صفحة دو از سه صفحه

 

ادامه از صفحۀ 1

Æ

ترفيع شگفت‌انگيز يك آيت‌الله ـــ 2

 

از مضامين صحبتهاى منتظرى اهميت تأليف رساله و تكيه بر فقاهت بود ـــــ با الفى كه بسيار كشيده تلفظ مى‏كرد ــــ و شايد نزد شنوندگانى حالت خودستايى داشت.

در سال 1979 انتشار ترجمۀ تكـّه‏هايى از رساله‏هاى عملـّيۀ شيعه در غرب اسباب حرف و نقل شد: اسب و قاطر و الاغ را چنانچه انسان با آنها نزديكى كند بايد به شهرى ديگر برد و فروخت؛ چنين گاو و گوسفند و شترى را بايد كشت و سوزاند.  در آمريكا مضمون كوك كردند آيا هموطنان اهل شاهدبازى بيشتر باركش‏اند تا در شهرى ديگر فروخته شوند يا خوردنى‏اند تا باربكيو شوند.  تصويرى قديمى هم كه شترچران را بالاى داربست نشان مى‏دهد از ته كتابها درآمد و منتشر شد.  سطح و عمق اطلاعات و حجم منابع غربيها دربارۀ مشرق‏زمين بسيار بيش از آنى است كه اين دوروبرها خيال مى‏كنند.

عربهای اهل تسنن وقتى اعتقادات شيعه زير نورافكن مى‏رود سكوت مى‏كنند، يعنى نه حرفهای اين اقليت بسيار كوچك را جدى مى‏گيرند و نه اساساً آن را به رسميت مى‏شناسند. در اين مورد هم ترجيح دادند اذعان نكنند چنين احكامى متعلق به فرهنگ خود آنهاست نه رسوم ايرانيها.

 

 

 

 

 

 

 

 

چندين سال بعد آيت‏اللَّه آذرى قمى فقيد در روزنامۀ  رسالت (30 مهر70) پرسنده‏اى را اين گونه راهنمايى مى‏كند:
 

آقاى ر. پ. از شهريار
در پاسخ به سؤال شما، بايد گفت در فرض سؤال، اعلام به صاحب گاو لازم نيست، گرچه [فرد مرتكب‏] ضامن قيمت آن مى‏باشد.  اگر بتواند بايد آن را خريدارى و ذبح بنمايد و سپس آتش بزند. اگر نتواند و در پيشگاه خداوند متعال توبه كند توبۀ او مقبول است و لازم نيست خود را به دادگاه اسلامى معرفى كند.
 

پيشتر اشاره كرديم همين فتوادهنده، امام راحل را قبول نداشت.  ايشان اگر در زمان صدور اين نظر فقهی در قيد حيات ‌بود و آن را می‌ديد شايد يك بار ديگر می‌گفت آدم اگر مدتی ‌بقــّالی هم اداره كرده باشد بايد بداند پرداخت كفــّاره‌ای به اين سنگينی ورای استطاعت لابد كارگر ِ تهيدست مزرعه است؛ و تازه چند بار؟

 

درهرحال، تجسم كنيم ستون دود اشتهاآورى را كه از چربى گاو بريان برمى‏خيزد؛ قيافۀ سورچران‏ها در حال بلعيدن كباب مفت، دعا به جان فقيهى كه چنين فتوايى داده و اظهار اميدوارى به تكرار اين قبيل معاصى؛ پخش گاوسوزان از تلويزيونهاى دنيا و اعتراض انجمنهاى حمايت حيوانات به تنبيه حيوان زبان‏بسته‏اى كه فرد مسلمان از او سوءاستفاده كرده؛ و تكرار ادعاهاى هميشگى در ايران، كه جواسيس استيك‏بار جهانی يواشكى آمده‏اند گاو جزغاله كرده‏اند تا فيلم بگيرند و به انقلاب اسلامى ضربه بزنند.

 

عين همين تجويز در رسالۀ منتظری هم هست اما آنچه نهايتاً به نظر مفتی شكل می‌دهد نوع حاميان و طرز فكر پيروان اوست.

