پارلمان و حزب:

  شرّ لازم و مقدمۀ‌ واجب‏
 

خبرنگار اروپايى حين صحبت دربارۀ  شرايط سياسى‌ـ‌ـ‌‌‏اجتماعى ايران از من مى‏پرسد چرا به مجلس نمى‏روم.  در اين باره هيچ‏گاه فكر نكرده‏ام و در لحظه‏اى تأمل كه چه بگويم و چگونه از توسل به شوخى و مزاح بپرهيزم، سؤال را به همصحبتى ايرانى كه حضور دارد احاله مى‏دهم و او نظر مى‏دهد كه احتمال عبور من از صافى نزديك به صفر است.

 

بعداً بيشتر به اين موضوع فكر مى‏كنم.  اگر امكان گذر از صافيهاى جورواجور وجود مى‏داشت، رقابت بسيار شديد مى‏شد و بخت پيروزى در شهرى به بزرگىِ تهران بسيار كاهش مى‏يافت.  پس، در آن حالت، كانديداى منفرد مى‏بايد به سراغ حوزه‏هاى كوچكتر مى‏رفت.  درهرحال، وجود پشتيبانهايى قوى شرط پيروزى بود، يعنى كار سازمان‏يافته و سازمانى.  در اين حالت، بايد برنامه‏اى براى ارائه وجود داشته باشد و نامزد پيروزِ يك سازمان يا جريان بايد پس از حضور در پارلمان خطى مشخص دنبال كند.  پارلمان جاى مناسبى براى تك‏روى و پرداختن به افكارِ شخصى نيست و برنامۀ‌ كار فرد بايد از ابتدا با نظر پشتيبانان و مشاورانش تنظیم شود و به ‏هدايت آنها تحول يابد.  هزار نكتۀ‌ باريك تر ز مو اينجاست.

 

 

در مجموع، تجربۀ‌ مجالس مشروطيت و جمهورى اسلامى نشان مى‏دهد كه نمايندۀ پارلمان اگر دقيقاً شبيه تودۀ مردم باشد، در مقياس بزرگ و ملى كار چندانى از پيش نمى‏رود؛ اگر از تودۀ مردم بسيار فاصله داشته باشد شوق و رغبتى در آنها ايجاد نمى‏كند و، در بهترين حال، در حد سخنران باقى مى‏ماند.  اساساً مى‏توان گفت براى ايفاى نقش رهبرىِ جامعه خصلت ظريفى لازم است كه فرد بتواند تا جايى كه ريسمان متصل به توده مردم مجال مى‏دهد به جلو و به بالا حركت كند و جلوتر و دورتر را ببيند، بى‏آنكه رشته گسسته شود.
 

در مجالس اول و دوم مشروطيت كه نمايندگى صنفى بود نه حوزه‏اى، در يك مورد، صنف يخ‏فروش تهران‏ ــــ‌ كه در آن زمان شمار اعضايش قابل توجه بود ــــ معلم فرانسۀ مدرسۀ‌ دارالفنون را به نمايندگىِ از طرف خود به مجلس فرستاد تا بتواند حرفش را به زبانى مناسب صحن پارلمان بزند.  ديگر ِ وكلا نمايندگان اصناف و بازاريانى بودند كه در آن زمان اقشارى پيشرو به ‏حساب مى‏آمدند.  اما پرسشى كه كمتر مجال بروز يافت اين بود كه نمايندۀ مردم تا چه شبيه خود آنها باشد ــــ شبيه مردمى كه چه بسا در برابر زور جا خالى كنند، منافعِ فورى را به مصالح بلندمدت ترجيح بدهند و خواست پرسروصداترين گروهها را به‏منزلۀ‌ خواست كل ملت بگيرند.

 

  

بدترين ابتلا، آلوده‏شدن نمايندۀ مجلس به بده‏بستان‏هاى مالى است.  بسيارى مفاهيم و واژه‏ها تعبيربردارند و از عوامل مخففه‏اى كه فرد براى توجيه كردار خويش آماده دارد سود مى‏برند.  معيارهايى كه امروز مورد نظر ماست همواره در همه ‏جا به يكسان مقدّس نبوده‏اند.  در عصر ما نيز اصول پذيرفته‏شدۀ نمايندگىِ پارلمان در همه جاى جهان با دقت رعايت نمى‏شود.  حتى در جوامع صنعتى، با چندگانگىِ قدرت سياسى و حزبهاى نيرومند و قوه قضائيۀ‌ مستقل‏، سلامت رفتار و پاكيزگىِ منشِ نماينده پارلمان اصل مقدسى است كه چه بسيار مخدوش مى‏شود.

