در
عهد موسولينى كه كسب وكار دار ودستههاى شبهنظامى در ايتاليا سكّه بود آدمهايی به كمتر از عنوان ''فرمانده" رضايت نمى دادند. آرتور كوستلر
مىنويسد همان جا و همان روزگار مردى در خيابان زير كاميونى كه دندهعقب
حركت مىكرد رفت و كشته شد چون هرچه رهگذران فرياد زدند ''آقا! آقا!" اعتنا
نكرد: انتظار و عادت داشت همه او را
فرمانده، سردار يا چنين چيزهايی خطاب كنند.
در ايران، بحث دربارۀ مدرك دانشگاهى، معمولاً همراه با شعارهايى عليه بيش از حد
بهادادن به چنين مداركى، به خيلى پيشتر بر مىگردد.
منتقدان مىگفتهاند
از اعتبار مدرك دانشگاهى همواره در جاى صحيح استفاده نمىشود
و درجۀ آكادميك را، به نيّت
فخر فروختن به خلايق، تبديل به لقب مىكنند؛
كه به صلاحيت عملى و توانايى بالفعل ِ دارندۂ چنين عنوانهايى توجه نمىشود؛
كه ذكر تيتر افراد از گفتۀ آنها حجّت مىسازد؛
كه مدرك دانشگاهى بيشتر در خدمت بالابردن منزلت اجتماعىِ دارندۀ آن و البته
مرتبۀ ادارى و حقوق و مزاياى اوست تا اثبات شأن علمىاش،
يا خدمتى كه به خلق مىكند.
ديگران، در ردّ خردهگيرىِ
منتقدان، مى گفتهاند
اين انتقادها بيشتر از روى رشك و بخل است تا با نيّت اصلاحگرى؛ كه اسم هركس قرار
باشد عزّت بيابد با عنوان آكادميك او ذكر مىشود،
و از هركس بناست در چشم خلايق خوار شود سلب درجه مىكنند.
با اين حساب، محمد مصدق كپيهاى
است كمرنگ از تصوير
تابناك دكتر مصدق. كسى كه نزد منتقدانش على شريعتى نام داشت نزد
هواداران سينهچاكش،
خيلى ساده و راحت، ''دكتر" بود و لاغير: دكتر با افكار تابناكش ما را از ظلمت
جهل رهاند؛ دكتر مىگويد
ما بايد براى خروج از بن بست
تاريخى چنين و چنان كنيم.
مطلب از اين قرار است: اعتماد بيمار به پزشك معالجش و آن نوع اطاعتى كه بيمار در
برابر او لازم مىبيند،
با بهكاربردن
عنوان دكتر در مورد ديگران و در همه جنبه ها
تعميم مىيابد،
همچنان كه اگر پزشك تجويز كند اين دارو را بياشاميم يا آن غذا را نخوريم، چشمبسته
مطيعيم.
طرح: توكا
نیستانی
بزرگ علوى حكايت كرده است كه شاه وقتى مىخواست
به ديدارى رسمى از آلمان شرقى بپردازد، بر سر اين تقاضا كه دانشگاه برلن، و نه
دانشگاه لايپزيگ آنطور كه ميزبان مىخواست،
به او دكتراى افتخارى بدهد دو دولت مدتى چانه مىزدند.
در پيشگاه كسى كه ادعا مىكرد
خورشيد نژاد آريايى است، پته و رداى تشريفاتىِ دانشگاه كمونيستها بيشتر به اسباب بازىاى
مىمانْد
كه نيمساعتى سرگرمش كند، اما از همان هم دستبردار
نبود و نوع خوبش را مىخواست.
هم مردم به دين پادشاهان
ِ خويشند و هم سلاطين به مظـنۀ كالاهاى با ارزش توجه
دارند.
سال پيش، در جريان انتخابات رياست جمهورى، درجات تحصيلى رقيبان را زيروبالا
كردند و روشن شد از ميان آن چهار تن كسى دكترا نگرفته است. اما همه قانع
نشدند و كسانى از طرفداران نامزد پيروز همچنان دوست دارند او را دكتر خطاب كنند.
تلقّى عمومى اين است كه آدم چيزفهم اگر درجۀ دكترا هم داشته باشند نورعلىٰ نور
است.
