گردانندۀ رستوران، چه در شهر و چه وسط صحرا، به طور طبيعی
معيارهای پاكيزگی و اصول زيبايیشناسی خانۀ خود را در محل كسب تكرار
میكند. راه چاره همان است كه در هتلهای بزرگ
به كاركنان میآموزند: كاری كه در خانۀ خودتان انجام میدهيد به جای خود
محترم، اما توليد غذا و ارائۀ خدمات در اين مكان طبق مندرجات كتابچهای است
كه به شما تدريس میشود و لاغير.
در ايران هم مانند همه جای دنيا، در هتل بزرگ بهعنوان مؤسسهای با قرار و
قاعدۀ جهانی، فرد متصدی چنانچه طرز زندگی شخصی در محيط خانۀ خويش را تكرار
كند شغلش را از دست میدهد. بنابراين، اساس
ساختمان و طرز كار مجتمع بينراهی هم بايد طبق ضوابطی غيرشخصی و استاندارد
باشد تا قهوهخانۀ قنبر به نمونهای مينياتوری از هتل چهارستاره ارتقا يابد
ـــــ البته نه فقط از نظر ارقام صورتحساب، بلكه در اصول و تكنيك.
ساختمانها در ايران حتی هنگام تحويل به كارفرما نيمدار به نظر میرسند زيرا
سرهمبندی شدهاند و فرض بر اين است كه جنس به محض خريدهشدن همانی
نخواهد ماند كه پشت ويترين بود. تعجبی ندارد
از اجزای كمتر ساختمانی پس از چند سال به همان شيوۀ روز اول استفاده
میشود. سفارشدادن طراحی و اجرای تعدادی مجتمع بينراهی به سازندگانی از
جاهای ديگر دنيا میتواند الهامبخش همكاران آنها در ايران باشد تا ببينند
معنی واقعی ِ كار ِ تمامشده و اتمام كار چيست.
اما بايد ديد پس از چند سال اين بنا در چه شكلی است و چگونه از اجزای آن
استفاده میشود. با توجه به طرز فكر ايرانی، دشوار بتوان به افراد حالی كرد
قديمیشدن ساختمان غير از كهنهشدن، و كهنگی غير از اندراس است.
میتوان از تشويق كمك گرفت: در بازديدهای
ادواری ِ سختگيرانه اما منصفانه، به مالكانی كه مجتمع خويش را به شكل
اوليه حفظ كنند امتيازهايی جرينگی (نه فقط صد آفرين و كف مفصـّل) تعلق
گيرد. در واقع يعنی بدون حرف يارانه، بخشی
قابل توجه از هزينۀ تعمير و نگهداری به آنها بازگردانده شود.
میماند بحث بسيار دشوارتر آموزش كاركنان برای جبران صدماتی
بهداشتی و بصری كه خلايق به دستشويیهای چنين مجتمعی میزنند. شايد تبليغ
روی دقت گربه برای امحای بقايای گوارشیاش بتواند تا حدی كارساز باشد.
توفيق در اين بخش ِ پروژه زمان بيشتری میبرد و از مقاطعهكار فرنگی كمكی
بر نمیآيد، اما بايد اميدوار بود كه شدنی است.
فصلنامۀ
سفر، شمارۀ
پانردهم، مرداد 1387
نسخۀ پیدیاف
|