صفحۀ‌‌ اول   كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب½ سرمقاله‌ها


 

صفحة دو از سه صفحه

 

ادامه از صفحۀ 1

Æ

انسان ِ ابزارنساز ـــ 2

از جمله القابی كه به بشر داده‌اند هومو فابر است ـــ در لاتین به معنی انسان ِ ابزارساز.  توانايی ِ ابزارسازی در هماهنگی ِ حسی‌ـ حركتی ِ دو نیمۀ مغز و در لایۀ خاكستری آن نهفته است.  به نظر انسانشناسان، تكامل این استعداد به بركت انگشت شست میسر شد.  این انگشت (كه در فرهنگ ما برای ارسال پیامی خاص به كار می‌رود) از آنجا كه در برابر كف دست قرار می‌گیرد به هومو ساپینس ــــ انسان خردمند ـــ امكان می‌دهد اشیا را بگیرد، بچرخاند و با آنها كار كند.

با وجود موهبتی مانند كنترل قشر خاكستری مغز بر انگشت شست، بیش از سی سال طول كشید تا مركز برف‌پاك‌كن و اهرم سیم كاپوت هیلمن هانتر را در ایران به سمت چپ منتقل كنند و پنجره‌های كوچكی كه سرقت خودرو را آسان می‌كرد بردارند.  در حالی كه تكنولوژی تغلیظ اورانیوم ظاهراً در زمانی بسیار كوتاه‌تر بومی شد، بومی‌كردن ِ برف‌پاك‌كن و سیم كاپوت پیكان یك نسل به درازا كشید.

امروز تمام اتومبیلها باید یك نوع پلاك داشته باشند ــــ اقدامی لازم كه سالها به تأخیر افتاد.  در پلاك جدید، نام شهرْ جای خود را به عدد داده است.  پیشتر، شمارۀ تهران از نظر قيمت، امتیاز به حساب می‌آمد.  شمارۀ شیراز، به سبب رسیدن تعداد زیادی ماشین شخصی نو و چشمگیر از طریق گمرك آن شهر پس از پایان جنگ با عراق، به همان اندازه رایج و حتی مطلوب بود.

شمارۀ جاهای دیگر برای پایتخت‌نشینان حالوهوای ”شهرسْـتون“ داشت.  در حالی كه لهجه‌های محلی هرچه بیشتر به پرسوناژ فیلمهای‌ مفرّح محدود می‌شود ــــ تازه آن‌جا هم گله و شكایت بر می‌انگیزد ــــ و همه می‌كوشند ”رسمی“ صحبت كنند، كمتر كسی در پایتخت میل دارد اعلام كند اهل تهرون نیست.  شمارۀ قم شاید كمتر از همه مشتری داشت (در دو فیلم سینمایی، یك لحظه دیده‌شدن نمرۀ قم روی اتومبیل پرسوناژ، بیننده را به فكر می‌اندازد كه حتماً معنی خاصی دارد و نشان‌دادن ماشین شمارۀ قم نمی‌تواند بی‌‌منظور باشد).  در پلاكهای جدید، قم هم عدد است.

 

 

 

 

 

 

 

 

  

پلاك جدید به بدنۀ اتومبیلهایی نمی‌خورد.  ابعاد 52 در 11 سانتیمتری‌ آن در قسمت جلو بدك به نظر نمی‌رسد اما از عقب به ریخت بعضی ماشینها زار می‌زند.  در چند مدل كه جای فابریك تورفتگی پلاك كمتر از نیم متر است، پلاك جدید والذاریاتی است.  بعضی مالكانْ لبه‌ها را روی چراغعقب‌های دو سو پیچ می‌كنند و برخی كلاً از خیر جای فابریك پلاك می‌گذرند.  این مستطیل، با ابعاد پنج‌به‌یك، با اساس طرح هندسی ِ اتومبیل شاسی‌بالا و دو دفرانسیل،‌ كه ستبر و بی‌كشیدگی و متمایل به مربع است، سازگاری‌ ندارد.  زیبایی برخی سواریها حتی بیش از این لطمه دیده و هنر طراحان به باد رفته است.

كسانی دست به كار شده‌اند و كپی درست می‌كنند.  با كم‌كردن فاصلۀ میان حروف و اعداد، پلاك ِ دو وجبیْ هفت‌هشت سانت جمع می‌شود.  البته پلاك اصلی را باید همیشه همراه داشت زیرا، از نظر مقررات، پلاك دست‌ساز جعلی است.  سازندگان اين پلاكها می‌توانند مشكل دارندگان چند مدل ِ سخت‌درمضيقه‌ را حل كنند اما يحتمل جرئت آگهی‌دادن ندارند.

خواندن پلاك جدید به چند حركت چشم نیاز دارد.  در نسبت معقول ِ یك‌ونیم،‌ یا دو، به یك كه پیشتر وجود داشت و تناسب رایج جهانی است، می‌توان تمام داده‌های موجود روی پلاك را در یك نظر دید.  در كشورهایی پلاك جلو را باریك و كشیده درست می‌كنند تا كم‌ارتفاع باشد و از زیر سپر زیاد به زمین نزدیك نشود، اما پلاك عقب جمع و جور است تا به سرعت قابل‌خواندن و به‌یادسپردن باشد.