يكى از مشكلات هر روزۀ مجلس شوراى اسلامى رساندن جلسه به حد نصابِ دو سوم وكلاست.  زماني يك رئيس پيشين مجلس در توصيف منش و رفتار برخى نمايندگان گفت: ”نماينده وارد مجلس مى‏‌‌شود و از آن طرف به‏عنوان دلال خارج مىشود.“  وقتى آش تا اين حد شور باشد، كار از حد انتقاد گذشته است و بايد به تشخيص علل عارضه و راههاى درمان آن پرداخت.

 

در جامعه‏اى مانند ايران كه تفاوت بين محيطهاى روستايى و شهرىِ آن عميق است، نمايندۀ مجلس از محيطى بسته و كوچك پا به جهانى تازه مى‏گذارد.  در اين جهان جديد، نمايندۀ مجلس با موقعيتهايى روبه‏رو مى‏شود كه ماهيتاً متفاوت با دنياى كوچك اوست: تجمّل و وفور، ثروت، و قدرت مالى و اجتماعى.  از شهركى كه خيابان اصلى‏اش بخشى از جاده‏اى است كه از وسط آن مى‏گذرد، با چند كوچه و مغازه و مشتى خانۀ‌ محقّر، وارد شهرى مى‏شود كه در آن امكانهاى مصرف و رفاه و شادزيستن براى برخورداران را پايانى نيست.  اين تكانِ فرهنگى را نبايد دست‏كم گرفت.
 

نخستين وسوسۀ‌ طبيعىِ هر محيط جديد و پيشرفته‏ترى، ميل به ماندن در آن و برنگشتن به شرايط پيشين است.  تعجبى ندارد يكى از دغدغه‏هاى نمايندۀ مجلس ايجاد جاى پايى براى خود در محيط تازه و ماندن در پايتخت با استفاده از امتيازهاى موقعيت جديد باشد.  آمارى در دست نيست كه چه درصدى از نمايندگان ادوار پيشين به حوزهٔ‌ انتخابيه بر مى‏گردند و به شغل قبلى مى‏پردازند، اما گذراندن قانونى كه نمايندگان ادوار پيشين در حد مديركل پايه و سابقۀ‌ استخدامى داشته باشند تنها يكى از نمودهاى چنين دغدغه‏اى است.  يكى از مضامين كاريكاتورهاي روزنامه‏هاى فكاهى‌ــ‏سياسى رژيم سابق اين بود كه نمايندگان مجلس از خبر افزايش حقوق كارمندان دولت به هيجان آمده‏اند و بشكن مى‏زنند، يعني نمايندۀ مجلس طبيعى مى‏داند كه كارمند دولت به حساب آيد.  امروز وقتي نمايندۀ مجلس را به دادگاه ويژۀ كاركنان دولت احضار می‌كنند حتی برای كاريكاتوريست‌ها سوژه به حساب نمی‌آيد.   
 

يكى از مشكلات هر روزۀ مجلس شوراى اسلامى رساندن جلسه به حد نصابِ دو سوم وكلاست.  بارها رؤساى مجلس چنان از بند نشدنِ نمايندگان در تالار پارلمان برآشفته‏اند كه نه تنها براى هزارمين بار مقررات آئين‏نامه را يادآورى كرده‏اند، بلكه به سرزنش نمايندگانى پرداخته‏اند كه يا غايبند يا در سرسراى مجلس پرسه مى‏زنند، و با عصبانيت و طعنه گفته‏اند وظيفۀ‌ نمايندۀ مجلس همراهى وزرا در سفر به اين طرف و آن طرف نيست.  زماني يك رئيس پيشين مجلس شوراى اسلامى در توصيف منش و رفتار برخى نمايندگان مجلس گفت: نماينده وارد مجلس مى‏شود و از آن طرف به‏عنوان دلال خارج مى‏شود.“  وقتى آش تا اين حد شور باشد، كار از حد انتقاد گذشته است و بايد به تشخيص علل عارضه و راههاى درمان آن پرداخت.
 