 

 

نفوذ فقيه در پايگاه اجتماعىِ پيروانش و در مقدار وجوهاتى است كه آنها براى تقويت او خرج مى‏كنند.  مرتضى مطهرى فقيد شكايت داشت نانِ متخصص دين در دست آدمهايى است كه آزادى سخن و عمل او را محدود مى‏كنند.  به بيان انگليسى‏زبان‏ها، كسى كه به نى‏زن پول مى‏دهد تعيين مى‏كند چه آهنگى نواخته شود.

كسانى كه تعيين مى‏كنند چه آهنگى نواخته شود قدرت خود را نهايتاً با به‏ميدان‏فرستادنِ نيروى فيزيكى نشان مى‏دهند: دامت افاضاته كلاس درس را در اعتراض به موضوعى تعطيل مى‏كند؛ پيروانش كركره‏هاى محل كسب را پائين مى‏كشند؛ مردان عضلانى و كفن‏پوشِ دسته‏هاى سينه‏زنى، آمادۀ زدوخورد، پس از اجراى برنامه‏اى پر سر و صدا در خيابان، براى صرف ناهار به چلوكبابی‌هاى ازپيش‏تعيين‏شده مى‏روند.

حتى تأكيد شديد بر عوالم معنوى نهايتاً به ماهيچه ختم مى‏شود.  اخيراً پس از درگذشت يك دامت افاضاته طرفدارانش بر ارتباط او با عالم غيب بسيار تأكيد ‏كرده‌اند.  كرامات خواص برای همه كس قابل فهم نيست اما اين‏قدر روشن است كه متوفىٰ‏ طرفدار آزادى قمه‏زنى بود، عملى كه از هشت دهه پيش ممنوع شده ـــــ‌ البته در خيابانهاى اصلى شهرهاى بزرگ، وگرنه صحنه‏هاى خونبار در جاهايى دور از چشم طبقۀ متوسط شهرى و دوربينهاى فيلمبردارى اجانب قابل چشم‌پوشى است.

از ديگر سو، درس‏خوانده‏هاى مؤمن اطلاعات خود را در اختيار مرجع دينى مى‏گذارند.  در چنين حالتى، مرجع با اتكا به دكترمهندس‏هاى خداپرست نظر مى‏دهد.  در موضوعهاى عادى طبق خواست مقلدان بازارى رفتار مى‏كند اما موارد فنى و علمى نظر اهل دانشگاه است از زبان او.  مثلاً نسبت به ورزش و اتوبوس زنان، طرز فكر اهل بازار را بازتاب مى‏دهد اما به شبيه‏سازى بافتهاى بدن انسان و دستكارى در ژن كه مى‏رسد همان اندازه آزادمنشانه برخورد مى‏كند كه بى‏خداترين دانشمندان فرنگ.

 

مضامين برخى فتاوى اهل حوزه حتى در خارجه برچسب ليبرال مى‏خورَد و نظر اكثريت نيست، اما اين طايفه با پشتوانۀ دكترمهندس‏هاى انجمن اسلامى بنيه پيدا مى‏كند روى دست كليسا و مفتيان قاهره و حجاز بلند شود.

 

فتوا گاه چنان پيشتازانه است كه آدم را حيران می‌‌كند.  استاد محمدتقی‌ جعفری در طرح ژنوم انسانی و پاسخ به سؤالات حقوق بشر، ”پيوندزدن يك چشم اضافی‌ به صورت يا هر جای‌ ديگر انسان از طريق مونتاژ“ را مجاز می‌داند.  يحتمل علامّۀ فقيد خيال می‌كرد همان طور كه چراغهای اتومبيل (به قول آبادانيها، ”بــِك ليت ِ جلو“) ممكن است متعدد باشد، روی موجود زنده و در هر كجای او می‌توان چشم جديد نصب كرد.      

