صفحۀ‌‌‌ اول   كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب  سرمقاله‌ها

 آرشيو 

   سرمقاله

 

   

           شمارۀ‌ دوم    آبان 77

       توَهّم و تورّم مدرك

در عهد موسولينى كه كسب ‏وكار دار ودسته‌‏هاى شبه‏‌نظامى در ايتاليا سكّه بود آدمهايی به كمتر از عنوان ''فرمانده" رضايت نمى ‏دادند.  آرتور كوستلر مىنويسد همان جا و همان روزگار مردى در خيابان زير كاميونى كه دنده‌عقب حركت مى‌‌كرد رفت و كشته شد چون هرچه رهگذران فرياد زدند ''آقا! آقا!" اعتنا نكرد: انتظار و عادت داشت همه او را فرمانده،‌ سردار يا چنين چيزهايی خطاب كنند.

در ايران، بحث دربارۀ مدرك دانشگاهى، معمولاً همراه با شعارهايى عليه بيش از حد بهادادن به چنين مداركى، به خيلى پيشتر بر مى‌‏گردد.  منتقدان مى‌گفته‌‏اند از اعتبار مدرك دانشگاهى همواره در جاى صحيح استفاده نمى‌‏شود و درجۀ آكادميك را، به ‏نيّت فخر فروختن به خلايق، تبديل به لقب مى‌‏كنند؛  كه به صلاحيت عملى و توانايى بالفعل ِ دارندۂ چنين عنوانهايى توجه نمى‌‏شود؛  كه ذكر تيتر افراد از گفتۀ آنها حجّت مى‌‏سازد؛  كه مدرك دانشگاهى بيشتر در خدمت بالابردن منزلت اجتماعىِ دارندۀ آن و البته مرتبۀ ادارى و حقوق و مزاياى اوست تا اثبات شأن علمى‌‏اش، يا خدمتى كه به خلق مى‌‏كند.

                                                                                                               

ديگران، در ردّ خرده‌‌گيرىِ منتقدان، مى ‏گفته‌‏اند اين انتقادها بيشتر از روى رشك و بخل است تا با نيّت اصلاحگرى؛ كه اسم هركس قرار باشد عزّت بيابد با عنوان آكادميك او ذكر مى‌‏شود، و از هركس بناست در چشم خلايق خوار شود سلب درجه مى‌‏كنند.  با اين حساب، محمد مصدق كپيه‌اى است كمرنگ از تصوير تابناك دكتر مصدق.  كسى كه نزد منتقدانش على شريعتى نام داشت نزد هواداران سينه‏چاكش، خيلى ساده و راحت، ''دكتر" بود و لاغير: دكتر با افكار تابناكش ما را از ظلمت جهل رهاند؛ دكتر مى‌‏گويد ما بايد براى خروج از بن ‏بست تاريخى چنين و چنان كنيم.

مطلب از اين قرار است: اعتماد بيمار به پزشك معالجش و آن نوع اطاعتى كه بيمار در برابر او لازم مى‌بيند، با به‌‏كاربردن عنوان دكتر در مورد ديگران و در همه جنبه‏ ها تعميم مى‌‏يابد، همچنان كه اگر پزشك تجويز كند اين دارو را بياشاميم يا آن غذا را نخوريم، چشم‌‏بسته مطيعيم.

         طرح: توكا نیستانی                                                                                                                                  

بزرگ علوى حكايت كرده است كه شاه وقتى مى‌‏خواست به ديدارى رسمى از آلمان شرقى بپردازد، بر سر اين تقاضا كه دانشگاه برلن، و نه دانشگاه لايپزيگ آن‌طور كه ميزبان مى‌‏خواست، به او دكتراى افتخارى بدهد دو دولت مدتى چانه مى‌‏زدند.  در پيشگاه كسى كه ادعا مى‌‏كرد خورشيد نژاد آريايى است، پته و رداى تشريفاتىِ دانشگاه كمونيستها بيشتر به اسباب ‏بازى‌‏اى مى‌‏مانْد كه نيم‌ساعتى سرگرمش كند، اما از همان هم دست‏‌بردار نبود و نوع خوبش را مى‌‏خواست.  هم مردم به دين پادشاهان ِ خويشند و هم سلاطين به مظـنۀ كالاهاى با ارزش توجه دارند.

