سعدی میگوید
”جهاندیده بسیار گوید دروغ“ اما آسمانریسمان
یافتن این کیبورد در حیطهٔ ”سوپر
پروتئین“ (در ایران بهمعنی
فروشگاه گوشت) نه نتیجهٔ جهاندیدگی و جهانشناسی، که مشاهداتی است در
حدود تجربیات محدود.
بر پایهٔ
همین تجربهها میتوانم بگویم خوشمزهترین پرنده
کبک
است. همانند چرندگان وحشی،
پرنده
وقتی از ماهیچههایش زیاد کار بکشد خوشخوراک نیست.
گوشت غاز و مرغابی مهاجر به تسمه میماند و نوع اهلی آنها
غرق در چربی
ِ سمج و چسبنده است. کلاً نسبت استخوان آنها به گوشت بسیار بیش از مرغ
است و برای مصرفکنندهٔ
مقتصد و عیالوار
جاذبه ندارد.
کبک نقطهٔ بهینهٔ
تعادل میان ماهیچهٔ لطیف و
خوشرنگ و حداقل چربی و استخوان است. این نسبت دلخواه و مزهٔ
عالی نتیجهٔ آرامش شیرازیانهٔ پرنده
است: در کوهپایه و بین تپهها
و لای بوتهها میزید
و میل به لانهسازی در جاهای بلند و
پیمودن مسافات طولانی ندارد. فقط وقتی پرواز میکند که خطر جدی
باشد. خرامیدن موقرانهٔ کبک دری از مضامین رایج
در
ادبیات فارسی است.
از دو خویشاوند
بسیار نزدیکش، تصوری دقیق از گوشت قرقاول ندارم. یک بار
در مازندران برایم به شیوهٔ همیشگیشان پختند: ساعتها جوشاندن
پرنده در
چند لیتر آب و
زردچوبه. نتیجه تودهای گوشت زرد
ِ بیشکل و متورم بود
در مایعی آبزیـپو
باب ذائقهٔ اهالی طبرستان.
و یک بار در مهمانی
یک ایتالیایی در تهران مخلفات میز، جلوهٔ باشندگان و وفور مایعات
ناب سبب شد
پرندهٔ کمیاب جنگلی که آشپز سریلانکایی
ِ میزبان در کره و روغن زیتون و در فر بریان کرده بود در محاق رود.
برای رسیدن به درکی تجربی از قرقاولیّت قرقاول باید یک بار شخصاً در
مازندران اقدام به طبخ پرندهٔ
خوشنقشونگار کنم.
برخلاف قرقاول که
باید در جنگل شکار کرد و کبک که
معمولاً در اسارت تخم نمیگذارد، در میـبد یزد
بلدرچین پرورش میدهند. طعم یعنی احساس همزمان بو و مزه. گوشت
مرغ اندکی مزه دارد اما بو نه. گوشت بلدرچین دارای طعم دلپذیر و شهد
است اما اشکال بزرگش تعدد استخوانهای ریز است، چیزی شبیه ماهی رودخانه که
نزد بسیاری یعنی این هوا تیغ تیز ترسناک که لای یک ذره گوشت جاسازی
کردهاند تا پدر خورنده دربیاید.
دربارهٔ بوقلمون، نتوانستهام دریابم گوشت
پرندهٔ کمتحرک و مشهوربهخنگی اگر مزهای دارد آن مزه
چیست. هیچ سس، چاشنی و ادویهای قادر نیست نئوپان را به حد خوراک
اشتهاانگیز ارتقا دهد. برادرم که در آمریکا فرهنگ غذایی جماعات را
نظاره میکند معتقد است بوقلمون را نباید تکهتکه کرد یا در آب انداخت؛
باید درسته بریان کرد و دستهجمعی خورد. به نظرم درست میگوید اما
این حرف یعنی بیستسی نفر با سروصدا وانمود کنند از حجم عظیم جانوری
مطلقاً فاقد طعم و حتی اندکی مزه لذت میبرند چون روز شکرگزاری است و باید
لذت برد. شخصاً کمترین تمایلی به تجربهٔ پزش بوقلمونی پنجکیلویی
ندارم اما چنانچه پیش آید خوردن چند سانتیمتر مکعب را دموکراتمنشانه تحمل
خواهم کرد.
|