در ايران معاصر بيش از هر جامعهای فكر و حرف پايان جهان خبرساز است.
تفاوت بزرگ مكتب هزارهانديشی ايران با جاهای ديگر در اين است كه دولتها
معمولاً كنار میايستند و، دستكم تا وقتی كار به تراژدی و فاجعه نكشيده
است، دخالت نمیكنند. اما حكومت در ايران بخشی از قضيه است.
بالاتر از اين، قلمرويی رسمی برای تبليغ هزارهانديشی وجود دارد و مداخلۀ
افراد فاقد مجوز در اين فعاليت تحمل نمیشود.
قلمرو رسمی، مداخلۀ غيرمجاز در زمينۀ
آخر زمان را بهعنوان خرافات رد میكند و حتی قابل مجازات میداند.
گرچه
تعریفی از خرافات به دست نمیدهد، بر اين نكته انگشت میگذارد كه سودجويانْ
محافلی پررونق
و پرسود با مضمون
ظهور راه میاندازند.
و گرچه ادعای محفلسازها
را واهی میداند، توضیح نمیدهد كه ادعای كاذب را چگونه میتوان از دعوت
صادق تشخیص داد. اعتراضشان
باید به تعداد محافل باشد اما اگر عدد جمعیت را در نظر بگیریم، تعداد محافل
بیتناسب نيست.
در متون شيعی، فرارسيدن آخر
زمان همراه است با كشتار بیحساب كه
نهرهای خون جاری میکند. در
آن هنگام گرچه كافران و گناهكاران به يكسان عقوبت میبينند و مجال داوری و
دفاع به محكومان داده نمیشود، بدترين موقعيت
گریبان يهوديان و مسيحيان
را خواهد گرفت كه
در گمراهی ِ مذاهب منسوخ ماندهاند
و از گرويدن به دين
برحق سر باز زدهاند. به
بيان اهل موسيقی، وارياسيونی روی تم ِ گردن و شمشير.
احمد شاملو در صفحههای پایانی جلد اول کتاب
کوچه مهمترین
روایات شیعه در این باب را گرد آورده است که خبر میدهند
نـُه یا نوزده سال فاصلهٔ
ظهور و آخر زمان در کشتار ظالمان و فرونشاندن عطش
انتقام از اشقیا سپری خواهد شد.
با اين همه، آخر
زمان را در ايران هم کسانی به معنی رهايی از ظلم و
پاکسازی جامعه میدانند.
اوايل
قرن بيستم حتی الهامبخش پيشنهادی از سوی يك روشنفكر غيرمذهبی شد:
هر
سال پنج روز ”عيد خون“ بگيرند و مردم بريزند خائنان
به ملت و غارتگران بیتالمال را تكهتكه كنند.
اما وقتی صحبت از ”همه“
میکند انگار برنامهٔ مقدسش از شور عدالتخواهی گذشته و به نسلکشی از نوع
آخرزمانی کشیده است:
اى كاش كه يک روز ببينيم درين شهر
از خون همه نهر
در هر گذرى لختهٔ خون تا
به كمر بود
ديدى چه خبر بود؟
(میرزاده عشقی،
1302)
صحبت از عدالت نهایی به معنی ردّ وضع موجود است. در
عهد رژيم سابق، مهدويـّت كنايهای بود از اوضاع نامطلوب مملكت و اينكه هرچه
زودتر پايان يابد چه بهتر.
امروز مژده میدهند كه اجرای عدالت نهایی قریبالوقوع
است. با این حساب،
اوضاع
نه تنها بد است، بلكه تحملناپذيراست.
بخشی
از هيئت حاكمه كه دولت را در دست دارد بر قريبالوقوع بودن
آخر زمان تأكيد میكند
اما وارد بحث در این باره نمیشود
كه آيا
ایران و دنيای كنونی بدترين
ایران و دنيايی است كه در چند هزار سال گذشته
وجود داشته، و آيا بقيۀ مردم دنيا نيز از چنان تحولی استقبال میكنند يا
نه.
|