سال پيش، در جريان انتخابات رياست جمهورى، درجات تحصيلى رقيبان را زيروبالا كردند و روشن شد از ميان آن چهار تن كسى دكترا نگرفته است.  اما همه قانع نشدند و كسانى از طرفداران نامزد پيروز همچنان دوست دارند او را دكتر خطاب كنند.  تلقّى عمومى اين است كه آدم چيزفهم اگر درجۀ دكترا هم داشته باشند نورعلىٰ ‏نور است.

چندين سال پيش ناگهان به گروهى از افراد خوشنام ــــ  شامل بازيگر و مدرّس و نوازنده و فيلسوف و غيره ــــ يكى‌دو دوجين درجۀ دكتراى افتخارى اعطا شد.  اين عطايا، در وهلۀ نخست، حركتى در جهت قدرشناسى از اهل علم و هنر و برصدرنشاندن اين طايفه به ‏نظر رسيد.  درهرحال، گيرندگان آن درجات افتخارى راه دورى نرفته‌‏اند:  درجۀ دكترا چنان فراوان شده كه آن افراد امروز امتياز چندانى نسبت به همقطاران غيردكتر خويش ندارند، جز از نظر رتبۀ ادارى و حقوق و مزاياى آخر برج.  به نظر پاره‌‏اى منتقدان، پشت اعطاى درجۀ دكتراى دسته‌‏جمعى اين پيام هم نهفته بود كه عصر تفاخر اصحاب آكادمى به سر رسيده و هركس كارى را خوب بلد باشد و افكار عمومى به او نمرۀ قبولى بدهد مى‌‏توان خيال كرد درجۀ پى‌‏اچ‌‏دى هم گرفته است.

به‏ تعبيرى، مى‌توان گفت جامعۀ ما هنوز نتوانسته است پاره‌‏اى خلقيات قديمى را كاملاً از ذهن خويش بتكاند، گرچه در اين راه تلاشهايى كرده است.  از جملۀ ‌آن عادات، خريد و فروش القاب و عناوين است.  تا عصر مشروطيت، افرادى مبلغى به شاه مى‏دادند و لقبى مطنطن براى استفادۀ خود و فاميلشان دست‏وپا مى‏كردند.  حالا همان وجوه را به بنگاهى ''غيرانتقاعي"، نهادى، مؤسسه‏‌اى، دانشگاهى مى‏پردازند و عنوانی چشمگير به نام خويش اضافه مى‏كنند.  عنوان ''استاد دكتر" تفاوتى اساسى با القابى مانند قويم‌‏الملك و فهيم‏‌الممالك ندارد.

اهل جرايد هم، كه مستضعف فرهنگى در ميانشان كم نيست، گرچه گاه با زبان به تنقيد مدرك‌‏گرايى مى پردازند، در عملْ آن را تقويت مى‌‏كنند: در محضر ''حضرت استاد دكتر" مى‌‏نشينند و با خضوعى حقارت‌‏بار استدعا مى‌‏كنند ايشان اگر برایشان زحمتی نیست سير انديشه در يك صد سال گذشته را اجمالاً بيان بفرمايند.  و در برابر اين مقدمه و تشريفات و تعارفات پوچ، نه نشانى از فروتنی در لحن مصاحبه‌‏شوندۀ انديشهورز ديده مى ‏شود و نه چيزى تازه در حرفهايش.

