مشق بی مشق
كسانی مضامين سرودههای متقدمان را
تكرار میكنند كه چه خوب شد زمستان رفت و بهار آمد.
جای بحث دارد اصلاً كـِی زمستان
بود. اين گرمای روزافزون و كرختكننده
اسمش بهار باشد يا هرچه، خوشايند همه نيست.
درهرحال، نوروزهای كنونی يك مزيت عمده بر مدل قديمی دارد: محصلها
محكوم نيستند سراسر تعطيلات سال نو را صرف مشقنوشتن و حلكردن
مسئلۀ حساب كنند.
پيشتر، امكانهای تفريح محدود بود و خانوادهها از مدرسه میخواستند
طوری بچهها را مجبور به كار گـِل كنند كه فرصت شيطنت برايشان
نماند. سركوبی و انقياد تحت عنوان
درسخواندن و تعليم و تربيت. حالا
بسياری بچهها تعطيلات نوروز را از هر وقت دلشان خواست شروع میكنند
و هر قدر ميلشان بود كش میدهند. مشق
هم نمینويسند.
گروه پينك فلويد در يكی از ترانههايش، ”فقط
يه آجر ديگه تو ديفال“، از زبان همسُرايان خردسال ندا
میدهد: ”ما درسخوندن لازم نداريم“، ”آی معلما، بچا رو راحت
بذارين“ (حالا كه همه مثل گويندههای راديوتلويزيون لفظ قلم صحبت
میكنند، استعمال ”ديفال“ تهرونیهای كمسواد قديم برای ديوار شايد
هم خاطرهانگيز و هم كنايهآميز باشد).
در ايران ظاهراً كسانی در فكرند كه نوجوانهای امروزی زير بار
نمیروند چون نوع مدرسه عوض شده. محصل
هم محصلهای قديم كه تمام چهارده روز را مینشست مشق مینوشت و جيك
نمیزد. خيال دارند بساط مدرسههای
سبك قديم را احيا كنند لابد تا بچهها را تمام تعطيلات عيد بنشانند
مشق بنويسند.
به بركت نغمههای پرخروش امثال پينك فلويد و مقاومت مخالفان زرجدادن
خردسالان و نوجوانان، اين خيال هم راه به جايی نخواهد برد.
اول فروردين 89
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|