از آن جمله در منشور سلطانى كه نوشته بود مجلس شوراى ملى اسلامى داديم، لفظ
اسلامى گم شد و رفت كه رفت. اين فقره سند صحيح دارد و عندالحاجة مذكور و
مشهود میشود. و ديگر در موقع اِصدار دستخط مشروعيت از اعليحضرت اقدس
شاهنشاه عصر دام ظلۀ المُدود، در مجلس در حضور هزار نفس بلكه بيشتر صريحاً
گفتند كه ما مشروعه نمىخواهيم. و ديگر به رأىالعين همه ديديم و میبينيم
كه از بدو افتتاح اين مجلس جماعت لاقيدِ لاابالىِ لامذهب از كسانى كه
سابقاً معروف به بابىبودن بودهاند و كسانى كه منكر شريعت و معتقد به
طبيعت هستند همه در حركت آمده و به چرخ افتادهاند.
سنگهاست كه به سينه میزنند و جنگهاست كه با خلق خدا میكنند. و ديگر
روزنامهها و شبنامهها پيدا شد اكثر مشتمل بر سبّ علماى اعلام و طعن در
احكام اسلام و اينكه بايد در اين شريعت تصرفات كرد و فروعى را از آن تغيير
داده تبديل به احسن و انسب نمود و آن قوانينى كه به مقتضاى يكهزار و سيصد
سال پيش قرار داده شده است بايد همه را با اوضاع و احوال و مقتضيات امروز
مطابق ساخت، از قبيل اباحه مسكرات و اشاعه
فاحشهخانهها و افتتاح مدارس
تربيت نسوان و دبستان دوشيزگان و صرف وجوه روضهخوانى و وجوه زيارات مشاهد
مقدسه در ايجاد كارخانجات و در تسويۀ8
طرق و شوارع و در احداث راههاى آهن و در استجلاب9
صنايع فرنگ. و از قبيل استهزاء مسلمانها در حوالهدادن به شمشير حضرت
ابوالفضل و يا به سر پل صراط و اينكه افكار و گفتار رسول مختار صلىاللَّه
عليه و آله
و سلّم العياذباللَّه از روى بخار خوراكهاى اعراب بوده است مثل
شير شتر و گوشت سوسمار؛ و اينكه امروز در فرنگستان فيلسوفها هستند خيلى از
انبيا و مرسلين آگاهتر و داناتر و بزرگتر و نستجيرباللَّه10
حضرت حجۀ بنالحسن عجلاللَّه تعالىفرجه را امام
موهوم خواندن و اوراق قرآن مجيد را در مقواهاى ادوات قمار بهكاربردن و
صفحات مشتمل بر اسم جلاله و آيات سماويه را در صحن مجلس شورا دريدن و
پاشيدن، و نگارش اينكه مردم بىتريبتِ ايران سالى بيست كرور تومان میبرند
و قدرى آب میآورند كه زمزم است و قدرى خاك كه تربت است و اينكه اگر اين
مردم وحشى و بربرى نبودند اين همه گوسفند و گاو و شتر در عيد قربان
نمیكشتند و قيمت آن را صرف پلسازى و راهپردازى میكردند؛ و اينكه تمام
ملل روى زمين بايد در حقوق مساوى بوده ذمّى و مسلم خونشان متكافو باشد و با
همديگر درآميزند و به يكديگر زن بدهند و زن بگيرند (زندهباد مساوات).
و ديگر ظهور هرجومرج در اطراف ممالك محروسه و سلب امنيت و خلاف نظم و
شيوع خونريزى و تاخت و تاز و اِثارَۀ فِتن11و مفاسد در هر صَـفح12و هر ناحيه و رواج رقابت و خصومت و معادات در ميان اهالى شهرهاى بزرگ
خصوصاً حوادث و سوانحى كه در صَفحه آذربايجان و سرحدّات آن اتفاق افتاده و
كشتارها كه در كرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غيرُها واقع شده است. و
ديگر تجرّىِ طبقات مردم در فسق و فجور و منكرات میفرمايند.
چون ما و شماها همگى در طهران هستيم فقط طهران را از شما میپرسيم: آيا از
وقتى كه اسم آزادى در اين شهر شايع شده است سستى عقايد اهالى و درجه
هرزگيها و بیباكىها از كجا به كجا رسيده است؟ هيچوقت شنيده بوديد كه
يهودى با بچه مسلمان لواط كرده باشد؟ از گذر لوطى صالح بپرسيد. و هيچوقت
ديده بودند كه يهودى علىالرئوسِ13
دختر مسلمان را كشيده باشد؟ امسال همگى ديديد يا مستحضر شديد.
ذاكرين و
وعّاظ مىگويند كه امسال مجالس روضهخوانى و تكاياى عزادارى و اهتمام مردم
در اين عبادت كه از شعائر بزرگ شيعه خانه است نزديك نصف به تعطيل گذشت و
متروك شد. آيا هيچ انتظار چنين نتيجه را داشتيد؟ و هيچ شنيده بوديد تا اين
تاريخ كه يك آدمى در دنيا گفته و يا نوشته و پراكنده باشد كه الوهيت خدا
مشروطه است؟ و لقد قالوا كلمۀالكفر.
