيده و از آن به‌عنوان طاقچه استفاده می‌كند گفته است لباس را بايد سه بار درست و حسابی آب كشيد و هر بار صلوات فرستاد تا طاهر ‌شود.  راوی، كه در فرهنگش كم‌حرفی و بردباری فضايل بزرگی‌اند، می‌گويد اين را از هموطنش ‌شنيده و شخصاً نظری‌ ندارد، اما با تبسم و لحنی فلسفی می‌افزايد شايد ايرانيها در آستانۀ كشف ضرورت ‌تعويض زودبه‌زود و شستن ملافه‌ باشند.

چنين مواردی ممكن است يك در هزار يا دههزار باشد.  مهم اين است:  كافر و مشرك و ملحد را زندانبان و بازجوی پرورش‌يافته در چنان محيطی به سوی حقيقت می‌راند، نه فارغ‌التحصيل دانشكدۀ هنرهای زيبا.

مُشرّف‌شدگان ِ داوطلب معمولاً به اقتضای زناشويی يا اقامت و تحقيق در ممالك مسلمان‌نشين به چنين كاری تن می‌دهند.  مسلمان‌شدنْ بی‌ ضرورت مشخص و از راه دور معمولاً برای آزاردادن ديگران است.  روژه گارودی برای هرچه‌بيشتردرافتادن با يهوديان فرانسه، و محمدعلی كلی برای تف‌انداختن به سفيدپوستان آمريكا دين عوض كردند.

 

می‌خوانيم طبيب و منجـّم روزگار قديم راست‌راستی مسلمان نشد، فقط ادا در می‌آورد.  بعد ‍‌می‌بينيم تلويزيون وطنی دوست دارد ادعا كند ادواردو آنی‌يلـّی در واقع ‌خودكشی نكرد بلكه او را به قتل رساندند چون صميمانه و صادقانه مسلمان شده بود.  پسر ناخلف، نامتعادل، معتاد و مطرود صاحب كمپانی فيات، لابه‌لای عقايدی كه مثل سالاد در كلـّه‌اش تـلنبار شده بود، شايد برای‌ سرشكسته‌كردن پدرش، اعلام كرد به اسلام هم گرايش يافته است.

احساس مشترك احتمالاً بسياری زنان خارجی كه برای ازدواج با مردان ايرانی رسماً‌ به اسلام گرويده‌اند اين است كه فرد اگر در خانوادۀ‌ شيعه به دنيا نيامده باشد شيعه‌شدن پس از چهارپنج‌سالگی امكان ندارد.  شیعه برخوردی ‌است كاملاً عاطفی ‌به جهان بر دو پايه: اعتقاد به معصوميت موروثی، و احساس گناه خودآزارانۀ شديد و دائمی برای‌ رنجی كه چند قـدّيس تحمل كردند (برای خانمی اسپانيايی مقيم ايران، كل جمهوری اسلامی يادآور روزگار كودكی‌‌اش در مدرسۀ وحشتناك كاتوليكها در عهد ژنرال فرانكو بود).

 

  

درهرحال، پراكندن شايعات مهمل شايد اعتبار اين رئيس و آن حا‌ج‌آقا را كمی خدشه‌دار كند اما دردی از جامعه دوا نمی‌كند.  جامعه اين قبيل اشخاص را به پول بی‌حساب و ابزار سركوبی‌شان می‌شناسد، نه اينكه نيمه‌شب در برابر خدای‌ كدام آئين استغاثه می‌كنند و در خلوت خويش چه دعايی می‌خوانند يا نمی‌خوانند.  كسانی كه نمايش انتخابات روی صحنه می‌برند جای پررنگ مـُهر بر پيشانی دارند.  برای رأی‌باختگان چه فرقی می‌كند اين اشخاص ساعات دراز در برابر كدام معبود پيشانی به خاك سوده باشند ــــ‌ يا اصلاً نسوده باشند و اين هم ساختگی باشد؟

خصوصيات قومی البته بسيار مهم است و يكی‌ از گرفتاريهای ايران شايد ته‌نشين‌شدن مزخرف‌ترين خصلتهای اقوام مختلف در ساكنان اين صحاری‌ باشد.  اما اعتقاد به تغييرناپذيری ِ ‌عقيدۀ ‌موروثی،‌ و بنابراين ذاتی، هم مخالف نظريۀ پيشرفت دموكراتيك و هم در تضاد با قرار و قاعدۀ پيوستن به دين خداست.  مسلمان، حتی اگر داستان فطرت الهی‌ را جدی‌ بگيرد، بنا به اصول‌ نمی‌تواند قائل به عقيدۀ‌ ذاتی ‌باشد.

اما وقتی تصميممان را دربارۀ كسی گرفته باشيم قرار و قاعده و اصول كم‌اثر می‌شود. محمد مصدق دوبار، با فاصلۀ‌ سی سال، پشت تريبون مجلس شورای‌ مل‍ی قرآن از جيب در آورد و اشهدين گفت تا در صحت ايمان خويش جای‌ ترديد ‌نگذارد.  با اين همه، مخالفانش در تكفير او ترديد نكردند.

و وقتی از توضيح وقايعی كه روز روشن در برابر چشممان جريان دارد عاجز می‌مانيم يا ميل نداريم ‌بديهيات ناراحت‌كننده را بپذيريم، سايۀ شوم و موشدوانی ِ‌ نيروهايی ناپيدا كه از كمد لباس، اديان رقيب و سيارات ديگر آمده‌اند برای ذهن سودازده چارۀ ‌ناچار است.

14 مرداد 88

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.