 

 

چه عاملی سبب می‌شود انسان آریایی‌ـ اسلامی، كه لابد هم هومو ساپینس است و هم ابزارساز، دهها سال عارفانه با برف‌پاك‌كن و بغل‌پنجره و سیم كاپوت نابجا بسازد تا عیبهای ذاتی اتومبیل ایرانی از چند و چندین بگذرد؟

انواع نازل اتومبیل ایرانی را پس از تحویل‌گرفتن از كارخانه به مكانیكی یا حتی چاله‌سرویس سر كوچه می‌برند و گاه تا یك دوجین قطعۀ آن را دور می‌اندازند و قطعاتی خارجی كه عمر آدمها را كوتاه نكند به جای آنها می‌گذارند.  هر جای دنیا كه دادگاه مستقل و وجدان كار وجود دارد، در صورت كشف یك مورد عیب خطرناك، سهام كمپانی افت می‌كند و مدیران آن را به صُـلابه می‌كشند.

ملت ایران در سالهایی كه مدام مشغول نالیدن از دستهای پلید استعمار بوده و یك‌نـَفـَس ادعا می‌كرده لعنت مونتاژ را بر او تحمیل كرده‌اند، از این معنی هم غافل مانده: صنایع اتومبیل‌سازی معادل تیولداری و املاك خالصه در روزگار پیش است.  مخصوص هیئت حاكمه.  ورود افراد متفرقه اكیداً ممنوع.

لابی و جریانهای نیمه‌پنهان مطرح نیست.  خودروسازی و قدرت مترادفند.  اتومبیل‌سازی در ايران شكارگاهی است قـُرق و مانعی جدی در راه نظارت بر انباشت ثروت و رشد دموكراسی.  پیش‌فروش‌ ماشین قبل از آنكه سنگ آهنش به كارخانۀ‌‌ ذوب آهن حمل شود، در حكم چاپخانۀ‌ خصوصی ِ تولید اسكناس است.  با این عنوان كه بنا دارند كارخانۀ مونتاژ بزنند، سوله‌هایی هوا می‌كنند، اتومبیلهایی می‌آورند، می‌فروشند، آن یكی بساط را ور می‌چینند و یكی دیگر پهن می‌كنند.

 

 

چنانچه شركت واردكنندۀ‌ اتومبیلْ مصادره نشده باشد، افرادی قدرتمند را شریك می‌كنند تا طمعكاران متفرقه را بتارانند و پرداخت حق‌وحساب‌ قرار و قاعده بیابد. در ملی‌شده‌ها، مدیران جدید با یورش وارد می‌شوند و پیشینیان را، با نبردی گاه تا حد پرونده‌سازی، بیرون می‌ریزند.

در مراسم افتتاح خط تولید یك مدل ماشین سواری كه سالها سر آن دعوا بود، حاج‌آقايی مثل طوطی كوكی پشت ميكرفن گفت اين خودرو از انوار حق است و دشمنان نابكارْ مأیوس و خائف شده‌اند.  خودرو ِ تقديس‌شده از هر نظر معمولی ‌است و مشكل بتوان گفت پرتوی الهی از آن ساطع می‌شود.  دشمن باید خیلی ندیدبدید باشد كه در برابر چنین چهارچرخه‌ای جا بزند.  درهرحال، مسئولين در اين چپو ِ سازمان‌يافته هم لازم می‌بینند پای قادر متعال را وسط بكشند.

سالهاست اهل اقتصاد می گویند صنعت اتومبیل در ایران نه بر پایۀ كاهش قیمت به بركت رقابت، بلكه حداكثر افزایش تا جایی‌ است كه رندان حق‌پرست تیغشان ببرد.  اتومبیل در ایران، ‌چه داخلی و چه وارداتی، هرچه مرغوب‌تر باشد بهای آن از بهای جهانی بیشتر فاصله می‌گیرد.  به تخمین اهل بازار، در ایران قیمتها بیش از دو برابر دوبی است.

از خرافات سیاسی‌ـ اجتماعی رایج در ایران یكی اینكه اتومبیل گرانقیمت شهری بنزين متعلق به مظلومان را می‌بلعد و باید از حلقوم صاحبش بیرون كشید؛ و در حالی كه روستائیان عزیز از اتومبیل شیك محرومند، شهریها به خرج روستائیان زحمتكش از این مهمانی عازم آن شب‌نشینی‌اند.  ايراد به خودرو گرانقيمت در واقع هجمه به سرنشينان آن و برانگيختن خرده‌فرهنگ‌ها عليه همديگر است، وگرنه خود مسئولين از نظر خودرو لوكس كمبود ندارند.

 

به موضوع فرهنگی رنگ و بوی پول می‌دهند در همان حال كه بحث اقتصادی را اخلاقی می‌كنند،‌ اما نه به این سبب كه می‌خواهند امور را در چشم‌اندازی گسترده ببیند.  ما در دریایی از اوهام و دروغ غوطه‌وریم.

