بع‌بعی به جای خطیب

پرس‌وجو به جایی نمی‌رسد اما ناگهان سر نخی پیدا می‌‌شود.

 

در خبرها آمده بود به ارسال‌کنندگان پیامک لنترانی دربارهٔ علی شریعتی تشر زده‌اند و حتی تهدیدشان کرده‌اند.  تلفن همراهم تقریباً همیشه خاموش است و درهرحال حروف غیرلاتین نمی‌خواند و برای سردرآوردن از قضیّه، کسی که در جریان باشد گیر نمی‌آورم.

 

از قضا لینک مطلبی ‌برایم می‌رسد در این باره که در پارک شریعتی به جای نیم‌تنهٔ کراواتمندی که دو سال پیش ناپدید شد مجسمهٔ گوسفند گذاشته‌اند.  مدتهاست در کشمکش باندها مجسمه‌هایی را که رقیبان کار گذاشته‌اند از جا می‌کنند و سربه‌نیست می‌کنند آب هم از آب تکان نمی‌خورد.  

 

از روی کنجکاوی از کسی در خواست می‌کنم از هرچه تندیس و سردیس در آن پارک (بین سیدخندان و سه راه ضرابخانه، پیشتر پارک کورش) هست برایم عکس بگیرد. 

 

گوسفندی دیده نمی‌شود.  قرار هم نیست دیده شود.  قوچ درشت‌هیکل ِ پیشگام گلـّه یا بز کوهی می‌تواند به اندازهٔ سگ و گربه و خروس و پرنده موضوعی گیرا برای عکس و مجسمهٔ تزئینی باشد؛ گوسفند و بز معمولی و برّه نه.

 

تعدادی مجسمه است از جانوران وحشی شامل کرگدنی با پاهای دراز که نشان می‌دهد مرتکبان اثر به عکس و فیلم جانور سخت‌پوست با دقت نگاه نکرده‌اند، سفارش‌دهنده‌ها ‌که هیچ.

 

مجسمه‌ها گواهی دیگر بر استیلای بنجل‌سالاری در دَم‌ودستگاه شهرداری و بر کل مملکت است.  از نخل پلاستیک هم که فراتر بروند به مجسمهٔ کامپوزیت می‌رسند از موجودی که اگر برای شاخهای روی دماغش نبود می‌توانست گاو یا هر چیز دیگری باشد.

 

روزهای بعد اصل قضیه کمی روشن می‌شود.  دوستی چند اس‌ام‌اس دربارهٔ شریعتی در تلفن همراهش به من نشان می‌دهد.  بعضی نمکین، غالباً تنها قابل نقل در فضای خودمانی، و چندتایی سوررئال.  چرا جماعت ناگهان به سخنران فقید بند کرده‌اند، پیله‌ کرده‌اند یا گیر داده‌اند؟

 

از سوی دیگر، در ماههای اخیر هواداران "دکتر" در ستایشش مطالبی در اینترنت هوا ‌کرده‌اند یا به چاپ داده‌اند تقریباً همه چنان پرشور که گویی سخنرانیهایش تازه ایراد شده و هنوز مانده تا روشن شود آن حرفها چه اندازه پایه و مایه دارد و در عمل چه نتیجه‌ای به دست خواهد داد.  برخی جملات قصار هم که منتسب کرده‌اند قدیمی‌تر و مشهورتر از آن است که حرف او باشد.

 

آن مضمون‌ کوک‌‌کردن‌ها واکنشی است به تجدید غلیان شور مریدان؟ یا این هوراکشیدن‌ها برای مقابله با لطیفه‌های تندوتیز است؟

 

درهرحال، ستایشهای انشاوار مریدان وقتی با مطایبه‌های هجوآمیز طاعنان همزمان شود نتیجه شاید این باشد که شمار خوانندگان بالقوهٔ مطالب سخنران فقید را کم و کمتر کند. 

 

می‌گویند اثر کلاسیک یعنی کتابی که درباره‌ٔ آن بسیار حرف بزنند اما کمتر کسی مایل باشد بخواند.  حالا اگر آدمی مشهور موضوع لطیفه‌هایی مناسب بالای هجده‌سال شود بیشتر خواننده پیدا می‌کند؟

 

خوانندهٔ‌ جدید را متون باقیمانده از سخنران فقید احتمال دارد کسل کند در حالی که بعضی از لطیفه‌ها او را به پوزخند یا حتی قهقهه بیندازد.

 

و شایعه ممکن است چنان جا بیفتد که با بولدوزر هم نتوان تکانش داد.  مثلاً همین که مجسمهٔ انسان را برداشته‌اند و به جایش بع‌بعی با سه من دنبه گذاشته‌اند.  بعدها حتی اگر تندیس قبلی را باز در همان مکان نصب کنند جماعت شاید لطیفه بپراکنند که گوسفند زبان‌بسته هم به برکت آثار دکتر علی جاده قدیم ترقی کرد و فوق‌‌پرُفسور شد.  طفلک دکتر.

22 تیر 91

 

یادداشت‌های 91

                90

                89

                88

                87

 

 

صفحۀ‌‌‌ اول    كتاب   مقاله / گفتگو/ گفتار            فهرست مطالب   سرمقاله‌ها

 

 

دعوت از نظر شما

 

 

 

نقل مطالب اين سايت با ذكر ماخذ يا با لينك آزاد است.

 

X