 

 

صرف نظر از خيالبافيها، نظر راهگشايانۀ برخى صاحبان فتوا را بايد از بركت همان درس‏خوانده‏هاى ديندار ديد.  معلومات جديد مى‏تواند در فراهم‌‏كردن توجيهاتی هرچند خواص‏فهم كمك بزرگى باشد.  كشف پولك روى دُم نوعى ماهى غضروفى بعد از هشتاد ميليون سال، به منظور حلال‏كردن عايدات صدور تخمهاى گرانبها بود، نه قانع‏كردن مؤمنان به تناول خاويار.


تهيۀ جواز شرعى گاه مبتكرانه است.  ابتداى سدۀ كنونى شمسى كه در ايران هم بيمارستان ايجاد مى‏شد، مؤمنان مردد بودند با مصرف الكل طبى چه بايد كرد.  فتواى سادۀ شيخ عبدالكريم حائرى، زعيم حوزۀ علميه، اين بود كه نوشيدن الكل حرام است اما استعمال خارجى آن نجس نيست.  با اين همه، برخى همچنان استعمال گلاب را به ادوكلن ترجيح مى‏دهند، گرچه بيرون از جمع مؤمنان، بوى ناشى از تأثير حرارت و مواد شيميايى عرق بدن انسان بر آن ناخوشايند تلقى مى‏شود.

گاهى هم توجيهات ممكن است به لطيفه شبيه باشد.  در اسفند 57 يكى از مراجع قم كه ظاهراً احساس مى‏كرد بايد عليه رژيم سابق حرفى بزند به مريدانش گفت بانك طاغوت غيراسلامى است زيرا ”پول من و شما و پول گوگوش را مخلوط مى‏كند.“ لابد در بانك اسلامى، مانند حمام عمومى، سپرده‏هاى مؤمنان در بقچه‏هاى جداگانه در گاوصندوق‏هايى دور از پولهاى متعلق به زنان هنرپيشه با چشمهاى خمار و لبهاى قرمز نگهدارى مى‏شود.

 

بازاريان خداترس براى تطهير عايداتشان از ربا و رشوه و حق‏وحساب و زيرميزى‏هاى داده و گرفته‏شده، مبلغى به‏عنوان ”ردّ مظالم“ به مرجع دينى مى‏دهند و او دعايى مى‏خواند و به دسته‏هاى اسكناس فوت مى‏كند.  چنين سرويسى را فقها از مصاديق پولشويى نمی‌دانند.

حساسيت حافظان تقوا به خطر تماس غيرمجاز، چه در گاوصندوق بانك و چه در استاديوم، قابل درك است.  موضوع وقتى پيچيده مى‏شود كه، ‌مثلاً، شبيه‏سازى موجودات زنده را مجاز بدانند.  اصحاب ديانت تقريباً در سراسر جهان تكثير موجود زنده در آزمايشگاه را نادرست تلقى مى‏كنند.  اينكه در ايران چنين كارى را روا مى‏دانند به دو نكته برمى‌گردد.  اول، تمايلى قديمى به ردّ هرچه پاپ و مفتيان الازهر و مكه (و، در سطح پائين‌تر از نظر اهميت، خاخامهاى اورشليم) بگويند.  دوم، تأثير دكترمهندس‏هاى ديندار كه هشدار مى‏دهند علوم طبيعى در مسيرى مشخص از مسئله به حل آن پيش مى‏رود و خود ديسيپلين ِ علوم طبيعى است كه براى اهل آن تعيين تكليف مىكند.  پس بی خيال.

 

 

يك دامت افاضاته وصيت كرد در لندن، كه مادر ِ شهرهاى جهان و چهارراه دنيا توصيفش كرده بود، دفترى به نام ايشان گشايش يابد.  اندك زمانى پس از انتشار متن وصيت در سايت متوفىٰ‏، اين بخش حذف شد.  ظاهراً اهل بيت با كمك فتوشاپ سطرهاى دستنوشته را جابه‏جا كردند.