با همۀ انتقادهاى معمولاً نه‌‏چندان صادقانه‌‏اى كه از مدرك‌گرايى رواج دارد، احترام به مدرك تحصيلى، و منزلت مستتر در آن، در بافت سلسلۀ مراتب اجتماعى تنيده است و تيتر تحصيلى بخشى از نام اشخاص و حتى عين نام آنها فرض مى‌‏شود.  وقتى كسى را ''خانم دكتر" خطاب مى‏‌كنند، در همۀ موارد روشن نيست اين به درجۀ علمى خود فرد بر مى‌‏گردد يا به مدرك شوهرش.  در صحبتهاى روزمره مى‌ بينيم از عنوانهاى آكادميك، گاه مستند و گاه بى ‏پايه، به ‏عنوان تكيه‌‏كلام و تعارف استفاده مى‌‏شود؛ و در مقابل، التماس دعا: شما هم تيتر ما را فراموش نفرماييد.  نزد عيبجويان، اين شايد معادل چشم‌‏دوختن به دست ديگران براى دريافت انعام برسد، گرچه اهل فضل همواره به تأييد همقطاران بيش از ستايش عوام‌‏الناس بها مى‏داده‌‏اند.

اكنون مى‌‏بينيم آيت‌‏الله روى جلد كتابش خود را صاحب درجۀ دكترا معرفى مى‌‏كند، در همان حال كه عنوان ِ سنتى ِ او به جاى خود باقى است.  اگر نصب فكل و كراوات در حكم تشبّه به كفـّار باشد، درجه‌اى كه دانشگاههاى خاج‏‌پرستان ابداع كرده‌‏اند دست‌كمى از آن علايمِ مكروه ندارد.  و استعمال عنوان ''آيت‌الله دكتر" از جانب حافظان سنّت دو چندان غريب مى‌‏نمايد.  براى مثال و پيشنهاد، مى‌‏توان از تيتر ثقة‌الاسلام به‏ عنوان درجه‏‌اى معادل دكتراى دانشگاه در رشتۀ الهيات و معارف اسلامى استفاده كرد.  در اين حالت، سلسله مراتب آكادميك متمايز مى‌‏ماند، در عين حال كه از دامن‌زدن به ولع عمومى براى تفاخر به مستفرنگيات، آن هم از سوى ستيهندگان عليه بدعت و تهاجم فرهنگى غرب، پرهيز مى‏‌شود.

يكى از بزنبهادرهايى كه براى زد و خورد خيابانى تعليم ديده‌‏اند اعلام مى‌‏كند سرگرم گذراندن دورۀ‌ ''دكتراى مديريت استراتژيك‏" است.  و در روزنامه‏ ديده مى‌‏شود فرد در يك آگهى تسليت، ''شهيد دكتر" عنوان دارد و در يك تسليت ديگر همان جا و همان صفحه ''مهندس‏" است؛ يعنى عنوان دانشگاهى تبديل به چيزى شده در حد ''سردار" در روزگار موسولينى، يا ''حاج‌آقا" در روزگار ما، كه به‏كاربردن آنها از بابت تأليف قلوب و رعايت حرمت افراد مستحب است.

در غرب، زادگاه مدارك آكادميك، اشاره به افرادى در ردۀ ماركس و اينشتين و راسل با عنوان دكتر مى‌‏تواند طنزآميز باشد.  در كشورهاى انگلوساكسون، درجۀ دانشگاهىِ افراد را معمولاً پس از اسم آنها و به اختصار مى‏‌آورند، نه پيش از نام آنها و به ‏عنوان لقب.  در آلمان عنوان دانشگاهى بيشتر به ‏كار مى ‏رود (عنوان ''دكتر مهندس‏`` از ابداعات آنهاست) اما نه مداوماً.  درعين حال، در غرب تقريباً تنها شغلى كه صفت بازنشسته در مورد آن به كار نمى‌‏رود استادى ِ دانشگاه است كه افتخارى هميشگى به حساب مى‌‏آيد (در چنين مواردى عنوانِ اِمِريتوس به ‏كار مى ‏رود) اما آن داستانِ ديگرى است.

