بازگشت به فهرست
يادداشتهاى
سفر
ميراث بشرى، ارث پدرى
چندى پيش خبر رسيد پليس پاكستان يك موميايى باستانى ِ
ظاهراً ايرانى كشف و ضبط كرده است. كارشناسانى كه، از جمله، از ايران
مأموريت يافتند تهوتوى قضيه را در بياورند نظر دادند اين شىء قلابى چيزى
نيست جز جسدى كه آن را در لايههايى از پارچههاى پرزرقوبرق امروزى
پيچيدهاند و، براى هرچه قيمتىترشدن، ورقهاى از طلا با جملاتى به خط ميخى
روى آن چسباندهاند. اهل فن گفتند در اين ناحيه نه جسد موميايى
مىكردهاند و نه در كتابت زبان خويش مرتكب خطاهاى املايى و انشايى
مىشدهاند. جسد بىصاحب را، يقيناً بدون ورقۀ طلا، به خاك سپردند.
در قرن نوزدهم، برخى افراد كه در قاره جديد به ثروتهاى كلان دست يافته
بودند براى ايجاد تصوير اصل و نسب در چشم ديگران، به ايتاليا و يونان و
جاهاى ديگر اروپا مىرفتند، خانهاى
مجلل و قديمى مىخريدند، سنگها و قطعات آن را شمارهگذارى و پياده
مىكردند، در كشتى بار مىزدند، به آمريكا مىبردند و بنا را طبق نقشه
اوليه دوباره مىساختند. به اين ترتيب موفق مىشدند در جامعهاى كه
سابقۀ
تاريخى نداشت در كاخى يادگار عهد رنسانس
زندگى كنند.
امروز چنان مونتاژهايى نه تنها در چشم خلايق ناپسند است، بلكه از نظر
مقررات بينالمللى ناممكن است. در وجه اول، كسى را كه خانۀ
قديمى از جاهاى ديگر بياورد ـــ يا در واقع، جعل كند ـــ به باد
مسخره مىگيرند. در
وجه
دوم، اشاره مراجع پرقدرتى مانند يونسكو كافى است تا حمل اشيايى
متعلق به كل جامعه بشرى از وراى مرزها ناممكن گردد.
نكته اين است: برخى رفتارهاى منسوخ كه جهان ثروتمند از آنها دست برداشته،
به دنياى تازه ثروتمندشده انتقال يافته است ـــ از جمله، تفاخر به داشتن
موميايى عهد باستان در گنجينۀ
شخصى. آن موميايى ِ قلابى را نمىتوانستند از
سدِ پرمراقبِ گمركها و فرودگاههاى جهان بگذارند. ميلياردهاى آمريكايى هم
بيش از آن باسواد شدهاند كه بتوان با تكهاى طلا و چند سطر خط ميخى
فريبشان داد. خريداران بالقوه چنان بنجلى، كه از نظر بهداشتى بسيار خطرناك
بود، قاعدتاً بايد در همين حوالى باشند.
پس عجب نيست كه بيلوكلنگها در ايران (و عراق) به كار افتادهاند تا اشياى
قديمى را از دل خاك بيرون بياورند و زينتبخش خانههاى ثروتمندان كنند.
گاه حتى كار به آن مرحله هم نمىكشد: حفاران غيرمجاز، برخى اشياى زرّين را
كه در استان كرمان از زير خاك درمىآورند خيلى راحت ذوب مىكنند.
گرچه سال پيش خبر رسيد غارتگران در روزهاى اغتشاش در بغداد مجسمههايى
يادگار كفّارِ عهد باستان را در موزه آن شهر خرد كردهاند، موضوع را اساساً
بايد اقتصادى ديد. گنجهايى، به معنى واقعى كلمه، زير خاك
نهفته است و مردم از نبودن شغل و درآمد در رنجند. نمىتوان در سرزمينى
پهناور از كرمان و خوزستان گرفته تا گيلان و آذربايجان شبانهروز نيروى
مسلح انتظامى گماشت تا مردم از بيلوكلنگها استفاده غيرمجاز نكنند. تنها
راه اين است كه مردم در عايدات حفظ و اكتشاف اين گنجينهها سهيم شوند و
آنها را هم ميراث كل بشر و هم ارث پدر خويش تلقى كنند.