چندين سال پيش ناگهان به گروهى از افراد خوشنام ــــ شامل بازيگر و مدرّس و
نوازنده و فيلسوف و غيره ــــ يكىدو دوجين درجۀ دكتراى افتخارى اعطا شد. اين
عطايا، در وهلۀ نخست، حركتى در جهت قدرشناسى از اهل علم و هنر و برصدرنشاندن
اين طايفه به نظر
رسيد. درهرحال، گيرندگان آن درجات افتخارى راه دورى نرفتهاند:
درجۀ دكترا چنان فراوان شده كه آن افراد امروز امتياز چندانى نسبت به همقطاران
غيردكتر خويش ندارند، جز از نظر رتبۀ ادارى و حقوق و مزاياى آخر برج. به نظر
پارهاى
منتقدان، پشت اعطاى درجۀ دكتراى دستهجمعى
اين پيام هم نهفته بود كه عصر تفاخر اصحاب آكادمى به سر رسيده و هركس كارى را خوب
بلد باشد و افكار عمومى به او نمرۀ قبولى بدهد مىتوان
خيال كرد درجۀ پىاچدى
هم گرفته است.
به تعبيرى، مىتوان گفت جامعۀ ما هنوز نتوانسته است پارهاى خلقيات قديمى را
كاملاً از ذهن خويش بتكاند، گرچه در اين راه تلاشهايى كرده است. از جملۀ آن
عادات، خريد و فروش القاب و عناوين است. تا عصر مشروطيت، افرادى مبلغى به شاه
مىدادند و لقبى مطنطن براى استفادۀ خود و فاميلشان دستوپا مىكردند. حالا
همان وجوه را به بنگاهى ''غيرانتقاعي"، نهادى، مؤسسهاى، دانشگاهى مىپردازند و
عنوانی چشمگير به نام خويش اضافه مىكنند. عنوان ''استاد دكتر" تفاوتى اساسى
با القابى مانند قويمالملك و فهيمالممالك ندارد.
اهل جرايد هم، كه مستضعف
فرهنگى در ميانشان كم نيست، گرچه گاه با زبان به تنقيد مدركگرايى
مى پردازند، در عملْ آن را تقويت مىكنند: در محضر ''حضرت استاد دكتر"
مىنشينند و با خضوعى حقارتبار استدعا مىكنند ايشان اگر
برایشان زحمتی نیست سير
انديشه در يك صد سال گذشته را اجمالاً بيان بفرمايند. و در برابر اين مقدمه و
تشريفات و تعارفات پوچ، نه نشانى از
فروتنی در لحن مصاحبهشوندۀ انديشهورز ديده
مى شود و نه چيزى تازه در حرفهايش.
با همۀ انتقادهاى معمولاً نهچندان صادقانهاى كه از مدركگرايى رواج دارد،
احترام به مدرك تحصيلى، و منزلت مستتر در آن، در بافت سلسلۀ مراتب اجتماعى تنيده
است و تيتر تحصيلى بخشى از نام اشخاص و حتى عين نام آنها فرض مىشود.
وقتى كسى را ''خانم دكتر" خطاب مىكنند،
در همۀ موارد روشن نيست اين به درجۀ علمى خود فرد بر مىگردد
يا به مدرك شوهرش. در صحبتهاى روزمره مى بينيم
از عنوانهاى آكادميك، گاه مستند و گاه بى پايه،
به عنوان
تكيهكلام
و تعارف استفاده مىشود؛
و در مقابل، التماس دعا: شما هم تيتر ما را فراموش نفرماييد. نزد عيبجويان، اين
شايد معادل چشمدوختن
به دست ديگران براى دريافت انعام برسد، گرچه اهل فضل همواره به تأييد همقطاران
بيش از ستايش عوامالناس
بها مىدادهاند.
اكنون مىبينيم
آيتالله روى جلد كتابش خود را صاحب درجۀ دكترا معرفى مىكند،
در همان حال كه عنوان ِ سنتى ِ او به جاى خود باقى است. اگر نصب فكل و كراوات در
حكم تشبّه به كفـّار باشد، درجهاى
كه دانشگاههاى خاجپرستان
ابداع كردهاند
دستكمى از آن علايمِ مكروه ندارد. و استعمال عنوان ''آيتالله
دكتر" از جانب حافظان سنّت دو چندان غريب مىنمايد.
براى مثال و پيشنهاد، مىتوان
از تيتر ثقةالاسلام به عنوان
درجهاى
معادل دكتراى دانشگاه در رشتۀ الهيات و معارف اسلامى استفاده كرد. در اين حالت،
سلسله مراتب آكادميك متمايز مىماند،
در عين حال كه از دامنزدن
به ولع عمومى براى تفاخر به مستفرنگيات، آن هم از سوى ستيهندگان عليه بدعت و
تهاجم فرهنگى غرب، پرهيز مىشود.
