القاب
پشتبند
يادداشت 14
اسفند
شخصآ نظرم نسبت به كل پديدهاي موسوم
به آمريكا از هر زمان ديگری مثبتتر و خطاپوشتر است. در
عنفوان شباب وقتی دنبال عيوب آمريكا میگشتيم، منتقدان چنان قاطع
قضاوت میكردند كه جاي ترديد نمیگذاشت. حالا كه میخواهيم
قلم به دست دوستانش بدهيم، میبينيم با افسردگی سر تكان میدهند كه:
والله چه عرض كنم.
وقتی نيويورك تايمز در عنوان
خبرش مینويسد ”بارونهای
حزبي“، ناظر/خوانندۀ خارجي شايد مشكل بتواند تشخيص دهد
مزاحی است محلی يا كنايهای تحقيرآميز، يا هشدار نسبت به آينده.
يا شايد جاانداختن آنچه مدتهاست اتفاق افتاده.
همين روزنامۀ بهاصطلاح وزين پسوند
تزار را چنان راحت و مكرر برای
انواع متصديان فوقالعاده و فوق ِ فوق به كار میبرد كه انسان
متحير میماند. مثلاً به مأمور توزيع بودجۀ عمراني میگويد
”تزار آسفالت.“
در كشور آراي عمومی و تقدس قانون اساسی و دموكراسی از كف
جامعه، مبصرهايی از طرف بخش انتصابی به خودشان القاب تزار و بارون
دادهاند؟ دوك و لرد و كنت و ماركی و شواليه و عاليجناب و
حضرت اشرف هم در راه است؟
تزار (يا سزار يا قيصر) و بارون در
مفهوم امروزی آمريكايي را در فارسی رايج میتوان، بهترتيب،
چيزهايی در مايههای
نمايندۀ تامالاختيار و ”بزرگان
نظام“ ترجمه كرد؟ وقتی
منتقدان وضع موجود در آمريكا میگويند
سهامداران شركت سهامي خاص قدرت كه مسبب اوضاع كنونياند نه میخواهند
و نه میتوانند آن را اصلاح كنند، مدافعانش حرف چندانی برای گفتن
دارند؟
حتی
ناظرانی در خود آمريكا نظر میدهند
انگار نزد اين يكی حزب تحمل بازندهشدن كشور آسانتر است تا برندهشدن
سياستهای حزب ديگر. اين كه شد ايرونیبازی.
پيشتر، در فرهنگ آمريكا به كسی كه
ناكامی خويش را به گردن جامعه و جهان میانداخت اندرز میدادند پيش
مشاور روانی برود. میگويند مردم ايتاليا وقتی میخواهند
پيكنيك بروند اما باران میگيرد فرياد میزنند ”دولت دزد!“
و در جاهايی مانند ايران، روزگار لاكردار و خلق غدار و چرخ كجمدار
و البته دولت دزد در جميع شئون، حتی در گرفتاريهای كاملاً شخصی
افراد، مقصر شناخته میشوند. انگار قاطبۀ اهالی آمريكا هم
نتيجه میگيرند طرز فكر ايتاليايي و ايرانی خيلی غلط نيست.
صد سال پيش، در شامگاه ظلمانی 1914،
در اروپا مینوشتند تمدن در مسيری كاملاً هموار افتاده است و فقط
میتوان دربارۀ افزايش سرعت آن صحبت كرد، نه جهت و هدف، و جنگ بزرگ
و طولاني ناممكن است زيرا از نظر اقتصادی صرف نمیكند. و در
آمريكا میگفتند ما خيلی كار داريم و درگيرشدن در مسائل احمقانۀ
دنياي قديم فقط اتلاف وقت است.
پس از عصر رؤياهای بزرگ،
شايد دورۀ ديگري آغاز شده باشد كه
ايتاليايي و ايراني هم بتوانند به آمريكايي حالی كنند سياست يعني
چه.
20 اسفند 87
يادداشتهای 87
يادداشتهای
88
يادداشتهای
89
|