بند نشدنِ نماينده مجلس در صحن پارلمان به چند عامل ديگر هم بر مى‏گردد.  يكى، وظايفى است كه نماينده در برابر حوزه انتخابيۀ‌ خود احساس مى‏كند.  مردم نه تنها از نمايندۀ خود در پارلمان مى‏خواهند به حل مشكلاتى مانند اصلاح وضع آب و برق و راه و بهداشت ناحيۀ‌ خود بپردازد، بلكه حتى امورى ادارى و شخصى مانند انتقال كارمندان دولت، شكايت از دوایر دولتى و كمك به فيصلۀ‌ اختلافات حقوقى در محاكم دادگسترى را از او انتظار دارند. بخشى از اين خواستها ناشى از احساس بى‏پناهى، و بخشى ناشى از قوام‏نيافتگىِ نظام فدرالى در جامعۀ‌ ايران است.  بخشى نيز به عدم درك اين اصل بر مى‏گردد كه وكيل مجلس نمايندۀ‌ ملت و كل جامعه است، نه فقط كارچاق‌كن ِ افرادى كه به او رأى داده‏اند.

 

  

بحث انتظارات از نمايندگان مجلس و شرايط شخصيتى‌ــ‏طبقاتىِ آنها اواخر قرن هجدهم در غرب شروع شد و در قرن نوزدهم شدت گرفت.  حرف اين بود كه نمايندۀ پارلمان اگر از مكنت كافى برخوردار نباشد، اول، فردى موفق و شهروندى واجد شرايط براى دفاع از منافع ديگران نيست.  دوم، فرد كم‏بضاعت همواره در معرض وسوسۀ‌ كسانى است كه براى پيشبرد سياستهاى خويش با او سخاوتمندانه رفتار كنند و اسم اين كار را كمكهاى خيرخواهانه به مردم شريف حوزۀ انتخابيۀ او بگذارند.  در بريتانياى قرن هجدهم، خطر براى دموكراسى پارلمانى از ناحيۀ‌ دربار و وجوهى بود كه شاه به نمايندگان اعطا مى‏كرد. عقلا راه چاره را در اين مى‏ديدند كه نماينده مجلس از حيث دارايىِ شخصى تا آن حد بى‏نياز باشد كه پادشاه يا هيچ‏كس ديگرى نتواند او را به‏آسانى تطميع كند.
 

در قرن نوزدهم مشكلى جديد براى پارلمان بورژوايى پيدا شد.  با افزايش جمعيت و رشد طبقۀ كارگر، نمايندگى با روش هر نفر يك رأى متضمّن اين نتيجه بود كه بخش بزرگى از نمايندگان مجلس از ميان اقشار غيراعيان و درس‏نخوانده انتخاب شوند.  پاسخ نظريه‏پردازان سياسى به اين موقعيت، تقويت جناح درس‏خواندۀ مجلس از راه حق رأى مضاعف بود.

 

جان استوارت ميل، نظريه‏پرداز انگليسى، از حق رأى براى همه افراد، شامل زنان، و چندگانگىِ قدرت سياسى (پلوراليسم) دفاع مى‏كرد، اما هشدار مى‏داد كه براى پرهيز از گرفتارشدن در سيطره ”ابتذال عمومى“، بايد به افرادى كه از نظر تحصيلات يا صلاحيت شغلى‏شان ”برترى معقولى در علم و كمالات دارند“ اجازه داد در بيش از يك حوزه رأى بدهند تا پارلمان از آدمهاى باسواد خالى نماند و قوانين وضع‏شده در پارلمان حاوى عقيدۀ افرادى صاحب علم و اطلاع باشد.  به اين ترتيب، كوشيدند براى افراد باصلاحيت از نظر ”علم و كمالات‏“ ضريب دو قائل شوند تا ”ابتذال عمومى‏“ را جبران كند (انتخابات دومرحله‏اى ــــ نه در انگلستان ـــ  كه جناح قوى را قوى‏تر و جناح ضعيف را ضعيف‏تر مى‏كند باقيماندۀ همان ترفند است). هر دو ايرادى كه نظام بورژوازى به حضور نمايندگان عامۀ‌ مردم در پارلمان مى‏گرفت در نهايت به يك فرض واحد بر مى‏گشت: عامۀ‌ مردم از نظر استطاعت مالى و قدرت تشخيص و اطلاع در شرايطى نيستند كه بتوانند آموزگار خويش و درمان‏كنندۀ دردهاى خويش باشند.

