لفافها و شباهتها‌

اسباب نگرانی است كه آمريكا شبيه ايران شود.  اگر ما نتوانستيم مثل خارجه شويم، در عوض انگار خارجه شوخی‌شوخی شبيه ما می‌شود.

 

در نيويورك، آدمی هفت‌خط سالها بساط مضاربه اش را بي سر و صدا می‌چرخاند: پول دومین نفر را به اولين نفر می‌داد و پول هزار و يكمی را به هزارمی ــــ و چه بهره‌هايی: تا بيست درصد سود در مملكتی كه نرخ رسمی بهره يك‌هشتم اين است.

 

وقتی ماه عسل تمام شد، اوضاع به خنس خورد و  تق كار در آمد، تعجب مشتريها جای تعجب داشت.  يكی از آنها خودش را كشت.  خرد ازلی مشرق‌زمين، مولانا ملانصرالدين، گفت ديگ اگر می‌تواند بزايد پس لابد می‌تواند سر زا برود.  به متولی بساط مضاربه پابند الكترونيك زده‌اند و در حصر خانگي است.

 

اين كلك قديمی را ايتاليايی زبلی نود سال پيش در آمريكا باب كرد: پيروزی طمع/نيرنگ بر دو دوتا چهارتا.  اما در ايران دهۀ 1360 وقتی‌ بساط مضاربه عـَلـَم شد كسانی بار ديگر به هوش ايرانی، به‌عنوان سرچشمۀ تمام ابداعات جهان، آفرين گفتند.

 

همين اواخر در حوزۀ‌ عمليۀ قم طلبه‌ای‌ زرنگ هم، به‌مصداق ”از قيل و قال مدرسه حالي دلم گرفت“، به اين نتيجه رسيد كه ”دولت آن است كه بی خون دل آيد به كنار.“  هم‌حجره‌اي‌هايش دنبال هشت ميلياردی می‌دوند كه به طمع سود كلان به دست او دادند.

 

در ميان مشتريهای مستر زبل نيويوركی، مديران شركتهای بيمه و سرمايه‌گذاری و حتی انجمنهای خيريه هم بوده اند، يعنی ‌كسانی كه، از جمله، به مردم می‌آموزند انسان شريف و چيزفهم هرگز وانمود نمی‌كند از قاعده و قانون خبر ندارد.

 

و مشتريهای حاج‌آقا زبل قمی قرار است به خلق‌الله هشدار بدهند كسی‌ چنانچه لقمۀ شبهه‌دار بخورد و بچه پس بيندازد، فرزندش نااهل از آب در خواهد آمد.   

 

در آمريكا ــــ و كلاً غرب ـــ گفتند احتكار اسكناس در بانكها بد است و با هر كلكی شده وام بدهيد تا خلايق، مثل آدم زنده و سالم و سرحال، خريد كنند.  وزارت بازرگاني ايران هم به مردم می‌گويد بروند خريد كنند وگرنه انگار از بي‌كفنی‌ زنده‌اند.

 

در چين گفتند به هركس در خانه‌اش ‌برای كارخانه‌ها قطعه‌ توليد كند وام می‌دهيم.  در ايران گفتند اين كوه اسكناس انبارشده در بانك مركزی را كه به مستضعفان تعلق دارد به صاحبان مال رد كنيد تا برنامه‌های‌ زودبازده اجرا كنند.

 

در التقاطی شبيه اغتشاش،  برنامۀ ‌چيني را با روش آمريكايی اجرا كرديم ‌و وامهاي هنگفت تبديل به خانه و زمين شد.
 

حالا می‌بينيم آمريكا چقدر شبيه ماست: دولتهای هر دو ابرقدرت ــــ يعني آنها و اينجانبان ــــ بايد براي چاپ هرچه بيشتر اسكناس،‌ كوه كاغذ به چاپخانه بفرستند.

 

زمانی مضمون تصنيفی بدين قرار بود: من همونم كه يه روز/ می‌خواسم دريا بح شم.

 

در قرائتي نوانديشانه، يا ورژني پست‌مدرن، می‌توان سرود: ما همونيم كه امروز/ ينگه دنيا داره مثل ما میح ‌شه.

14 اسفند 87

 

فهرست مشاهدات

 

 

 

صفحۀ‌‌‌ اول   كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب  سرمقاله‌ها

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X