در اين توهّمِ علمِ پته‌‏اى و تورّم پتۀ علمى، رفتار مقامهاى دولتى هم تماشايى است.  مراكزى صرفاً براى تجهيز صاحبان مقام به درجات دانشگاهى تأسيس كرده‏‌اند (سلف‏ سرويس آكادميك، مخصوص اعضا). بسيار احتمال دارد در آينده‌اى نه ‏چندان دور، كابينه، مجلس و مديريتهاى رده‏ بالا يكسره متشكل از اعضايى باشد كه يا تاكنون دكترا گرفته‌‏اند يا در صددند يك فقره دست‌‏وپا كنند (مى‏توان طبق قانون ِ ''از كجا آورده‌‏اى؟" از افراد پرسيد: اول پست گرفتى يا پى‏اچ‌‏دى؟).  در مجموع، آنچه امروز عملاً در مراكز تهيه و توزيع مدرك دانشگاه اتفاق مى‌‏افتد از آنچه زمانى شفاهاً در مدح نظام آموزشِ باز و نامحدود حوزوى گفته مى‏‌شد يك دنيا فاصله دارد.  اين هم تناقض آشكار ديگرى در سير نظام آموزشى و بين حرف و عمل ماست.

پيش از فكركردن به راه حل، بپرسيم آيا اساساً مسئله‌اى وجود دارد؟ مى ‏توان گفت مسئله‌‏اى وجود داشته است كه رفته رفته تغيير شكل مى‏دهد: درجۀ علمى به سبب كمياب‌‏بودنش خواهان بسيار داشت.  بنابراين به انحاى مختلف و تا توانستند مدرك دادند تا انحصار بازارِ دانش ‏آموختگى بشكند و به عدۀ بيشترى سهمى عادلانه برسد.  با وفور چنين درجه‌‏هايى، مى‌‌توان انتظار داشت مظنۀ آنها نه تنها بالا نرود، بلكه از همين حدى هم كه هست مدام تنزّل كند.  وقتى چيزى همه جا ريخته باشد يقيناً پيش‏‌پاافتاده مى‌‏شود.

در گذشته، نارضايى از جانب كسانى بود كه مى‏گفتند دارندگان درجه‌‏هاى علمى از پتۀ خويش براى سرورى ِ نابحق بر ديگران بهره‏‌بردارى مى‌كنند و كِـبـر مى‌‏ورزند.  حالا مشكل دوتا شده: كسانى كه براى گرفتن مدركى از يك دانشگاه معتبر دود چراغ خورده‏‌اند گله‌‏مندند كه توزيع مداركِ فاقد پشتوانۀ علمى اجحافى است در حق دارندگان ِ با صلاحيتِ چنين مداركى؛ مثل چاپ بىرويۀ اسكناس كه به تورّم دامن مى‌زند، حاصل پس‏‌انداز و كار واقعىِ افراد را محو مى‌‏كند و به سوداگرانِ فرصت‌‏طلب ميدان مى‌‏دهد.  از جانب ديگر، خيل تازه‌درجه‌گرفتگان مىنالند كه پس كجاست آن ثمرات مالى و اجتماعىِ شيرين مدرك دانشگاه كه زمانى دهان عارف و عامى را آب مى‌‏انداخت؟

ارتقاى سطح درجات تحصيلى تا حدى نتيجۀ طبيعىِ افزايش سطح سواد است.  شصت سال پيش، مدرك ششم ابتدايى براى استخدام در دستگاه دولت كافى بود، امروز درجۀ ليسانس هم كفايت نمى‌‏كند.  تا ده، پانزده سال پيش درجۀ دكترا استخدام پرعزّت و فورى معنى مىداد، امروز نمى‏دهد.  تا ديروز تخصص بالاترين بود، امروز فوق‏تخصص بالاترين است و فردا شايد كار به سوپرتخصص و ماوراءتخصص بكشد.