 

  

در ايران، زمانى ميرزاده عشقى به نمايندگان مجلس تاخت و آنها را به‏عنوان ”آزاديخواهان لات ‏و لوت‏“ كه به‏”مرتجع متمول‏“ تبديل شده‏اند و از سابقۀ آزاديخواهى به‏عنوان ”سرمايۀ‌ تجارت و كاسبى‏“ استفاده مى‏كنند شديداً سرزنش كرد.  سال ١۳۰١ در روزنامه‏اش، قرن بيستم، نوشت ”شما كه قبل از انقلاب يك خانۀ‌ گِلى هم نداشتيد حالا چرا پارك داريد؟ شما كه آن وقت يك الاغ لنگى هم نداشتيد حالا چرا كالسكۀ اتومبيل داريد؟“  در مقالۀ‌ «اسكلتهاى جنبنده» به وكلاى سالمندتر مجلس تشر مى‏زند پی کارشان بروند، و به نمايندگان ”پوسيده‏“ى مجلس اندرز مى‏دهد در طريق درويشى و رياضت گام بنهند، به‏ ”لوبياى پخته و نان خالى‏“ قانع باشند و پى تقليد از اشراف نروند.  اگر زنده مانده بود تا مطبوعات دهۀ ١۳۲۰ و اخبار، اتهامها و شايعات حق‏وحساب‏گرفتن، سوداگرى و مال‌‏اندوزىِ برخى نمايندگان مجلس را ببيند مخش سوت مى‏كشيد.

 

  

در غرب، هم بستنِ راه هداياى دربار و هم نگه داشتنِ سطح مجلس در حد ”برترى معقولى در علم و كمالات‏“ از طريقى كاملاً متفاوت ميسر شد: پيدايش و فعاليت احزاب.  حزب، در تعريفى فنى و عملكردى، تمركز فعاليتهاى سياسى در يك سازمان علنى و پاسخگو به اعضاست كه به تَبَعِ علنى‏بودنش بايد به افكار عمومى نيز پاسخگو باشد. حزب نه اكسير اعظم است و نه منجىِ خلق در وجهى عرفانى و معنوى؛  بلكه نتيجۀ‌ تقسيم كار اجتماعى و سپردن يك رشته فعاليت به تشكيلاتى است كه داوطلب انجام كارى شده.  بالاى سر تك‏‌تك نمايندگان مجلس نمى‏‌توان مراقب گذاشت و رفت‏‌وآمدها و فعاليتهاى اقتصادى و حساب بانكى‌‏شان را زير نظر گرفت. برقرارىِ امتحان سواد و معلومات نيز به‌‏عنوان شرط حضور در پارلمان ضدمقصود است و هر دو تمهيد، حتى اگر عملاً ميسر باشد، نافى اصلِ انتخابات آزاد و استقلال و حرمت نمايندۀ پارلمان است.

اما حزب هم به‌‏نوبۀ‌ خود مسئله‌‏آفرين است. مثلاً در هند احزاب آزادانه فعاليت مى‌‏كنند و مردم هم آزادانه رأى مى‏‌دهند.  با اين همه، به اعتقاد برخى ناظران، در آن جامعه اصل مشاركت همپاى اصل نمايندگى رشد نكرده است، چون مجموعۀ‌ آرا در بازارى بسته و در دست عده‌‏اى سياستمدار حرفه‌‏اى مى‏چرخد و احزاب هند با آراى عمومى همانند سهام بورس رفتار مى‏‌كنند.  با اين همه، نظام انتخابات و پارلمان هند از نمونۀ‌ كشور همزادش پاكستان به‌‏مراتب بهتر است.  در جاهايى مانند تركيه از بودجۀ‌ عمومى به احزاب كمك مالى مى‏‌دهند و در جاهايى مانند ايتاليا مردم به احزاب سياسى به چشم دارودسته و بنگاه اقتصادىـ‏سياسى نگاه مى‌‏كنند.

مسائل و شرائط دموكراسى پارلمانى هم از قواعدى عام تبعيت مى‌‏كند.  طليعۀ چندگانگى ِ قدرت سياسى در ايران، هرچند هنوز در مراحل ابتدايى است، به‌‏روشنى نشان مى‌‏دهد پديده‏‌هاى سياسى‏‌ــاجتماعى داراى منطقى عام‏‌اند: وقتى درون نظام مستقر چند جناح قدرتمند شكل بگيرد، انتخابات از نظر شمارش آرا به دقت و صحت نزديك‏تر مى‌‏شود.  چنين تحولى با نصيحت و اندرز در فوايد امانت و درستكارى ميسر نخواهد شد.  تنها در شرايط وجود رقيبان پرقدرت در صحنه سياسى است كه كسى نمى‏‌تواند محتويات صندوق رأى را حتى براى رضاى خدا يا حفظ دين و آيندۀ مملكت دستكارى كند.

