سردبیر
ماهنامه، فیروز گوران
(”غول کوچولو“) از شیرین عبادی خواسته
بود عهدهدار دفاع شود
و چند
حقوقدان و شماری از اهل مطبوعات در جلسه بودند.
در میان هیئت منصفه، رئیس مؤتلفه هم حضور
داشت. این از نشانههای
نبوغ (و بلکه تپوخ) ملت بزرگ ایران است
که میتواند پوستهٔ هرچه را بگیرد و آن را از محتوا
تهی کند. بنا به
روح قانونی غربی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی رونویسی کردهاند،
هیئت منصفه قرار است بین کیفرخواست دادستان (یا مدعیالعموم، عنوانی منسوخ
که در آن سالها برای امحای
بقایای دادگستری مدرن باب کردند و باز منسوخ شد) و دفاع
متهم داوری کند. اما حزب هیئت مؤتلفه ذاتاً و
ماهیتاً یکپای هر دعوایی علیه فعال سیاسی و نویسنده و نشریه است.
نود سال پیش ميرزاده عشقى فغانش بلند بود روزنامهٔ قرن بیستم را که
با هزار مکافات منتشر میکند در بازار تهران کرایه میکنند و بعد از خواندن
به پسربچههای
روزنامهفروش پس میدهند. ملكالشعراى بهار در همان
زمان به
خوانندگان قاعدتاً متمكن و سطحبالاى
نوبهار التماس مىكرد حق اشتراك
بپردازند و دست از كنسبازى و مفتخوانى بردارند.
بازار از همه جا بدتر بود.
محمد محیط طباطبائی مینویسد در نخستين سالهاى مشروطيت، روزنامهٔ فكاهى حشراتالارض چاپ
تبريز از تشكيل ”يك كمپانى ِ صرفهجويى
متشکل از ده نفر تاجر و كاسب بازار شهر“
خبر مىداد براى اجارهكردن هر شمارهٔ روزنامه به نيمشاهى، و
”اعضاى
كمپانى“ پس از ده دقيقه خواندن به روزنامهفروش پس مىدادند.
ده نفر ده دقیقه. ”خواندن“
باید به معنی تماشای
مضحکقلمیها باشد.
تلقی بازاری ِ سنتی و متعهد (یعنی معتقد به
استفاده از خشونت و
زور برای اجرای احکام الهی) از مطبوعات نوعی کسبوکار مکروه و
ناندانی آدمهای هـُرهـُریمذهب است که نباید پول به کیسهشان
ریخت.
میتوان (فقط با کمی اغراق) گفت برایش جاندادن به عزرائیل
آسانتر است تا پولسلفیدن بالای مجله
و روزنامه.
تعجبی ندارد آن جماعت،
با وجود تصاحب
کوهی اموال بادآوردهٔ مصادرهای، نتواند روزنامهای
منتشر کند که دستکم در میان
همگنانش خریدار داشته باشد، تا چه رسد به
درسخواندهها. علاقهٔ طبیعی بازاری بیش از هر چیز به
نرخ ارز و طلا و قیمت ملک
و زمین است که
با تلفن هم میتوان جویا شد. واقعیتهای پشت پردهٔ سیاست
هم که قابل چاپ نیست. باور نگارنده این است که نسخهٔ روزنامهٔ
بازاریان متعهد اگر هم در محل کسب آنها دیده شود به احتمال زیاد رایگان
رسیده.
دایرهٔ تنگ خردهفرهنگ اهل بازار ایران
بسیار دور از حیطهٔ قلم و دوات است. مقایسه کنیم مثلاً
با جایگاه
وال استریت جورنال،
پرفروشترین
روزنامهٔ آمریکا، که حتی در
میان مخالفان سرمایهداری خواننده دارد زیرا حرفهای و پخته و مدرن و
متعادل نوشته میشود و تنها وعظ و تهدید و تکفیر و تخطئه و شایعهپراکنی
و خط ونشان
نیست.
داوران هیئت منصفهای واقعی
در محاکمهٔ
مطبوعاتی قرار است خوانندهٔ
جراید و نمایندگان افکار عمومی
و بازتاب وجدان جامعه باشند.
از تنها سابقون مؤتلفه که بیش از سه کلاس ابتدایی مدرسه رفته
است میپرسند
”از شما هم سندی در لانهٔ جاسوسی پیدا شد؟“
میگوید ”نمیدانم. اصلاً اسناد لانهٔ جاسوسی را مطالعه نکردهام.
فرصت نکردهام. کارم آنقدر زیاد بود که نمیرسیدم آنها را مطالعه
کنم. فرصت مطالعه نداشتهام و الان هم ندارم. گاهی تفسیری،
چیزی مطالعه میکنم.“ (جام جم، 26 آبان 81).
بندهٔ خدا
آقای دکتر پس از این همه سال حتی
فرصت نکرده مجلدات دستاورد ”انقلاب دومی بزرگتر از انقلاب اول“ را ورق بزند
ببیند اسم خودش
هم در آن هست یا نه. ”گاهی تفسیری، چیزی“ از
قبیل زیارتنامهٔ اهل قبور بهعنوان کتاب بالینی برای بهخوابرفتن مطالعه
میکند. اما خبر برسد کسی آن
اسناد را حلاجی کرده و
دربارهٔ بدهبستانهای زیرجلی ِ دار و دستهٔ شما مطلبی نوشته است، بی تأمل خواهند گفت
بگیرید، ببندید، جریمه کنید، به زندان بیندازید.
عضو هیئت
(بهاصطلاح رایج در عهد مشروطیت) مدهشه
اگر هم
فرضاً چیزی بخواند، خریدار و خوانندهٔ نشریاتی که تحت تعقیب
قرار میگیرند نیست
و با تصدیق بلا تصور نمیتوان داوری
کرد، تا چه رسد از روی انصاف. اعتقادشان بر این است که همه را باید تعطیل کنند
و مملکت چه احتیاجی به این همه حرف مفت
دارد. آزادی فقط برای تجارت.
|