برخى فتاوى كه روى اينترنت به گردش مى‏افتد چنان غريب به نظر مى‏رسد كه شايد بينندگانى را به فكر بيندازد آيا يك دامت افاضاته واقعاً در پاسخ به سؤالى كه به احتمال زياد پوست خربزه است چنين نظرى داده، يا نتيجۀ شيطنت افرادى با استفاده از فتوشاپ است؟ اگر دستخط اصالت داشته باشد نشان مى‏دهد فتوادهنده باور كرده است كه مى‏تواند به هر پرسشى پاسخ دهد و بايد براى هر مسئله‏اى راه حل جور كند.


قضيه آن گاه بيخ پيدا مى‏كند كه اطلاعات فتوادهنده بسيار محدود باشد و حتى جامعه‏اى را كه در آن زندگى مى‏كند درست نشناسد زيرا از محيط بستۀ دِه وارد مدرسه علميّه شده و قادر نيست به گوشه‏كنار جامعه سر بزند، خرده‏فرهنگ‏هاى ديگر را از نزديك تجربه كند و شيوه‏هاى متفاوت زندگى را ببيند. ”مرد خداشناس كه تقوا‏ طلب كند“ مجاز نيست با لاابالى‏ها بياميزد و در محفل گناه حضور يابد.  از اين رو گاه دربارۀ ساير شهروندان طورى صحبت مى‏كند كه انگار موجوداتى بوده‏اند در عصرى ديگر در قاره‏اى ديگر با افكارى يكسر شيطانى و اعمالى سراسر فاسد.
 

 

 

حافظان سنـّت همواره در همه جاى دنيا وظيفه دارند به هر چيز نو با ترديد و بدبينی نگاه كنند. آنچه هُرهُرى‏مذهب‏ها اسمش را پيشرفت مى‏گذارند دستكارى در سنتهاى آبا و اجداد است؛ تغيير يعنى بدعت و بدعت يعنى حرام و گناه.

مدتى بعد وقتى پديدۀ نوظهور عادى شد، نسل بعدى حافظان سنـّت خيلى راحت مى‏گويد بخشى از اجماع عمومى است و مباح.  دوچرخه زمانى در اروپا جزو وسايط نقليۀ ارتشها بود.  در ايران هم ژاندارمها و كاسبها و معلمها و كارمندها و، بخصوص در يزد و نواحى مركزى ايران، طلبه‏هاى جوان سوار مى‏شدند (در شهرهاى بزرگ، اهل منبر كه بايد براى روضه‏خواندن به خانه‏ها مى‏رفتند معمولاً مجهز به الاغ سفيد بودند).  با بزرگ‏شدن شهرها و رواج اتومبيل شخصى، در ايتاليا، در مصر، در ايران، دوچرخه كنار رفت و رانندگى اهل خرقه و عبا موضوع استفتا شد.  حالا مى‏گويند اين هم طبق اجماع، مباح است.  همين طور راديو، تلويزيون، پپسى‏كولا، غذای منجمد و امروز اينترنت.  بيشتر، بحثِ ضرورتهای زندگى و عادات نسلهاست تا فرمان خداوند.

از دهۀ چهل، در اماكن مذهبى ِ گرانقيمت ايران قبرها چندطبقه و كشويى شد و امروز در غسالخانۀ شهرهاى بزرگ دستگاهى كارواش‏مانند نصب مى‏كنند.  احتمالاً در آينده سوزاندن اجساد هم ناشى از محدوديت منابع خواهد بود.

براى قبر مدت‏دارِ اجاره‏اى، ”آرامگاه ابدى‏“ اسم بى‏مسمـّايى است زيرا اين كشو بهر ترانزيت نزد ماست (اهل ساير مذاهب اسلام به ناندانى‏هاى شيعيان با حيرت و تحقير نگاه مى‏كنند). امروز تسمه‏نقـّالۀ تغسيل وارد مى‏شود.  فردا شايد سوزاندن پيكر مطهّر مرحوم ابوى و بالاى‏طاقچه‏گذاشتن شيشۀ خاكستر درگذشتگان رواج يابد.  برخى روحانيونِ بافراست‏تر ملتفتند چه با فريادهاى نه
! نه! و چه بدون آن، تغيير بنا به ضرورت رخ خواهد داد.

 

ادامه در صفحۀ 3

Å

 

دعوت از نظر شما

  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X