از جمله خراجهایی كه از اتومبیل می‌گیرند رقمی یك میلیون تومانی است كه می‌توان آن را مابه‌التفاوت بهای سوخت دانست.  اصل و فرع فقط همين مبلغ را كه حساب كنیم،‌ در عمل مالك اتومبیلْ مابه‌التفاوت بهای اسمی و واقعی بنزین را دست‌كم تا ده سال پرداخته است. (روی برگۀ فروشی كه نگارنده در برابر دارد این مهر هم، بدون مشخصات و امضا، دیده می‌شود: ”اضافه پرداختی اين فاكتور مبلغ  1500000ریال می‌باشد“).

در واقع گرچه اكثریت جمعیت ایران در شهر زندگی ‌می‌كند، فرهنگ روستا بر جامعۀ شهری ایران استیلا یافته و شهری مانند تهران نتیجۀ پرشدن فضای میان تعدادی روستاست با ساختمانهایی زشت.  اما قربان‌صدقۀ تصویر رمانتیك دستهای پينه‌بستۀ روستا رفتن ترجیع‌بند خطابه‌هاست.  مدام تكرار می‌كنند كه مملكتْ دهۀ 1360 ‌را با تخم‌مرغ اهدایی‌ ِ پیرزن‌ روستایی گذراند.  شاید روزی به دفتر و دستك‌ آن دوران هم رسیدگی ‌شود.

نه تنها كشاورزی از دهۀ 1340 از مالیات معاف بوده، بلكه امروز خودرو شخصی تا بدان حد وسیلۀ كسب و كار عامۀ‌ مردم است كه گرداندن دكان سبزیفروشی بدون مالكیت وانتْ برای حمل تره‌بار به محل كسب صرفۀ ‌اقتصادی ندارد.  نيسان پاترول‌ كه در دهۀ 1360 سواری‌ ِ شهرنشینان ممتاز بود امروز جیپ دو دفرانسیل و جادار، و البته پرمصرف ِ مورد علاقۀ كشاورزان است.
  

 

  

بسیاری اقتصاددانان ایرانی و كسانی كه از خارج برای بررسی امكان اصلاحات اقتصادی دعوت شده‌اند نظر داده‌اند هم بهای اتومبیل و هم قیمت سوخت را باید به واقعیت جهانی نزدیك كرد.  آنچه در ایران می‌گذرد از این قرار است: اتومبیل را به بالاترین قیمت و با بيشترين ماليات می‌فروشند، سوخت را به كمترین قیمت و بدون ماليات.  سود مزایدۀ اول به جیب عده‌ای می‌رود.  زیان مناقصۀ‌ دوم از دارایی عمومی پرداخت می‌شود.

منطق حاكم بر جهان می‌گوید اگر اتومبیل به بهای عادلانه فروش رود و مردم بتوانند ابوطیـّاره‌ سوار نشوند به سود جامعه و محیط زیست است؛ و فرد باید بهای واقعی سوخت را بپردازد تا فعالیت اقتصادی‌اش معنای واقعی بیابد.  در ایران چنین حرفی را بهعنوان خدعۀ دستهای پلید استعمار و القائات بدخواهانۀ‌ بانك جهانی تخطئه می‌كنند.

پس از سقوط رژیم سابق، از جمله اتهاماتی كه عليه آن اقامه كردند بالا نگه‌داشتن نرخ دلار بود كه به نظر كسانی باید نصف می‌شد.  امروز هم كه نرخ ارز را به طور مصنوعی بسیار پائین نگه می‌دارند، كاهش هرچه بیشتر آن می‌تواند برای قاطبۀ‌ شهروندان مژده‌ای روح‌فزا باشد.

دارندۀ درجۀ فوق‌پرفسوری و شهروند مكتب‌نرفته در این طرز فكر شریك‌اند كه نرخ پائین ارز از قدرت اقتصاد مملكت خبر می‌دهد و برای انواع منافع متضاد ــــــ هم كسی كه میل دارد دارایی‌‌اش را بی‌كموكاست به خارجه انتقال دهد و هم صادركنندۀ كالاـــــ به یك اندازه خوب است.  هر دولتی، چه غرب‌گرا، غرب‌ستیز، سرمایه‌مدار يا  گداپرور، باید به این طرز فكر لبیك بگوید‌ یا دست‌كم وانمود كند كه آن را قبول دارد.  غريق زلالی ِ دریای اوهام و دروغ.

در اروپا از ارزان‌شدن دلار عزا می‌گیرند و دولت چین، به رغم فشار غرب، ارز خارجی را گران نگه می‌دارد.  در ایران حرف‌زدن از لزوم سیاستی مشابه سبب انزجار عمومی خواهد شد.  بحث اقتصاد را برای اهل فن بگذاریم، اما وقتی ملتی عادت كرده است و دوست دارد این طور فكر و زندگی كند، از اقتصاددان هم معجزه‌ای بر نمی‌آيد.

 

ادامه در صفحۀ 3

Å

 

editor@lawhmag.com

 mGhaed@lawhmag.com  

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

X