در تنگنای قافیه

هواداران نوگرایی در شعر فارسی می‌گفتند ردیف و قافیه یعنی کلمات پیش از آنکه انتخاب شوند خودشان را تحمیل کرده‌اند.  سعدی وقتی می‌سراید "چنان قحط‌سالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق"، مکان به ضرورت وزن و قافیه انتخاب شده تا با واژهٔ عشق جور در بیاید.  چنانچه شاعر می‌خواست داستانی از خجند تعریف کند ناچار باید می‌گفت فراموش کردند قند، یا اگر مربوط به کل جهان بود با نان هم‌قافیه می‌شد.  برای دهلی و کاشان و اصفهان در این بحر عروضی اساساً جایی نیست.

 

حالا که صحبت از شهرها به عنوان وزن و قافیه شد، پرُفسور خُرناس، پرسوناژی شدیداً فاضل در برنامهٔ کمدی صبح جمعهٔ‌ رادیو در دههٔ هفتاد (شاید ملهَم از محمود حسابی فقید) با غلط‌خواندن بیتی ادعا می‌کرد منظور مولوی از "نی حدیث هر که از یاری برید/ پرده‌هایش پرده‌های مادرید" اشاره به تابلوهای نقاشی در موزه‌های پایتخت اسپانیاست.

 

وقتی دَم گرفتند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، نتیجه این شد که "جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد."  اکنون که منظور دوم مدتهاست حاصل شده، چنانچه حرفی از آزادی زندانی سیاسی باشد لابد وضع موجود (با اجازهٔ سعدی) کم‌باد یا ارشاد باید گردد.

 

تا آنجا که به قالب نظم مربوط می‌شود، مدافعان سیستم حق دارند برای شعار "وضع موجود تشدید باید گردد" یا "تحکیم باید گردد" همزادی هم‌وزن و هم‌قافیه بسازند: زندانی سیاسی تبعید، تهدید یا تفهیم باید گردد.  و اگر نظام مقدس تشویق باید گردد، زندانی سیاسی تزریق باید گردد.

 

ادبای متقدّم از سر مطایبه می‌گفتند "در تنگنای قافیه خورشید خر شود"، یعنی گرچه اصول خیلی خیلی مهم است، وقتی کار برای خدا باشد چنانچه مؤمن در بن‌بست گیر کرد هر عملی مجاز است.

 

نهایتاً خود مؤمن حسب اینکه هوا چقدر پس باشد تعیین می‌کند چه کارهایی که، بنا به اصول، مجاز نبوده حالا هست.

١٤ اسفند ٨٩

 

یادداشت‌های ٩٣

                ٩٢

                ٩١

                ٩٠

                ٨٩

                ٨٨

                ٨٧

 

 

صفحۀ‌‌‌ اول    كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X