به بركت تنش و شكاف، و البته تعادل قوا، ميان بخشهاى حكومت و جناحهاى سياسى است كه دست‏كم مى‌‏توان تعداد آرا را جدى گرفت و درصد خدشه را ناچيز و قابل ‌‏اغماض دانست.  در ايران نيز هرگاه بين قواى ادارى و سياسى تنش و تعادل وجود داشته (مانند انتهاى دهۀ  ١۳۲۰ و زمان حاضر [منظور نيمۀ دوم دهۀ ١۳۷۰ است]) امكان رشد نيروهاى سياسى متعدد در لابه‌‏لاى سنگفرش نظام مستقر به وجود آمده و آراى صندوقها باوركردنى شده است. جملۀ‌ منسوب به حسن مدرس كه پس از اعلام نتايج انتخابات مجلس ششم با صداى بلند پرسيد اگر صندوق همان صندوق است پس آن يك رأى كه خودش به خودش داده بود چه شد، بيانگر از ميان‌‏رفتنِ شكاف در سنگفرش حاكميت بود.

نيم قرن بعد، رأى واقعى و ظاهراً بى‌‏تقلب تبديل به مضحكۀ ديگرى شد.  در آخرين سالهاى حكومت پهلوى و پس از ايجاد حزب فراگيرِ رستاخيز، مقرر گشت صندوق‌‏سازى نكنند و هركس سهمى در حاكميت مى‌‏خواهد بايد به خود زحمت دهد رأى جمع كند.  در انتخابات ميان‌‏دوره‌‏اى ِ سال ١۳۵۶، يكى از نامزدهاى تهران فردى بود به‌‏نام ابراهيم صهبا كه مضمون‏‌كوك‏‌كن‌‏ها مى‏‌گفتند همواره به‌ ‏مناسبتهايى مانند روز تولد مادرزن شاه و انتصاب رئيس جديد ادارۀ اوقاف شعرهايی ”فى‌‏البداهه“ و تايپ‌‏شده‏ در جيب دارد.  صهبا پس از تبليغاتى كه در آن اقشار و اصناف و اهالى تهران از كانديداتورىِ او حمايت كرده بودند (اگر حافظۀ نگارنده خطا نكند) چيزى حدود ۷۶ رأى به دست آورد.

 

  

زمانى كه اقشار مختلف مردم تمايل به دخالت در انتخابات دارند فهرستهاى طولانى از صدها نامزد منفرد و پراكنده هم كمك چندانى به استفاده از حق مشاركت نمى‏كند.  پس از حضور نمايندگان در پارلمان، نظارت بر طرز كار آنها نيز از سوى رأى‏دهندگان لازم است.  اما اين نظارت را چه مرجعى بايد اِعمال كند تا نمايندۀ پارلمان وكيل صديق مردم بماند و تغيير ماهيت ندهد؟

لغت حزب در واژگان فارسى در شمار كلمات احساس‏برانگيز و دوست‏داشتنى به شمار نمى‏آيد. پارتى‏بازى“، يكى از اصلاحات منفى ما كه حامل مفاهيم بى‏عدالتى، سودجويى و خودكامگى است، با استفاده از واژۀ حزب در زبانهاى اروپايى ساخته شد.  حزب يادآور دسته‏بندى، پشتك و وارو، كارهاى پشت پرده و بده‏بستان‏هايى است از نظر اخلاقى مشكوك.

 

شنيدن واژۀ حزب انتظار شنيدن پسوند منحله را در شنونده ايرانى ايجاد مى‏كند، انگار هدف غايى ِ هر حزبى انحلال آن است.  زمانى حزب‏بازى در چشم مردم نوعى كارناوالِ دولتى‌ــدربارى براى تقسيم وجوه و پلو و صندوق‏سازى در شب انتخابات و جمع‏آورىِ غنايم در فرداى آن بود.  بحث دربارۀ حزب توده ــــ‌ به‏طور معمول، اعلام جرم هزارباره عليه آن‏ ــــ يكى از سوژه‏هاى هميشگى افرادى است كه در تحولات سياسى و اجتماعى همواره دنبال مقصّر مى‏گردند و در نظرشان هيچ چيز طبيعى و قانونى و منطقى نيست مگر آنچه اتفاق نيفتاده.