يكى از بزنبهادرهايى كه براى زد و خورد خيابانى تعليم ديدهاند اعلام مىكند
سرگرم گذراندن دورۀ ''دكتراى مديريت استراتژيك" است. و در روزنامه ديده مىشود فرد در يك آگهى تسليت، ''شهيد دكتر" عنوان دارد و در يك تسليت ديگر همان جا
و همان صفحه ''مهندس" است؛ يعنى عنوان دانشگاهى تبديل به چيزى شده در حد
''سردار" در روزگار موسولينى، يا ''حاجآقا" در روزگار ما، كه بهكاربردن آنها از بابت تأليف قلوب و رعايت حرمت افراد مستحب است.
در غرب، زادگاه مدارك آكادميك، اشاره به افرادى در ردۀ ماركس و اينشتين و راسل
با عنوان دكتر مىتواند طنزآميز باشد. در كشورهاى انگلوساكسون، درجۀ دانشگاهىِ
افراد را معمولاً پس از اسم آنها و به اختصار مىآورند، نه پيش از نام آنها و به عنوان
لقب. در آلمان عنوان دانشگاهى بيشتر به كار
مى رود
(عنوان ''دكتر مهندس`` از ابداعات آنهاست) اما نه مداوماً. درعين حال، در غرب
تقريباً تنها شغلى كه صفت بازنشسته در مورد آن به كار نمىرود
استادى ِ دانشگاه است كه افتخارى هميشگى به حساب مىآيد
(در چنين مواردى عنوانِ اِمِريتوس به كار
مى رود)
اما آن داستانِ ديگرى است.
در اين توهّمِ علمِ پتهاى
و تورّم پتۀ علمى، رفتار مقامهاى دولتى هم تماشايى است. مراكزى صرفاً براى تجهيز
صاحبان مقام به درجات دانشگاهى تأسيس كردهاند
(سلف سرويس
آكادميك، مخصوص اعضا). بسيار احتمال دارد در آيندهاى
نه چندان
دور، كابينه، مجلس و مديريتهاى رده بالا
يكسره متشكل از اعضايى باشد كه يا تاكنون دكترا گرفتهاند
يا در صددند يك فقره دستوپا
كنند (مىتوان
طبق قانون ِ ''از كجا آوردهاى؟"
از افراد پرسيد: اول پست گرفتى يا پىاچدى؟).
در مجموع، آنچه امروز عملاً در مراكز تهيه و توزيع مدرك دانشگاه اتفاق مىافتد
از آنچه زمانى شفاهاً در مدح نظام آموزشِ باز و نامحدود حوزوى گفته مىشد
يك دنيا فاصله دارد. اين هم تناقض آشكار ديگرى در سير نظام آموزشى و بين حرف و
عمل ماست.
پيش از فكركردن به راه حل، بپرسيم آيا اساساً مسئلهاى
وجود دارد؟ مى توان
گفت مسئلهاى وجود داشته است
كه رفته رفته
تغيير شكل مىدهد: درجۀ علمى به سبب كمياببودنش خواهان بسيار داشت. بنابراين به انحاى
مختلف و تا توانستند مدرك دادند تا انحصار بازارِ دانش آموختگى بشكند و به عدۀ
بيشترى سهمى عادلانه برسد. با وفور چنين درجههايى،
مىتوان
انتظار داشت مظنۀ آنها نه تنها بالا نرود، بلكه از همين حدى هم كه هست مدام
تنزّل كند. وقتى چيزى همه جا ريخته باشد يقيناً پيشپاافتاده
مىشود.
در گذشته، نارضايى از جانب كسانى بود كه مىگفتند
دارندگان درجههاى
علمى از پتۀ خويش براى سرورى ِ نابحق بر ديگران بهرهبردارى
مىكنند
و كِـبـر مىورزند.
حالا مشكل دوتا شده: كسانى كه براى گرفتن مدركى از يك دانشگاه معتبر دود
چراغ خوردهاند
گلهمندند
كه توزيع مداركِ فاقد پشتوانۀ علمى اجحافى است در حق دارندگان ِ با صلاحيتِ چنين
مداركى؛ مثل چاپ بىرويۀ
اسكناس كه به تورّم دامن مىزند،
حاصل پسانداز
و كار واقعىِ افراد را محو مىكند
و به سوداگرانِ فرصتطلب
ميدان مىدهد.