و هيچ شنيده بوديد در اين يك هزار و سيصد و چند
سالى كه از عمر اسلام ايداللَّه انصاره گذشته است صورت يكى از مجدِدّين دين
را كه در عداد كلينى و عَلَمالهدى و محقق و شهيدين شمرده شود به شكل
حيوانى باركش كشيده و تشهير14
كرده باشند؟
و ديگر افتتاح رسوم و سيَرِ معمولهٔ بلاد
كفر در قبةالاسلام.
تاريخ هجرى هيچ خبر نمیدهد كه در ممالك اسلاميه مجلس
ترحيم و ختم قرآن را به دستور فرنگستان تشكيل داده باشند. مسجد جامع پايتخت
اسلام فاتحه ذرارى صديقه طاهره سلاماللَّه عليها به سيرهٔ
خاصه فرنگان
گلريزىكردن و دستمالهاى مشكى بر بازوى دستجات اطفال مسلمين بستن و جماعت
زردشتيها را در خانهٔ خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلافرنگها و
پاريسپرستها را مستخدم قرار دادن و ارباب عمايم و بزرگان شريعت را طوعاً يا
كـُرهاً15
به آن محضر مطهّر كشيدن.
اى پيروان دين اسلام، هيچ ختمى به اين
شكل ديده و يا شنيده بوديد و هيچ ديده و شنيده بوديد كه رؤساء روحانى شما
را عنفاً در مجلس در قطار مادامهاى فرنگان16
كشيده و در ازدحامى كه سراپا علیرغم اسلام و اسلاميان است حاضر و مستبشر
داشته باشند؟ آن بازار شام، آن شيپور سلام، آن آتشبازيها، آن ورود سفرا، آن
عاديّات خارجه، آن هوراكشيدنها و آن همه كتيبههاى زندهباد زندهباد و
«زندهباد مساوات» و «برادرى برابرى».
میخواستيد يكى را هم بنويسيد
«زندهباد شريعت»، «زندهباد قرآن»، «زندهباد اسلام». حقيقتاً چشم خاتم
انبيا روشن و خاطر خاتم اوصيا خرسند.
شما را اى مسلمانها، اى اهل طهران، به
قرآن مجيد به اميرالمؤمنين به سيدالشهدا، به امام زمان ارواحنا لهمالفدا
قسم میدهيم كه اگر پيغمبر شما حاضر بود و آن هنگامهٔ جلوخان نگارستان را
میديد چه میفرمود: آيا نفرين میكرد يا تبريك میگفت؟ و آيا میفرمود خوب
جشنى براى مجلس گرفتهايد، يا میفرمود خوب ختمى براى اسلام گذاشتهايد؟
آيا میفرمود زندهباد مشروطه يا میفرمود اهكذا تخلفون محمداً فى اُمته؟
الها كه نعمت مجلس شوراى ملى اسلامى خصم لامذهبان باد....
و از شرايط و اوصاف مجلس كه در تلگراف
مسطور منظور فرمودهاند آن است كه مجلس بايد مجلس امر به معروف و نهى از
منكر بوده باشد.
علماء مهاجرين زاويه مقدسّه17
هم همينطور
مجلس میخواهند، نه آنكه هيچ مجلس نمیخواهند. لعنت خدا
بر كسانى باد كه اين نسبت را به ايشان میدهند و بر مردم مقصدِ مهاجرين را
مشتبه میكنند.