اشياى باستانى يقيناً منبع درآمد است و مىتوان از آنها به جاى آبكردن (در
هر دو معنى) بهعنوان كالاى سرمايهاى بهره گرفت. ايجاد موزهها و مراكز
فرهنگى و گردشگرى شغل ايجاد مىكند و مىتواند مردم را از نياز به «دزديدن»
عتيقه از مجموعه ميراث بشرى بىنياز كند. براى اين منظور، بايد
بازديدكننده و جهانگرد داشت. سهم ايران از 450 ميليارد درآمد جهان از صنعت
جهانگردى فقط 13 صدم در صد است ـــ يعنى كمى بيش از نيم ميليون دلار. با
رشدى 20 درصدى در هر سال، طى ده سال درآمد ايران از اين محل را مىتوان به
3/5 ميليارد دلار رساند كه هنوز با يك در صد هم فاصله دارد.
اين ارقام را بارها در همه جا تكرار مىكنند اما مشكل در اينجاست كه پول را
آدمها با خودشان مىآورند، براى كسى حواله نمىكنند. طرفداران نظريه
بىنيازى كشور از سرمايه خارجى حضور خارجى را به هيچ ترتيبى نمىپسندند.
از ميان آنان كسانى مىگويند مملكت را نمىتوان براى خاطر ارز و گلروىِ
توريستها تبديل به لاسوگاس كرد. در مقابل، كسانى استدلال مىكنند كه ما
مىتوانيم به جهانگردان خارجى فرهنگ ارائه بدهيم، و نه چيزهاى ديگر.
اما براى ارائه فرهنگ مورد نظر، هرچه باشد، بايد امكان آمدورفت و تسهي#1607;م كرد. به هواپيماى خارجى اجازه پرواز در داخل ايران نمىدهند
بى آنكه هواپيماهاى مرتب و كافى در داخل فراهم باشد. در بسيارى اماكن
تاريخى، با جهانگرد به مثابه خرمگسهاى آلوده و مزاحم رفتار مىكنند و آنها
را حتى مىترسانند. جز در هتلهاى بهاصطلاح چهار ستاره، دستشويى تميز و
توالت فرنگى همچنان معضلى است جانفرسا، و غيره و غيره.
براى گرفتن سهمى حتى ناچيز از درآمد عظيم توريسم، بايد عضوى از جامعه
بينالمللى شد و سيمايى دلپذير در رسانههاى جهان يافت. چنانچه همين
امروز برنامهاى بهاصطلاح جهادى بدين منظور راه بيفتد (و با تغيير كابينه
و وزير و وكيل، كشتيبان را سياستى ديگر نيايد، كه مىدانيم مىآيد) تغيير
سيماى ايران در جهان در كمتر از يك نسل، يعنى دستكم بيست سال، ميسر نخواهد
بود.
درهرحال، تنها با ايجاد صنعتى بزرگ و پولساز براى توريسم مىتوان مردم را
قانع كرد كه زيرخاكىها سرمايههايىاند كه مىتوان پشت ويترين گذاشت و به
بركت درآمدهاى حاصل از آنها زندگى آبرومندى برايشان فراهم آورد. تا در بر
اين پاشنه مىچرخد و از خارجى فقط پولش را و نه خودش را مىخواهيم، مردمى
مسأصل نه تنها گنجينههاى جمشيد جم را بيرون مىآورند و به تاراج مىدهند،
بلكه قـُبحى نمىبينند كه بكوشند مردههاى بىصاحب را هم به ضرب خط ميخى ِ
مطلاّ به هركس كه خريدار باشد قالب كنند.
فصلنامۀ سفر، شمارۀ سوم، شهريور 1384
بازگشت به فهرست
يادداشتهاى
سفر |