موج و مُد بورسِ دكتربازى هم محكوم به فرونشستن است، اما توليد انبوه درجۀ دكترا فعلاً ادامه خواهد يافت چون هنوز تا نقطهٔ اشباع فاصله داريم.  منتقدان مىگويند، مثلاً، در شهرى كوچك كه هنوز دبيرستان درستوحسابى ندارد قرار است دكتراى علوم انسانى يا ادبيات عرب بدهند.  اين نوع مدرك فلّه، جز براى مقامهاى ادارى كه با كمك آن ترفيع بگيرند ـــــ ''تو به من دكترا بده، من هم تو را معاونم مىكنم‏" ـــــ  به كمتر دردى مى‌‏خورد.   درهرحال، تا بازارى چنين داغ وجود دارد، توليد درجۀ دانشگاهى در انواع رشته‏ ها ادامه دارد و مدارك كسانى هم كه بر پايۀ بضاعت علمى بدانها دست‏ يافته‌‏اند كم‌بهاتر خواهد شد.

عاملى كه مى‏‌تواند به توقف منحنى روبه‌بالاى توليد درجه علمى كمك كند اشباع بازار كار است، طورى كه رقابت بسيار فشرده‏‌تر شود و صِرف داشتن مدرك كفايت نكند.  در چنان حالتى، بناچار براى جويندگان كار امتحانى شبيه به مسابقه برگزار خواهد شد و سنجش توانايى افراد مكمل برگۀ مدرك خواهد بود، همچنان كه در بسيارى جاها، از جمله آمريكا، مرسوم است.  عرضۀ درجۀ دانشگاهى را نمى‏ توان از توليد ديگر كالاها مستثنى‏ دانست.  عنوان آكادميك تا وقتى قيمت دارد ارزش هم خواهد داشت.

پيشتر، در ايران بر سر يافتن معادلهاى تحصيلى براى كسانى كه در كشورهاى ديگر درس خوانده بودند اختلاف نظرهايى پيش مىآمد و راه بر سوءاستفاده‌ باز مى‌ماند ـــــ از جمله در مورد دكتراى دانشگاههاى دولتى و غيردولتىِ فرانسه، و نيز دكتراى دانشگاههاى ايتاليا كه از جهاتى متفاوت از دكتراى كشورهاى انگليسى‌‏زبان است.  به‏ مرور، با ايجاد معيارهايى عام و مبتنى بر واحدها و ساعات تحصيل هر مادۀ درسى، در ارزيابى مدارك تحصيلى وحدت رويّه به ‏وجود آمد.

زمانى در همه ‏جاى دنيا نظاميان در مهمانى و رستوران و باغ و باغچه هم با اونيفرم ظاهر مى‌‏شدند.  در آيندۀ پيش روى جامعه، با اين سيل توليد مازاد بر احتياج مدرك آكادميك، عنوان دانشگاهى تا حد زيادى مانند درجۀ نظامى خواهد شد كه در ساعاتى محدود و در جاهايى معين كاربرد دارد، نه در تمام اوقات و همه جا.  همان ‏طور كه امروز ديگر در ساعت غيرادارى و در كوچه و خيابان كسى را با درجه و مدال و نشان و فرماندهبودن ِ كسى كارى نيست، درجۀ علمى هم در سلسله مراتب خاص خويش به كار خواهد رفت، نه به ‏عنوان تابلو و پشتوانۀ شخصيت فرد.  چنين تحولاتى زمان مىبـَرَد.

در اين نشريه به استقبال آينده مى‌‏رويم و، ضمن معرفى افراد با درجۀ دانشگاهى و توجه به پيشينۀ تحصيلى و مرتبه علمى آنها، تا حد امكان از تكيۀ نالازم بر القاب و عناوينى كه مدام بازارى‏تر مى‏‌شوند مى‏‌پرهيزيم.

 

 

 

دعوت از نظر شما

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X