اينك از كسانى كه حقيقتاً به وجود صانعْ
قائل و به كتاب مجيدْ معتقد و به دين حنيفْ مقيّد هستند سؤال میكنيم و
میگوييم اين مجلسى كه میبينيد كه در تحت استيلا و استبداد لامذهبان و
آزادیطلبان واقع شده است و مجارى احوال و اوضاع آن را مستقيماً بر سياق
پارلمنتهاى18
اروپا اداره میكنند آيا
مجلس امر به معروف و نهى از منكر است يا مجلس نهى از معروف و امر به منكر
است؟ آيا به واسطه نشردادن مزدكيان عصر، كلمهٔ آزادى را در اين مملكت
تجرّيات و تهتّكات مردم تا چه اندازه افزوده است و فنون فحشاء و فسوق و
فجور تا كجا شايع شده؟ آيا زنها لباس مردانه نمیپوشند و به كوچه و بازارها
نمیافتند؟ آيا در خرابات شبِ جشن چقدر از اين بىناموسى نوظهور مشاهده شده
و شرباليهودِ فاشِ فاحش به نظرها رسيد؟ آيا فِرَقِ فاسدهٔ مفسده بر لفظ امر
به معروف و ساير عناوين شريعتى سُخريه نمیكنند و آشكارا بر نواميس الهيه
استخفاف نمیآورند و بىمحابا فانديك19و گاليله و نيوتن و كپلر
و هوگو و روسو را العياذباللَّه از علماء امّت و انبياء بنىاسرائيل افضل
نمیشمارند و اهل ذمّه را بر مطالبهٔ مساوات با مسلمين تشجيع نمینمايند و
در مكاتبِ اطفال ما همكيشهاى خويش را مستخدم نمیسازند و به تبديل فطرت و
تلويثِ بهجيّت نونهالان ما نمیپردازند؟ و تالار آينه ميرزا حسينخان
سپهسالار را با قواعدى كه ابراهيم و اسماعيل برآورده است همرتبه نمىشناسند
و به سرمايه آن فتنه روزگارْ جرايد بسيار ايجاد و به زبان آنها ناموس شريعت
و اهلش را بر باد نمیكنند؟
اينهاست نوبر امر به معروفات و نهى از
منكراتى كه فرقهٔ ضالـّهٔ مضلـّه از بهارستان حريّت و شورويّت براى ما
فرستادهاند و وعده دادهاند كه مِنبعد هر دم از اين باغ برى برسانند تا
رفتهرفته آزادىِ عهد قباد و مساوات مذهب مزدك را رواج بدهند و هر كس منكر
و مزاحم بشود و به جلوگيرى قيام و اهتمام بكند او را به مغلطه حبِّ استبداد
و تهمتِ تخريبِ مجلس و اِسنادِ گرفتنِ وجوهات توسطِ حكومت قاينات و امثال
ذلك استخفاف بدهند، و روزنامهچىهاى وقيحالوجهِ بَذىّاللّسان20
خود را بر او تهريش21
بكنند و يك مشت خس و
خاشاك و معدودى بىپدرهاى ناپاك را ملت غيور ناميده او را به هجوم آنها
تهديد بنمايند. و اگر بخواهد مسلمانها را بيدار كرده دزدهاى دين و دغلهاى
دنيا را به ايشان نشان بدهد، از خوفْ چادر بخوابانند22
و منبر بسوزانند و هلهله
بكشند و مغلطه بيندازند، غافل از آنكه هيچ حيله و به هيچ وسيله حق زاهق
نخواهد شد و باطل فايق نخواهد آمد. الاسلام يعلو و لايعلىٰ عليه. و همچنين
ساير اوصاف و شرايط و قيود و حدودى كه حججاسلام نجف اشرف براى مجلس شوراى
ملى در تلگراف خودشان تصريح فرمودهاند، خصوصاً تقويت دولت كه همه میبينيم
هر به چند روز يك حملهٔ جسورانه برخلاف حقوق كليّه مليّه از دستجات مزدور و
اجير كه همه شهريهدار23
هستند يا روزانهبگير نسبت به ساحت سلطنت عظمىٰ ظاهر و صادر میشود.
لاسيّما24
آن تقويتها كه در موقع جشن
ميلاد همايونى از ملتِ قديمِ اصيلِ نجيبِ ايران در مسمع
و مرآى سفارتخانهها و ساير بيگانهها ديده و شنيده شد و از
سور25
نتايج آن بىاندامىها و
بىاحترامىهاست كه امروز دولتهاى همجوار در حدود ايران
خودنمايى و لشكرآرايى میكنند. كشتيهاى جنگى روس در سه مركز از سواحل جنوبى
خزر لنگر انداخته است و عساكر عثمانى محض جلوگيرى از جشن موعود كه آن
بزرگوار فرمود غفلتاً بر خاك ايران تاخته هفت هزار كس از هموطنان ما را
طعمه آتش ساخته است.
بىادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش بر همه آفاق زد
بارى برادران دينىِ ما در اين تلگراف
تأمل و تفكر بكنند و ببينند كه حضرات حججاسلامِ مجاورين نجف اشرف مجلسى را
كه خواستهاند به چه صفت و كدام قيد و شرط است.
حضرات حججاسلام مهاجرين
زاويه مقدسه هم همان مجلس را مىخواهند و مخالف چنان مجلس را مخالف شرع و
مجادل با صاحب شريعت میدانند. و البته تمام اهل اسلام هم مجلسى میخواهند
كه به همين اوصاف و قيود و شرايط آراسته بوده باشد.
پس صاحبان اين تلگراف شريف و مهاجرين
زاويهٔ مقدّسه و مسلمانهاى ممالك محروسه تماماً بر يك قول و يك عقيده و يك
رأى هستند و مخالف و معاند ايشان تبعه باب و فِرَق فرنگىمآب است كه
میگويند ما مجلسى میخواهيم كه مثل پارلمان آلمان بوده باشد و نظرى به
تقويت اسلام و حفظ دماء26
مسلمين و امر به معروف و
نهى از منكر و ساير اوصاف و ملاحظاتى
كه در اين تلگراف مأخوذ است نداشته
باشد. پس ما مردم ايران اگرچه هنوز از آراء يكديگر اطلاع كامل حاصل
نكردهايم ولى در نفسالامر، سواى آن دو فرقه، تماماً متحد هستيم. فقط رأى
گرگان و سگان از ما جداست.
|