برای رفع تنوع
در رديابی قطعهای از لبيبی،
سرايندﮤ هزار سال پيش خراسان، به اين
دو بيت از او برخوردم.
هجاگوی گمنام
هجاگوی فقط نمیگويد آن يكی حيف بود؛ میگويد كاش اين پدرسوخته
ريق رحمت را سر بكشد. برای مصرف يواشكی ِ صادركنندگان
بخشنامههای ”وز شمار دو چشم يك تن كم“ كه ممكن است از فسنالههای
ضدمرگ خودشان خسته شده باشند بدك نيست (نونها در رفتنش و ماندنش
ساكن تلفط شوند):
گر فرخي بمرد چرا عنصري نمرد
پيري بماند دير و جواني برفت زود
فرزانهاي برفت و ز رفتنْش هر زيان
ديوانهاي بماند و ز ماندنْش هيچ سود
14 مرداد 89
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|