 

در موردى ديگر، پيروان آيت‏اللَّه كاظم شريعتمدارى هم دسته‏هاى سينه‏زنى و هيئتهاى عزادارىِ خود را حزب ناميدند.  در يكى از عجيب‏ترين تحولات مربوط به حزب در ايران، اوايل دهۀ ١۳۶۰ حزب در شرف تاسيس جمهورى اسلامى كه قرار بود همۀ‌ مسلمانان جهان را به هم پيوند زند، علت انحلال خود را جلوگيرى از ايجاد چنددستگى بين مردم اعلام كرد: از قضا سركنگبين صفرا فزود.

 

  

هيچ‏كدام از اينها هيچ‏گاه حزب نبود.  حزب، بنا به تعريف، سازمانى است كه از پيوستن افراد به يكديگر و به يك مركز ايجاد مى‏شود و نوعى كانون سياسى‌ـــ‏فرهنگى، شركت سهامى عام و شركت تعاونى است.  حزب، در تعريف رايج جهانى، بايد بتواند آزادانه و علنى عضو بپذيرد و اعضاى خويش را تعليم بدهد.  در مجمع عمومى حزب همه اعضا بايد بتوانند به سياستها و به كادر رهبرى حزب رأى دهند و، از اين رو، حزب نمى‏تواند چيزى مخفى و غيرقانونى يا غيرعرفى و غيراخلاقى در برنامۀ‌ كار خويش داشته باشد.  حزب توده شايد تنها تشكيلاتى بود كه اعلام مى‏كرد افراد مى‏توانند با ارائۀ‌ شناسنامۀ‌ خويش به عضويت آن در آيند.  چنين جرئتى ناشى از كاركشتگى و تجربۀ‌ ساليان در پروراندن و هدايت اعضا بود و رهبران حزب از اين اعتماد به نفس و مهارت برخوردار بودند كه مطمئن باشند كسى نخواهد توانست هدايت حزب را از دست رهبران آن خارج كند. اما دست‏كم از يك جنبه فنى، يعنى عملياتى مانند ترور افراد مخالف و حتى اعضاى خود آن، و وجود شاخۀ‌ نظامى، حزب توده را نيز بايد در رده سازمانهاى نيمه‏مخفى گذاشت.
 

يكى از دشوارترين بخشهاى تشكيل و هدايت حزب، علنى‏بودن ساختار در عين مستحكم‏بودنِ چهارچوبِ تشكيلاتى آن است.  كسانى كه كركره‏اى بالا بزنند، تشكيلاتى راه بيندازند و در نخستين كنگره حزب با رأى اكثريت بركنار شوند، نه تنها در شمار ورشكستگانِ به‏تقصير به حساب خواهند آمد، بلكه اسباب خندهٔ خلق خواهند شد.  در ايران، در برابر چپ ماركسيست كه همواره به سازمانهاى زيرزمينى پناه برده و از جوابگويىِ مستقيم به مشتريان/ خوانندگان/ اعضا/ پيروان خويش محروم مانده، حزبهاى ميانۀ راست ــــ‌ ‏يا گروههاى به‏اصطلاح ملى‌ــ‏مذهبى‏ ــــ‌ همواره محافلى بوده‏اند با اعضاى مشخص و محدود در سالنهاى پذيرايى به‏منظور صدور بيانيه با امضاى چند دكتر و مهندس محترم و معمولاً خويشاوند و همكار و شريك.

 

در شرايط سركوبى ِ رسمى و غيررسمى، البته بازكردن سفرۀ دل در برابر همگان شرط عقل نيست، اما حزب بايد بتواند مرام خويش را چنان با دقت مدوّن كند و با چنان صراحتى اعلام كند كه دست‏‌بالاگرفتن و جناح‏بندىِ بخشى از اعضا ناممكن باشد.  اعضايى كه رهبرىِ حزب را ساقط كنند ممكن است بعدها لقبِ نفوذى بگيرند، اما اين توجيه از سنگينى شكستِ رهبران نخواهد كاست.  از همين رو،‌ هر دسته‏اى تا وقتى از قدرت اقناعىِ خويش در بيان خواستها و قدرت سازماندهى‏اش در هدايت اعضا مطمئن نباشد از سالن پذيرايى منزل رئيس حزب پا فراتر نخواهد گذاشت.  حزبهاى جوامع ِ داراى نظام دموكراسى ليبرال براى به دست‏گرفتن دولت همان به اندازه تلاش مى‏كنند كه در حفظ خويش از درون.  لازمۀ‌ موفقيت در چنين كارى، دارابودنِ درجه‏اى از صداقت و اعتدال و انصاف و پاكى و شايسته‏سالارى است.
 