از جانب ديگر، خيل تازهدرجهگرفتگان
مىنالند
كه پس كجاست آن ثمرات مالى و اجتماعىِ شيرين مدرك دانشگاه كه زمانى دهان عارف و
عامى را آب مىانداخت؟
ارتقاى سطح درجات تحصيلى تا حدى نتيجۀ طبيعىِ افزايش سطح سواد است. شصت سال
پيش، مدرك ششم ابتدايى براى استخدام در دستگاه دولت كافى بود، امروز درجۀ ليسانس
هم كفايت نمىكند.
تا ده، پانزده سال پيش درجۀ دكترا استخدام پرعزّت و فورى معنى مىداد،
امروز نمىدهد.
تا ديروز تخصص بالاترين بود، امروز فوقتخصص
بالاترين است و فردا شايد كار به سوپرتخصص و ماوراءتخصص بكشد.
موج و مُد بورسِ دكتربازى هم محكوم به فرونشستن
است، اما توليد انبوه درجۀ دكترا فعلاً ادامه خواهد يافت چون هنوز تا نقطهٔ
اشباع فاصله داريم. منتقدان مىگويند،
مثلاً، در شهرى كوچك كه هنوز دبيرستان درستوحسابى ندارد قرار است دكتراى
علوم انسانى يا ادبيات عرب بدهند. اين نوع مدرك فلّه، جز براى مقامهاى ادارى كه
با كمك آن ترفيع بگيرند ـــــ ''تو به من دكترا بده، من هم تو را معاونم مىكنم"
ـــــ به كمتر دردى مىخورد.
درهرحال، تا بازارى چنين داغ وجود دارد، توليد درجۀ دانشگاهى در انواع رشته ها
ادامه دارد و مدارك كسانى هم كه بر پايۀ بضاعت علمى بدانها دست يافتهاند
كمبهاتر
خواهد شد.
عاملى كه مىتواند
به توقف منحنى روبهبالاى توليد درجه علمى كمك كند اشباع بازار كار است، طورى كه
رقابت بسيار فشردهتر
شود و صِرف داشتن مدرك كفايت نكند. در چنان حالتى، بناچار براى جويندگان كار
امتحانى شبيه به مسابقه برگزار خواهد شد و سنجش توانايى افراد مكمل برگۀ مدرك
خواهد بود، همچنان كه در بسيارى جاها، از جمله آمريكا، مرسوم است. عرضۀ درجۀ
دانشگاهى را نمى توان
از توليد ديگر كالاها مستثنى دانست. عنوان آكادميك تا وقتى قيمت دارد ارزش هم
خواهد داشت.
پيشتر، در ايران بر سر يافتن معادلهاى تحصيلى براى كسانى كه در كشورهاى ديگر درس
خوانده بودند اختلاف نظرهايى پيش مىآمد
و راه بر سوءاستفاده
باز مىماند
ـــــ از جمله در مورد دكتراى دانشگاههاى دولتى و غيردولتىِ فرانسه، و نيز دكتراى
دانشگاههاى ايتاليا كه از جهاتى متفاوت از دكتراى كشورهاى انگليسىزبان
است. به مرور،
با ايجاد معيارهايى عام و مبتنى بر واحدها و ساعات تحصيل هر مادۀ درسى، در
ارزيابى مدارك تحصيلى وحدت رويّه به وجود آمد.
زمانى در همه جاى دنيا نظاميان در مهمانى و رستوران و باغ و باغچه هم با
اونيفرم ظاهر مىشدند.
در آيندۀ پيش روى جامعه، با اين سيل توليد مازاد بر احتياج مدرك آكادميك، عنوان
دانشگاهى تا حد زيادى مانند درجۀ نظامى خواهد شد كه در ساعاتى محدود و در جاهايى
معين كاربرد دارد، نه در تمام اوقات و همه جا. همان طور كه امروز ديگر در
ساعت غيرادارى و در كوچه و خيابان كسى را با درجه و مدال و نشان و فرماندهبودن
ِ كسى كارى نيست، درجۀ علمى هم در سلسله مراتب خاص خويش به كار خواهد رفت، نه به
عنوان تابلو و پشتوانۀ شخصيت فرد. چنين تحولاتى زمان مىبـَرَد.
در اين نشريه به استقبال آينده مىرويم
و، ضمن معرفى افراد با درجۀ دانشگاهى و توجه به پيشينۀ تحصيلى و مرتبه علمى آنها،
تا حد امكان از تكيۀ نالازم بر القاب و عناوينى كه مدام بازارىتر مىشوند
مىپرهيزيم.