منظور از اين بحث تجويز شيوه‏هاى ماكياوليستى در جهت حفظ تشكيلات حزبى نيست؛ توجه‏دادن به اين نكته است كه پيدايش حزب بناچار با پاره‏اى دگرگونيها در روانشناسىِ اجتماعى و در خلقوخوى سياسىِ ملت همراه خواهد بود.  فعالان سياسى اگر مى‏خواهند به استقبال آينده بروند، بايد خود را براى پذيرفتن و جهت‏دادن به چنين تغييرى آماده كنند.  فقدان صراحت در بيان نظرات خويش همراه با غلوّ در تجليل دوستان و اغراق در تقبيح مخالفان، تكرار وِردمانندِ اصولى كه از فرط تكرار نخ‏نما شده‏اند بى‏آنكه معنى مشخصى از آنها عايد شود، پناه بردن به زواياى تاريخ ِ ناروشن و مملو از تعبير و تفسير، توسل به زنده‏نگه‏داشتن كينه‏ها به‏عنوان حربه‏اى براى عقب‌‏زدن رقيبان، تمايل اكثريت به جباريتى صِرفاً مبتنى بر كسب ۵١ درصد آرا، و بسيارى خصايل ملى ديگر به همان اندازه در راه دستيابى به آرزوى ديرينهٔ ايجاد دموكراسى پارلمانى سد ايجاد مى‏كنند كه اسطورۀ منحوسِ فقدان آزادى و وجود پتك خفقان.  نه هر پيروزى‏اى محتوم است و نه هر شكستى حتمى.  ايران شايد در آستانهٔ گذر از مرحلهٔ حكومت به‏عنوان شركت سهامى خاص به حكومت به‏عنوان شركت سهامى عام و سپس شركتى تعاونى باشد كه هر نفر، صرف‏نظر از تمام امتيازهاى ديگر، تنها حق يك رأى دارد.  موفقيت در تحقق چنين مشاركتى بستگى به مهارت رهبرانى خواهد داشت كه تصوّرى از يك شركت تعاونىِ ملى داشته باشند و از عهدۀ ادارۀ آن برآيند.
 

 

 

تاكنون شمار سازمانهايى كه رسماً اجازه فعاليت گرفته‏اند از ١۰۳ گذشته است.  هرجا مرغ يا لاستيك اتومبيل يا امتياز نشريه توزيع كنند صفى ايجاد مى‏شود و اين هم لابد يكى از همان صفهاست.  اما چنين مرحله‏اى پشت سر گذاشته خواهد شد و، در شرايطى پرورندۀ‌ فكر اصيل و مشاركت واقعى، ادغام و ائتلاف و همفكرى از پى خواهد آمد.  اگر هشت‏ونيم دوجين سازمان و دسته و جمعيت واقعاً اختلافى در منافع طبقاتى و جهان‏بينىِ سياسى ندارند، قاعدتاً نبايد پى ايجاد سازمانى جديد بروند؛ و اگر تفاوتهايى در ديدگاهها هست، آن تفاوتها در كجا منعكس است؟  زمانى تحولاتى مانند نزديك يا دور شدن آلبانى به چين و غيره سبب مى‏شد برخى سازمانهاى چپ بار ديگر انشعاب كنند؛ و خطوط جداكنندۀ سازمانهاى ملى‌ــ‏مذهبى بيشتر ناشى از رفاقتهاى قديمى و شراكت و خويشاوندى بود تا تفاسيرشان از تاريخ و از سرمشق‏‌هاى دينى.  فلسفۀ وجودى ِ صد انجمن ثبت‏شده را بايد بيشتر در حيطۀ فعاليتهاى محلى و محله‏اى و ادارى جست تا در ديدگاههاى سياسى.
 

اما گذشته از مكانيسمهاى تشكيل گروه و حزب، از نظر سودمندىِ عملى تنها با اِعمال نظارت حزب است كه نمايندۀ مجلس هر روز در ساعت مقرر در صندلى خود خواهد نشست و ياد خواهد گرفت مسئوليت او كم‏اهميت‏تر از همراهى وزير و مديركل در افتتاح پروژه و جوش‏دادن معاملات و تلاش براى ماندن در پايتخت نيست.  ايرانيان به‏عنوان نخستين ملتى كه بيرون از اروپا و آمريكا مجلس ملى تأسيس كردند مى‏توانند ادعا كنند لايق داشتنِ مجلسى‏اند كه نمايندگان آن واقعاً پارلمانتاريست باشند، نه آدمهايى در مرحلۀ عبور از يك شغل به شغل ديگر.  ما در اجراى سناريوى پارلمان ــــ ‏پس از پرده اول، كه مشروطيت بود ــــ وارد اجراى پردۀ دوم شده‏ايم كه اجراى مؤثر آن نيازمند وجود حزب است.  نظريه‏پردازان سياسى گفته‏اند كه پديده حكومت شرّ لازمى است؛ و به گفته فقها، مقدمۀ واجب، واجب است.  از تركيب اين دو نظر مى‏توان به اين نتيجه رسيد كه وجود حزب هم شرّ واجب ديگرى است.

 

  

بسيارى از اعضاى اين جامعه چندشغل دارند، اما ترجيح عميقاً قلبى همه اين است كه نمايندۀ آنها واجد صفاتى باشد وراى حقارتهاى زندگى روزمرهٔ عمومى.  محمد مصدق نه تنها از شائبه مالى مبرّا ماند، بلكه اين استغناى طبع، و البته استطاعت، را داشت كه حقوق نمايندگى‏اش را براى خريد كتاب جديد و صحافى كتابهاى كهنه به دانشكده حقوق دانشگاه تهران هديه كند.

 

عامۀ‌ مردم نه دعوى چنین استغنايى دارند و نه استطاعت چنان بخششى، اما حاضرند به كسانى كه واجد چنين خصايلى باشند احترام بگذارند، يعنى به شهروندانى دانش‌‏آموخته و بى‏‌نياز، يا دست‌‏كم وظيفه‏‌شناس و كم‌‏طمع، كه جان استوارت ميل براى حضور در پارلمانْ مطلوب مى‌‏دانست.  امروز نمى‌‏توان چشم به‌‏راهِ اشراف‏‌زاده‌‏هايى زميندار و بزرگمنش ماند كه به پارلمان به‌‏عنوان بنگاه معاملات نگاه نكنند.  اما مى‌‏توان به تشكيلاتى سياسى مأموريت داد افرادى براى ايفاى چنين وظيفه‌‏اى پيدا كنند، يا تربيت كنند، و از نظر تأمين شرايط مادى زندگى‏شان به آنها اطمينان خاطر بدهند.

حزب سياسى اكسيراعظم و باطل‌‏السحر نيست و نكات دوسويه بسيار دارد از جمله، پيدايش سياستمداران سمج و حرفه‌‏اى.  كمتر كسى از ما از پديدۀ حزب استقبال مى‌‏كند و كمتر كسى مشتاق است اختيار فكر و عمل خويش را به دست حزب بدهد و صبح بلند شود ببيند حزب مقرر فرموده است آنچه را پريروز اعلام كرديم فراموش كنيد چون برنامه عوض شد.

اما پديدۀ حزب به ما هم تحميل خواهد شد.  آينده‏‌اى كه دير يا زود فرا خواهد رسيد رفتن به پله‏‌اى بالاتر در تشكل و تحزّب را در ايران ايجاب خواهد كرد، اما رسوبات فرهنگى ِ جامعۀ‌ ايرانى مانعی عمده در راه تحقق آن در شكل صحيح است.  جاى تأسف خواهد بود اگر شرايط مادى و تاريخى ِ تحقق چيزى كه ملت ايران بيش از صد سال است در پى آن مى‏دود رفته‌‏رفته فراهم شود، اما ذهنيات رايج ما همچنان مانعی عهده بر سر راه گذار موفقيت‌‏آميز از اين مرحله باشد.

 ماهنامۀ پيام امروز، شمارۀ ۳۲، بهمن ۷٨
 

 

صفحۀ‌ اول    مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.